
المرصاد فارسی
773 subscribers
About المرصاد فارسی
المرصاد سنگر مستحکم مبارزه فکری!
Similar Channels
Swipe to see more
Posts

https://almirsaddari.com/%d8%ba%d8%b2%d9%88%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d8%b3%d9%88%d9%84-%d8%a7%da%a9%d8%b1%d9%85-%d8%b5%d9%84%db%8c%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87%d9%88%d8%b3%d9%84%d9%91-13/ *غزوات رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلّم و درسهای گرفتهشده از آنها!* *بخش شانزدهم* *ابو ریان حمیدی* درسهایی برگرفتهشده از غزوۀ بدر: در ادامۀ درسهایی برگرفته شده از غزوۀ بدر؛ امروز چند نکته و عبرتهای دیگر را خدمت شما تقدیم میکنیم: ۵- جهاد در شریعت اسلامی یک حکم ثابت است که بخش بزرگی از دوران مدنی را تشکیل میدهد اما نباید فراموش کرد که صلح و پیمان نیز از نگاه شریعت ناروا نیست؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم در بسیاری از غزوات در کنار جهاد؛ راهکار صلح را نیز در پیش گرفتهاند، امام و حاکم مسلمانان باید شرایط مسلمانان را بهطور همهجانبه بسنجد و وضعیت دشمن را نیز بررسی کند؛ سپس اگر مصلحت را در صلح دید میتواند صلح کند و اگر مصلحت در جهاد بود آن را پیش گیرد. یعنی در شریعت؛ صلح را نمیتوان امری متضاد با جهاد دانست، بلکه میتوان آن را بخشی از جهاد دانست، حاکم باید در مورد وضعیت موجود با علما و مسلمانان آگاه مشورت کند، و بر اساس آن تصمیم بگیرد، البته به شرطی که مشورت در تعارض با نص صریح نباشد. ۶- مؤمن باید به این باور داشته باشد که اجلها نوشته شدهاند، و با شجاعت و غیرت دینی در برابر کفر بایستد؛ یا پیروز میشود و زندگی باعزت خواهد داشت، یا شهید میشود، که این نیز از آرزوهای بزرگ مؤمنان است، لشکر بدر که نه تجهیز داشت و نه از نظر تعداد و امکانات در سطح دشمن بود اما شجاعت و غیرتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها القا کرد، پیامآور همان روحیه برای همۀ امت است. ۷- فرمانده لشکر اسلامی باید پیش از جنگ، وضعیت دشمن را بهطور کامل ارزیابی کند، نیروها و تحرکات او را زیر نظر بگیرد، رسول خدا صلی الله علیه وسلم در این امر بسیار حریص بودند و حتی شخصاً برای شناسایی دشمن بیرون میرفتند. ۸- فرمانده لشکر نباید پلان ها و نقشههای جنگی خود را آشکار کند، بلکه باید آنها را مخفی نگه دارد، از کعب بن مالک رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم هر غزوهای را تا حد امکان مخفی نگه میداشتند و مقصد خود را علنی نمیساختند، در غزوۀ بدر نیز این روش را در پیش گرفته بودند که شواهد آن بهصورت خلاصه چنیناند: الف. هنگامی که پیرمردی از ایشان پرسید: «شما از کدام گروه هستید؟»، ایشان پاسخ دادند: «نحن من الماء» (ما از آب هستیم). اگر میفرمودند که ما مسلمانیم، ممکن بود به دشمن اطلاعاتی دربارۀ موقعیت و قدرت آنها برسد. ب. از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم در روز بدر دستور دادند که زنگهای گردن شترها را بردارید! حکمت این کار آن بود که رد پای لشکر اسلام پیدا نشود و دشمن جایگاه آنها را کشف نکند. ج. هنگام حرکت بهسوی بدر، پیامبر صلی الله علیه وسلم صریح نگفتند که به بدر میرویم، بلکه فرمودند: کاری در پیش داریم، هر کس آمادۀ آن است، سوار شود، نتیجۀ این روش آن است که نقشههای جنگی باید مخفی نگه داشته شوند و اگر صلاح باشد تنها مشاوران و دستیاران نزدیک مطلع شوند نه دیگران؛ و این همان روش پیامبرانه است. ۹- مشورۀ حباب بن منذر و سخنان مؤدبانهاش؛ نمادی از تربیت سالم، عالی و پاکیزه بود او به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: اگر این موضعگیری بر اساس وحی است، ما برآن عمل میکنیم؛ اما اگر نظر شخصی و بشری است، پس بهتر است کمی پیشتر برویم و در آنجا اردو بزنیم. این جملات نماد اطاعت و ادباند و روشی سالم برای مشورهدادن و ابراز نظر در برابر قائد خود را نشان میدهند. به همینگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم از عقل و نظر همگان بهره میگرفتند، حتی در مسائل حساس و سرنوشتساز، نظر حباب در چنین موقعیتی سرنوشتساز بود اما چون نقشهای درست و ستراتیژیک داشت، پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را تأیید کردند. شبههای و پاسخ آن: شاید در ذهن برخی خطور کند که چرا سخنان ابوبکر و عمر نتوانست پیامبر صلی الله علیه وسلم را قانع سازد، و چرا ایشان باز هم خواستند نظر انصار را دربارۀ جنگ بدانند؟ پاسخ این است که طبق متن پیمان بین پیامبر و انصار؛ ایشان ملزم نبودند که بیرون از مدینه در جنگها شرکت کنند؛ بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم میخواستند تکلیف شرعی خود را ادا کنند و روشن سازند که آیا انصار نیز با این اقدام موافقاند یا خیر. اما صف پاک انصار، مانند آغاز بعثت، در اینجا نیز قهرمانی خود را نشان داد؛ سخنانی روحبخش گفتند که دل فرمانده را سرشار از اطمینان ساخت، و ثابت کردند که پیمانشان با الله جل جلاله است، و همواره در راه او جانهایشان را فدا خواهند کرد و با شمشیر، همۀ موانع در برابر نظام اسلامی را از میان خواهند برداشت.

https://almirsaddari.com/%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4%d8%9b-%da%af%d8%b1%d9%88%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87%d8%b4%d8%af%d9%87%db%8c-%d8%ba%d8%b1%d8%a8-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84-6/ *داعش؛ گروه ساختهشدهی غرب به نام اسلام!* *بخش ششم* *جنید* خوارج گروهی بودند که در نخستین قرن اسلام پدید آمدند و در طول زمان در نقاط مختلف سر برآوردند. این گروه از مسیر اصلی اسلام منحرف شده و به تکفیر و کشتار مسلمانان پرداختند، دربارۀ خوارج احادیث فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وجود دارد که نه تنها آنان را «سگان جهنم» نامیده؛ بلکه بدتر از حیوانات نیز توصیف کردهاند. گرچه امروز آن گروه تاریخی خوارج دیگر وجود ندارد اما ما از طریق احادیث نبوی دلایل روشنی داریم که این گروه در هر عصر و دورهای از تاریخ اسلام دوباره ظهور میکند، با درنظر گرفتن جنایتها و وحشیگریهای داعش و مقایسۀ آن با توصیفاتی که در احادیث نبوی درباره خوارج آمده است به این نتیجه رسیدهایم که داعش خوارج امروزی است، پیروان داعش منحرف شدهاند و مبارزه با آنها واجب است. در اینجا ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه بیعت با ابوبکر البغدادی کاری باطل و نارواست، ما باید این حقیقت را آشکار سازیم که اگرچه از این گروه به عنوان «دولت» یاد میشود اما از دیدگاه شریعت این یک دولت به شمار نمیآید، این ادعا که آنها خود را منسوب به اسلام میدانند، کاملاً نادرست است؛ بلکه آنان هیچ ارتباطی با اسلام ندارند. داعش با بهرهگیری از نام اسلام و مفهومی خیالی از جهاد؛ جوانان را جذب میکند و مسلمانان سراسر جهان را با رویای ایجاد دولتی از چین تا آتلانتا که در آن منافعشان حفظ باشد فریب میدهد، اما آیا پیروان داعش نمیفهمند که اجرای این مأموریت هرگز امکانپذیر نیست؟ خیر، هرگز! چرا که آنان در دنیای توهم و پیشگوییهای نادرست زندگی میکنند و گمان دارند این اعمال جنایتبار آنان را شایستۀ پیروزی و فتح میسازد، به همین دلیل از این جنایتها خوشحالاند که در هر منطقه مذهبی بیثباتی ایجاد کنند. هدف اصلی آنها در مبارزه با جهان، چیزی است که نباید هرگز اجازه تحقق آن را بدهیم: آنان میخواهند غرب را علیه جهان اسلام تحریک کنند و از این طریق برای جنگهای خود مشروعیت بسازند؛ و از سوی دیگر به مسلمانان بیخبر این انگیزه را بدهند که از اندیشه و داعیهء فاسد و گمراهکنندۀ آنها پشتیبانی کنند.

https://almirsaddari.com/%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d8%b3-%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84-%d8%a8%d8%a7-%da%a9%d9%81%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d9%86/ *اساس تعامل با کفار در نظام اسلامی!* *بخش نخست* *بشیر باران* این مقاله در حالی نگاشته میشود که متأسفانه شماری از کشورهای اسلامی وارد تعاملاتی با ایالات متحده آمریکا شدهاند که بنیان آن تنها بر منافع اقتصادی استوار است و به امید بهدست آوردن سلاحهای پیشرفته به ارزش میلیاردها دالر برای تجهیز ارتشهای خود؛ دست به این تعاملات زدهاند، در حالیکه از سوی دیگر غزه با همین سلاحها و تجهیزات جدیدی که توسط همین کشورها فراهم شده، زیر حملات وحشیانه اسرائیل نالهء مظلومیت و بیپناهی سر میدهد. تعامل نظام اسلامی با کشورهای کفری نیاز زمان معاصر است؛ اما تحقق این نیاز نباید به هیچوجه سبب خدشهدار شدن جایگاه دینی و چهره اسلامی نظام گردد و تعادل منافع و رضایت مردم مسلمان نیز نباید از نظر دور داشته شود. هر زمان که سخن از تعامل نظام اسلامی با کشورهای کفری به میان میآید؛ لازم است که نخست اصول و بنیادهای سیاست خارجی و تاریخ اسلام بهطور جدی مورد بررسی قرار گیرد و گامنهادن کورکورانه در مسیر کنوانسیونها و پیمانهای بینالمللی یا غربی؛ چیزی جز حرکت بهسوی ذلت و بردگی نخواهد بود، از اینرو سه نکته ذیل بسیار ضروریاند: ۱- حفظ ارزشها و عزت اسلامی: پاسداری از عزت و اصول اسلام و ارزشهای اسلامی، موضوعی مهم و اساسی است که از زمان ظهور اسلام تا کنون، میلیونها انسان جان خود را در راه آن فدا کردهاند، قرآن، احادیث و فقه اسلامی در این زمینه بهترین رهنمودها را ارائه دادهاند، بنابراین در هر نوع تعامل باید اصول و ارزشهای اسلامی در صدر قرار داشته باشد و عزت و کرامت جامعه اسلامی و مسلمانان در آن حفظ گردد. ۲- پابندی به امنیت و ثبات: تعامل و پیمان علاوه بر اهداف اصلی؛ اهداف فرعیای همچون تأمین امنیت و ثبات را نیز دنبال میکند، صلح و ثبات بسته به شرایط ممکن است بهخاطر برخی مصلحتها برقرار گردد اما امنیتی که به اسارت و سلطه بر جامعه اسلامی بیانجامد به هیچوجه قابل امضا و پذیرش نیست، در دوران اشغال آمریکا بحث پیمانهای امنیتی و پایگاههای دائمی نظامی مطرح شد تا به زعم آنها افغانستان در صلح و ثبات زندگی کند و حکومت کابل نیز آن را امضا کرد اما نتیجهاش روشن شد؛ نهتنها امنیت تأمین نشد بلکه در برابر مبارزات مجاهدین امارت اسلامی؛ این پایگاهها در همان آغاز لرزیدند و گریختند. ۳- حفظ منافع مشروع دوطرفه: هر نوع تعامل بهمنظور تأمین منافع مشروع دوجانبه انجام میشود اما هنگامیکه نظام اسلامی با جوامع یا افراد کافر وارد تعامل میشود؛ محور منافع باید مشروع باشد و تا جایی که اسلام از دیدگاه اقتصادی و سیاسی اجازه دهد، پیش رود؛ نه اینکه خواستههای نابجای آنان بر نظام اسلامی تحمیل شود و نه هم اینکه تقاضاهایی پذیرفته شود که آزادی و آینده جامعه اسلامی را زیر سؤال ببرد و نسل آینده را با چالش روبرو کند. اکنون در پرتو همین موضوع؛ به تاریخ گذشته اسلام و روابط بینالمللی آن نیز نظری میافکنیم: دین مبارک اسلام؛ دینی جهانی و قانونی برای تمام بشریت است، هدف آن جهانی است که در آن همه انسانها بهجای پیروی از قوانین بشری و وضعی تنها از قانون الهی تبعیت کنند. برتری انسانها نسبت به یکدیگر به قومیت، منطقه یا نژاد وابسته نباشد و پیروی از اصول و قوانین جاودانه الهی صورت گیرد؛ رهبران و مسئولان نیز خودسر و مستبد نباشند بلکه حکومتشان بر اساس اطاعت از خداوند متعال و تقوای الهی استوار باشد. از همینرو؛ حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم به روابط بینالمللی توجه ویژهای داشت، ایمان، قاطعیت، توکل بر خدا و اعتماد به نفس؛ بنیاد سیاست خارجی او را شکل میداد، در عصر رسالت؛ اصول و معیارهای دینی در حد کرامت انسانی و سیاست حفظ میشد و برای آیندگان پایه و اساسی نهاده شد. اسلام، دینی اجتماعی است که احکامش بر پایه اصول استوار است و تمام روابط یک مسلمان (با خدا و دیگر انسانها) را در بر میگیرد. از این جهت تنها یک دین یا مجموعهای اخلاقی نیست، بلکه نظامی حقوقی نیز هست، اجتماعیبودن اسلام یکی از بارزترین ویژگیهای آن در حوزه روابط است که ثابت میسازد اسلام نظام حقوقی، عملی و هماهنگ با فطرت بشر دارد.

https://almirsaddari.com/%d8%a7%d8%b2-%d8%b5%d9%81%d8%ad%d8%a7%d8%aa-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae%d8%9b-%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%81%d8%aa-%d8%b9%d8%ab%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-8/ *از صفحات تاریخ؛ خلافت عثمانی!* *بخش بیستونهم* *حارث عبیده* سلطان محمد در دوران حیات پدر خود، برخی امور دنیوی را انجام میداد و گاهی اوقات با امپراتوری بیزانس جنگهایی را پیش میبرد. او از تلاشهایی که حاکمان عثمانی برای فتح قسطنطنیه انجام داده بودند، آگاه بود؛ همچنین از کوششهایی که در دورههای مختلف اسلامی برای تصرف قسطنطنیه صورت گرفته بود نیز اطلاع داشت. بههمین دلیل، بلافاصله پس از نشستن بر تخت سلطنت در سال ۸۵۵ هجری قمری (۱۳۵۱ میلادی) در فکر فتح قسطنطنیه افتاد. تربیت علما، عشق به اسلام و ایمان و انگیزهی عمل به قرآن و سنت را در وی به وجود آورده بود. بههمین دلیل، علاقهمند به اجرای شریعت اسلامی بود و از ویژگیهایی مانند پارسایی، محبت به علم و علما و سایر صفات نیک برخوردار بود. انگیزه دینی والای وی، نتیجه تربیت و پرورش شان بود و این تربیت نیز حاصل توجه و اهتمام پدر در دوران کودکیاش بود. آثار علما و شخصیتهای علمیای که نقش بزرگی در تعلیم و تربیهی ایشان ایفا کرده بودند، در شخصیتش نمایان بود. سلطان محمد فاتح از کودکی تحت تأثیر علما و مردان ربانی قرار گرفته بود؛ بهویژه از عالم ربانی مشهور احمد بن اسماعیل کورانی، که به علم و فضیلت او بهطور کامل معتقد بود. احمد بن اسماعیل در دوران سلطنت مراد دوم، استاد محمد فاتح بود. در آن زمان، محمد فاتح امیر ولایت مگنیزیا (مغنيسیا) بود. پدرشان چند تن از استادان را برای تعلیم وی فرستاد اما محمد فاتح هیچ فرمانی از آنها نپذیرفت و حتی یک حرف هم از آنان نیاموخت. سلطان مراد دوم احساس کرد که پسرش به آموزگاری خردمند و سختگیر نیاز دارد. مردم به او درباره مولانا کورانی توصیه کردند. سلطان نیز او را برای تعلیم فرزند خویش تعیین کرد و همراهش یک ترکه (چوب نازک) نیز داد و به او گفت: «اگر شاهزاده دستور تو را نپذیرفت، با این ترکه او را بزن.» وقتی مولانا کورانی به مگنیزیا رسید، وارد اتاق شاهزاده شد. در حالی که ترکه نیز همراهش بود رو به شاهزاده کرد و گفت: «پدر تو مرا برای تعلیم تو فرستاده و این ترکه را نیز به من هدیه داده است تا اگر از فرمانم سرپیچی کردی، با این تو را بزنم.» با شنیدن این سخن، سلطان محمد خان خندید. مولانا کورانی ترکه را برداشت و همانجا او را زد. شاهزاده ترسید و در مدت کوتاهی، قرآن کریم را ختم کرد.

https://almirsaddari.com/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%da%af%db%8c-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%a8%d8%b9-%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%b4%d8%b4%d9%85/ *چگونگی منابع مالی داعش!* *بخش ششم* *حجاز تمیم* کمکهای مالی شرکتهای خارجی: همانگونه که برای همه روشن است، گروه داعش از هر راه ممکن برای تأمین منابع مالی خود بهره گرفته و در همین حال، دنیای غرب نیز همواره تلاش کرده تا بنا به منافع خود امکانات مالی لازم را برای این گروه فراهم آورد، در اینجا به نام برخی از شرکتهای خارجی اشاره میشود که تحت عناوین و پوششهای مختلف؛ میلیونها دالر به گروه داعش کمک مالی کردهاند: ۱- شرکت فرانسوی تولید سمنت (لافارژ): این شرکت بیش از ۶ میلیون دلار به گروه داعش پرداخت کرده است. گزارشها نشان میدهد که بین داعش و این شرکت فرانسوی روابط متقابلی وجود داشته است؛ داعش برای خرید مواد خام، فروش سمنت و تأمین امنیت کارکنان با این شرکت همکاری میکرد و در مقابل، لافارژ نیز برای حذف رقبا، بهویژه جلوگیری از ورود سمنت ارزان ترکیه، با داعش همکاری مینمود. به گزارش گاردین، شرکت لافارژ برای ادامه فعالیت کارخانهاش در شمال سوریه بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴، میلیونها دلار به داعش پرداخت کرده است، این پول برای خرید مواد خام، فروش سمنت و تضمین امنیت رفتوآمد لاریهای شرکت پرداخت شده است. مدیر شعبه سوریه لافارژ، برونو پشکو، به همکاران خود تأکید کرده بود که هیچکس نباید از این معاملات باخبر شود. ایمیلهای داخلی شرکت نشان میدهند که مقامات اجرایی دفتر مرکزی در پاریس از این معاملات اطلاع داشتهاند و تلاش میکردند شواهد را پنهان کنند. در سال ۲۰۲۲، لافارژ در آمریکا به اتهام حمایت از تروریسم مجرم شناخته شد و به پرداخت ۷۷۸ میلیون دالر جریمه محکوم گردید. این نخستین باری بود که یک شرکت به اتهام حمایت مالی از داعش مجرم شناخته میشد، در پی این اقدام بیش از ۸۰۰ تن از اقلیت ایزدی که از جنایات داعش آسیب دیده بودند، در آمریکا از لافارژ شکایت و درخواست غرامت کردند. در فرانسه نیز لافارژ به اتهام همکاری در جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قضایی قرار دارد، شرکت اصلی لافارژ، یعنی هولسیم، که در سال ۲۰۱۵ آن را خریداری کرد، ادعا کرده که از معاملات سوریه اطلاعی نداشته و این اقدامات بدون اطلاع آن انجام شدهاند، این قضیه پرسشهای مهمی را درباره مسئولیت و پاسخگویی شرکتهای جهانی برانگیخته است بخصوص زمانی که این شرکت در ساحه جنگ فعالیت میکند. ۲- توییتر ( "ایکس" کنونی): به گزارش Time، در سال ۲۰۱۶ زنی از ایالت فلوریدای آمریکا به نام تمارا فیلدز از توییتر (صفحه ایکس کنونی) شکایت کرد او ادعا نمود که این پلتفرم زمینه استخدام، تأمین مالی و تبلیغات برای داعش را فراهم کرده است که باعث گسترش این گروه شده، بر اساس این شکایت، رهبران داعش از طریق توییتر موفق شدند پیامهای خود را نشر دهند، خود را تأمین مالی کنند و نیروهای تازهنفس جذب نمایند، با اینکه توییتر این اتهامات را رد کرد اما این قضیه باعث مطرح شدن بحثهایی درباره مسئولیت شرکتهای فناوری در همکاری با داعش شد. ۳- فیسبوک و گوگل: به گزارش CNN، خانوادههای قربانیان حمله اورلاندو از فیسبوک، توییتر و گوگل شکایت کردند، آنان مدعی شدند که این شرکتها بستری برای تبلیغات، تأمین مالی و جذب نیرو برای داعش فراهم کردهاند که باعث گسترش فعالیتهای این گروه و انجام حملات تروریستی شده است، داعش از طریق همین پلتفرمها توانسته پیامهای خود را منتشر کرده و افراد جدیدی را جذب کند. یادآوری: در ۱۲ جون ۲۰۱۶، در کلپ همجنسگرایان پلس در شهر اورلاندوی ایالت فلوریدای آمریکا یک حمله مسلحانه صورت گرفت که مرگبارترین حمله گروهی تاریخ آمریکا خوانده شد، در این حمله ۴۹ تن کشته و ۵۳ تن دیگر زخمی شدند. ۴- شرکت تواسول: بر اساس گزارش وزارت خزانهداری آمریکا در سال ۲۰۱۸، شرکت تواسول که در سوریه فعالیت دارد، پشتیبانی مالی، مادی و فنی از داعش کرده است، گزارشها نشان میدهند که این شرکت برای انتقال پول میان جنگجویان داعش مورد استفاده قرار گرفته است.

https://almirsaddari.com/%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d9%87-%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%da%86%d9%87%d8%a7%d8%b1%d9%85/ *شاخه خراسان داعش!* *بخش چهارم* *اسلم خراسانی* چرا افغانستان بستر مناسبی برای داعش نیست؟ از آنجایی که سرزمین افغانستان در بسیاری از تحولات منطقه ای و بین المللی نقش پر رنگی داشته است، بسیاری از حرکت ها و پدیده های نظامی و سیاسی در پی تسخیر این سرزمین بوده اند و همواره این پندار را در ذهن داشته اند. آنچه در این میان نقش این سرزمین را پر رنگ می سازد؛ اصول و اساساتی دینی است که در این سرزمین حاکم بوده و مردم متدینی که در این سرزمین و واحد سیاسی سکونت دارند. داعش برای لانه کردن در این آشیانه می بایست نخست تاریخ این سرزمین را به درستی مطالعه می نمود و با بررسی دقیق و همه جانبه، پا به این سرزمین می گذاشت تا مبادا تجربه ها را دوباره بیازماید. داعش با پرده کشیدن بر باورهای سیاه و به دور از حقیقت دینی خود، در پی آن بود و هست تا بتواند مردم این سرزمین را که همه هست و بود آنها دین و دینداری است، خود را متدین نشان داده و از این مسیر راه طولانی را به کوتاه ترین مدت طی نمایند. ویژگی های مردم افغانستان نسبت به قضایای متغیر با وجود محرومیت ها و تنگ دستی های فراوانی که در این سرزمین قرار دارد و مردم این کشور از محرومیت های نسبی برخوردارند، ولی این قضیه هرگز آنها را به قدری بی کفایت و بی وجدان نساخته که خود و وطن و باورهای دینی خود را بفروشند. در واقع یکی از ویژگی های برجسته این مردم پیوند مستحکم داشتن آنها با دین و باورهای دینی می باشد که در واقع در بسیاری از قضایا همیار و ممدگار آنها بوده و رمز وحدت و یکپارچگی آنها قرار گرفته است. در بسیاری از قضایا شاید در میان مردم افغانستان اختلافاتی موجود باشد که گاهی نیز به حد خطرناک آن نیز به پیش رفته باشد، ولی هیچ گاهی این قضایا باعث نگردیده که این مردم در مقابل وحدت دینی خود بر علیه یکدیگر قیام نمایند، بلکه در بسیاری از اختلافات رمز وحدت دینی باعث بیرون شدن از اختلافات آنها شده است. داعش که یکی از اهداف شوم آنها تفرقه و ایجاد فاصله در میان مردم بوده و هست، به این هدف خود هرگز در این سرزمین دست نخواهند یافت، چرا که این مردم را دینداری و مسلمان بودن به هم پیوند داده است. پیوندی که از مجرای آموزه های دینی مردم افغانستان را با هم پیوند داده است، هیچ گاهی قابل گسستن و از هم بریدن آنها نخواهد گردید. ویژگی دیگری که مردم این سرزمین برخوردارند و دشمنان این سرزمین نتوانسته اند آنها را تسخیر نموده و برده خود سازند، وجود حس جوانمردی و حمایت از مظلومین بوده است. در تاریخ گواه ها و قضایای مشهود فراوانی ثبت گردیده است که شهامت و دلاوری و جوانمردی این مردم را به ثبت رسانده است. در گذشته و حال مردم این منطقه به عنوان دلاوران جوانمرد شناخته می شوند، جوانمرادنی که رمز موفقیت خود را در دیندار بودن و به فکر دین بودن می دانند. امیر شکیب ارسلان در خصوص مردم افغانستان چنین دیدگاهی دارد که می گوید: اگر در هیچ جای جهان حرفی از اسلام به میان نیاید، مطمئن هستم که در میان کوه های هندوکش قلب هایی برای اسلام خواهد تپید. دیدگاه جهان نسبت به مردم این سرزمین همان دیدگاه سالیان گذشته است، دیدگاهی که هرگز هیچ عاملی نتوانسته آن را تغییر دهد. ویژگی دیگری که مردم افغانستان از آن برخورداند و این ویژگی ها همواره مانع گسترانده شدن دامن فساد و تفرقه در میان آنها و رخنه نمودن دشمن شده است، حس برادر دوستی و وطندار دوستی بوده است. داعش که در واقع برای تفرقه و گسترده سازی حس توحش در میان مردم بوده، هیچ گاهی به آرزوهای خود دسته نیافته و از حضور در افغانستان به اشتباه بزرگ خود پی خواهند برد.

https://almirsaddari.com/%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d8%b3-%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84-%d8%a8%d8%a7-%da%a9%d9%81%d8%a7%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%b8%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%af/ *اساس تعامل با کفار در نظام اسلامی!* *بخش دوم و پایانی* *بشیر باران* با ظهور اسلام تغییرات چشمگیری در جامعهٔ عربی پدید آمد؛ جامعهٔ قبیلهای به یک جامعهٔ اجتماعی و مدنی تبدیل شد، هویت یافت و از ساختار پراکندهٔ قبیلهای به یک امت واحد تبدیل گردید که بر پایهٔ قوانین خانوادگی، جزایی، تجاری و سایر مقررات اسلامی استوار بود. با ایجاد دولت مرکزی مبتنی بر حاکمیت قانون اسلامی، برای آنها درسهایی در زمینهٔ منافع عمومی، حقوق اساسی و تعامل با سایر انسانها و دعوت به اسلام ارائه شد. پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم در رأس این تحول عظیم، شخصیتی اثرگذار بود که نه تنها بر جوامع اسلامی، بلکه بر جوامع کفار نیز تأثیر گذاشت. او با سیاست و رفتار مدبرانهٔ خود بدون توسل به جنگ، دلها را بهدست آورد و طرحی برای زندگی ارائه داد که بر مبنای اصول تعامل و روابط اصولی بینالمللی در پرتو اسلام استوار بود. دانشمندان اروپایی قرون شانزدهم و هفدهم میلادی نیز به درایت سیاسی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم اعتراف کردهاند. ژانژاک روسو، ولتر، شوپنهاور و دیگران در این باره اظهارنظر کردهاند. از جمله مارسل میگوید: دیدگاه جهانی اسلام با داشتن دو امتیاز نیرومند درخشیده است: یکی ایمان به خدا و دیگری رد هرگونه تعصب قومی و نژادی و تأکید بر برابری انسانها. با اعلام این اصول، پیامبر بزرگ اسلام توانست تعصبات قومی و نژادی عربهای جاهل مکه و قوم یهود را از میان بردارد. هیچ دینی به اندازهٔ اسلام به انسان شخصیت نداده است، اسلام با یهودیان و مسیحیان با مهربانی برخورد کرده و در پی ساختن جهانی است که در آن تمام انسانها با تفاهم و همکاری در کنار یکدیگر زندگی برابر داشته باشند. تاریخ روابط بینالمللی اسلام بسیار روشن و شفاف است؛ زمانی که قبایل عرب و دولتهای همسایهشان همچون حبشه، امارات، حیره، غسان و سبا و همچنین قیصر (روم) و کسرا (فارس) روابط خوبی با یکدیگر نداشتند و درگیری میان آنها دائمی بود، پیامبر اسلام در این زمینه توجه ویژهای به روابط بینالملل معطوف داشت و پایههایی نهاد که هم در عصر رسالت و هم پس از وفات ایشان، مبنای تعاملات و روابط بینالمللی دولتهای اسلامی قرار گرفت. حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم در دوران رسالت خود با تدوین منشور مدینه، صلح حدیبیه و امضای پیمان صلح دائمی با نصارای نجران، اساس نظم و روابط بینالمللی را بنا نهاد. ایشان فرصت یافت تا روابط قبایل عرب را سامان دهد و امور داخلی حکومت اسلامی را تقویت کند. پس از آن به روابط با حکومتهای همسایه پرداخت، نمایندگانی اعزام نمود و معاهداتی تنظیم کرد. در آن شرایط، اعزام سفرا به روم و فارس یک امر عادی نبود، بلکه از نوآوریهای نادر در تاریخ روابط بینالملل به شمار میرفت. ایجاد رابطه با دولتهای همسایه و کوچک و سپس حضور در عرصهٔ تقابل جهانی، در شرایطی که دو امپراتوری بزرگ فارس و روم بسیار حساس بودند، درسی از سیاست خارجی و دیپلوماسی مؤثر محمد صلیاللهعلیهوسلم بهشمار میرود؛ سیاستی که در نهایت، این دو امپراتوری را نیز در برابر حقانیت اسلام به زانو درآورد.

https://almirsaddari.com/%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4%d8%9b-%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%b9%d9%86%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%ad%d8%b1%db%8c%da%a9-%d8%a8%d8%a7%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af-%d9%88-%d9%86%d9%87-%d8%af/ *داعش؛ نه به عنوان تحریک باقی ماند و نه دولت!* *جنید زاهد* اگر به اقدامات داعش نگاهی مختصر بیندازیم، آشکار میشود که این حرکت یا دولت خودخواندهاش، کیلومترها از روحیه و راز پیروزی فاصله دارد و از اهدافی که ادعا میکند، دور افتاده است. اگر داعش را به عنوان یک تحریک بنگریم، متوجه میشویم که این حرکت از پایهایترین محرّک خود یعنی هواداران و پیروان ایدیالوژیک خالی شده و مانند شهری بدون سکنه به نظر میرسد. اما اگر داعش را به عنوان یک دولت بنامیم، همانطور که خودشان نام "دولت اسلامی عراق و شام" را برگزیدهاند، باز هم واضح است که آنها با هیچیک از معیارهای ضروری دولتمندی سازگاری ندارند. تعریف دولت چیست؟ اگر از منظر علوم سیاسی به این موضوع بپردازیم و کتابهایی را که درباره دولت نوشته شدهاند بررسی کنیم، روشن میشود که دولت ساختاری سیاسی است که دارای حاکمیت است، بر یک قلمروی جغرافیایی مشخص تسلط دارد و از طریق قانون، نظم، امنیت و ارائه خدمات عمومی فعالیت میکند. در یک تعریف قدیمیتر، دولت به عنوان یک ساختار حقوقی-سیاسی تعریف شده که وجودی دائمی دارد، دارای مشروعیت است و روابط داخلی و خارجی خود را تنظیم میکند. حتی در همین تعاریف کوتاه نیز مشخص است که داعش بسیار از تعریف دولت فاصله دارد. با تعریفی که از "دولت" ارائه کردیم، داعش بسیار از دولتبودن دور است؛ زیرا نه قلمرویی مشخص تحت کنترول دارد و نه بر بخشی از یک کشور یا منطقه حاکم است تا قوانین خود را به صورت گسترده اجرا کند. مؤلفههای اساسی دولت: برای آنکه یک نظام یا دولت شکل بگیرد، باید مؤلفههای اساسی زیر در آن وجود داشته باشد و بر اساس همین عناصر میتواند تشکیلات و دولتی را برای خود تعیین کند. ۱_: قلمروی جغرافیایی مشخص: هر جنبش یا نظامی که برای تشکیل دولت به پا خاسته باشد، پیش از هر چیز باید یک منطقه جغرافیایی مشخص را تحت کنترول داشته باشد تا بتواند قوانین و برنامههای خود را در آنجا اجرا کند. قلمرو از نیازهای اساسی دولت محسوب میشود که باید یک جغرافیای معین تحت تسلط آن باشد تا بتواند در محدوده آن قانون را اجرا کند، قوانین وضع نماید و آنها را عملی سازد. ۲_: جمعیت: یک دولت باید جمعیت انسانی داشته باشد؛ یعنی ساکنانی که تابع قوانین دولت باشند و از آن حمایت کنند، نه اینکه با زور، ترس یا تسلط نظامی بر آنها حکومت شود. ۳_: حکومت: داشتن یک ساختار منظم که امور سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی دولت را اداره کند، ضروری و اجتنابناپذیر است. دولتی که حکومت نداشته باشد، هرگز نمیتواند حاکمیت خود را بر مردم و سرزمین تثبیت کند. ۴_: حاکمیت: اخذ تصمیمات کاملاً مستقل در امور داخلی و خارجی، بدون وابستگی یا اتکا به دیگر قدرتها. اگر به این اصل توجه کنیم، روشن میشود که داعش هرگز یک ساختار مستقل نبوده، بلکه تابع قدرتهای دیگری میباشد و توسط آنها اداره میشده است، و این مسئله کاملاً واضح است. از مطالب فوق مشخص میشود که اگر داعش را یک جنبش بنامیم، پس جنبشی بیروح و بیتأثیر است و اگر آن را یک دولت بدانیم، فاقد تمام شرایطی است که برای تشکیل یک دولت ضروری است. در نهایت میتوان گفت که با نگاهی به مبانی فکری و عملی داعش، این گروه تنها یک جمعیت ترسآور، وحشی و آشکارا تروریستی است، نه چیزی بیشتر از این.

https://almirsaddari.com/%d8%b4%d8%a7%d8%ae%d9%87-%d8%ae%d8%b1%d8%a7%d8%b3%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4/ *شاخه خراسان داعش!* *بخش سوم* *اسلم خراسانی* هم فکری داعش با طاغوت معاصر در واقع از آن جایی که افغانستان خیزش گاه بسیاری از دلاوری ها بوده و جان فشانی های متعدد در خود دیده که هیچ تفکری یارای فراموش نمودن آن را ندارد و نخواهد داشت. در تاریخ معاصر به قدری جهان از دلاوری فرزندان این سرزمین شوکه شده اند، که در تصور باور این حرکات و جان فشانی ها، حیرت زده شده اند. طواغیت بسیاری قصد به تصاحب آوردن این سرزمین آستین بلند زدند، نگاه های مسموم زیادی به سوی این سرزمین به حرکت گردید و دستان بسیاری در تلاش این بودند تا این سرزمین را غصب نموده و به مالکیت خود در آوردند. ولی همواره با گواهی تاریخ می توان اذعان داشت که این سرزمین غیر قابل تسخیر بوده و مدفن بزرگترین قدرتهای زمان بوده و خواهد ماند. بر اساس این پیش زمینه های ذهنی، داعش با طرح هم فکری و همیاری طلبیدن از قدرت های طاغوتی؛ در پی آن شده است تا این سرزمین و دژ مستحکم را به تزلزل در آورد و افکار متوحشانه خود و هم فکران خود را در این سرزمین پیاده سازند. غافل از آن که این سرزمین به قدری با باورهای دینی و آموزه های ناب اسلامی پیوند دارد که هیچ قدرت و زوری نخواهد توانست این سرزمین را از باورمندی به آموزه های اسلامی و محبت نظام اسلامی خارج سازد. داعش که بسان پروژه ای از سوی غرب اداره می گردد، با هم فکری طاغوت معاصر، در پی تخریب این سرزمین وارد عمل شده و چند روزی در برخی از مناطقی که خالی از سکنه اند، عملیات هایی را به انجام رساند و در برخی از جاها دامن فساد و فتنه را نیز گسترانیدند، ولی به زودترین فرصت نام و رسم شان شناسایی گشته و مردم از راه رفتن شان مسیر منحرف آنها را شناسایی نمودند. در واقع دامن پاک افغانستان ساحت مناسبی برای بذر کاشتن هر فکری نبوده و نخواهد بود، در سرزمین حاصل خیز اسلامی افغانستان؛ جایی برای بذرهایی همچون داعش و هم فکران آنها نخواهد بود. در پروسه مبارزه با نیروی مردمی و از خود منطقه، داعش در افغانستان به شکست مواجهه گردید و مشاهده نمود که این راه و سبک مبارزه در این سرزمینی که همه مردم آن با دلی باز نظام عدل اسلامی را پذیرفته اند، جواب گو نخواهد بود. بناء سبک مبارزاتی خود را با لباسی نوین تغییر دادند، پوششی جدید بر مبارزات خود ایجاد نمودند. داعش با پیمان کاری طرح مبارزات طاغوت معاصر را در حال پیاده سازی است، بناء در این اندیشه بر آمدند تا بتوانند سبک مبارزاتی خود را در سرزمین افغانستان به سبکی نوین و غیر عملیات نظامی یعنی روش مبارزات فکری به راه بیندازند وتغییر جهت دهند. ولی از آن جایی که در نظام کنونی افغانستان علما و اهل دانش نقشی پر رنگ و قابل ملاحظه ای دارند، این طرح و برنامه مبارزاتی نوین و معاصر آنها نیز به رکود و شکست مواجه گردید. دانشمندان و اهل دانش این سرزمین بخصوص علمای حقانی، با پدیده مبارزات فکری و سیاه داعش، به قدری همت گماشتند، که خاطرات مبارزات نظامی را در خاطر دشمنان این سرزمین زنده نمود. اگر به تاریخ مبارزاتی این سرزمین نگاهی بیندازیم، جایگاه پر رنگ حضور علما در میادین جهاد ومبارزات را بسیار پر رنگ و ملموس خواهیم دید. و این درس را تاریخ به مستکبران جهانی داده است، در هر مبارزه و جنگی که اهل دانش با نیروی جوان هم قدم گردیده باشند، شکست دشمن و لو هر اندازه که نیرومند و مسلح باشد، حتمی و یقینی است. رهبری مبارزات از سوی علمای افغانستان به سرانه ای بسیار بالا بر دشمنان این سرزمین صدمه وارد نموده و ریشه فکری و حضور جسمی آنها را از این سرزمین برچیدند. داعش که تاریخ افغانستان و سرگذشت قدرتهای متجاوز در این سرزمین را فراموش نموده، قصد بر آن دارد که ختم روزگار خود را در این سرزمین رقم بزند. این گروه متوحش با قدم گذاشتن به ساحت پاک افغانستان ـ سرزمینی که هر وجب خاک آن با خون شهداء آبیاری گردیده است ـ سرنوشت خود را مختومه اعلام خواهد نمود. حمایت همه جانبه مردم از نظام عدل اسلامی، هرگز جایی برای داعش و هم پیمانان فکری آنها باز نخواهد نمود که قصد حضور در این سرزمین را داشته باشند.

https://almirsaddari.com/%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4-%d9%88-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d8%af%d8%9f/ *داعش و جهاد؟!* *اسلم خراسانی* جهاد در ظاهر یک کلمه مقدس و معمولی است اما از نظر معنوی موضوعی بسیار مهم و بزرگ است که با هویت و شخصیت اسلام، مسلمانان و سرزمین یا نظام اسلامی گره خورده است. این که خداوند متعال تا روز قیامت دروازههای جهاد را گشوده نگه داشته، حکمتهای بزرگ در آن نهفته است که حفظ عزت و آبروی اسلام و مسلمانان، برتری بر دیگر ملتها و کشورها و رهایی از چنگال و تأثیرات بردگی و اسارت میباشند. تاریخ ثابت کرده که جوامع و نظامهای اسلامی تا زمانی بر کافران چیره، تأثیرگذار و صاحب عزت بودند که شمشیرهای مبارزه اسلامی یا جهاد در دستانشان بود، ذکر حیاتبخش «الله اکبر» بر زبانشان جاری بود و برای فتح، نصرت و پیروزی بر هر ستمگر و ظالمی از پروردگارشان دعا میخواستند؛ اما وقتی به قیمت دوستی و رفاقت با کافران، شمشیرهای مقدس خود را در غلاف گذاشتند و جهاد را عاملی برای تخریب و عقبماندگی خود دیدند، در حقیقت زنجیرهای سنگین بردگی را به دست خود بستند و به مرور زمان ارتباط خود را با دیگر ارزشهای اسلامی و حاکمیت اسلامی قطع کردند. به دلیل اهمیت و تأثیر جهاد و مبارزه جهادی، حتی کافران و مشرکان نیز به این موضوع توجه کرده و دریافتهاند که یکی از اصلیترین عوامل پیشرفت و حاکمیت مسلمانان، جهاد فی سبیل الله است و همین راه باعث عزت آنها و ذلت کافران شده است. بههمین دلیل، همه کافران جهان و سازمانهای جاسوسی آنها همواره تلاش کردهاند تا روحیه جهادی را در مسلمانان به تدریج از بین ببرند، توجه آنها را به کارهای دیگر معطوف سازند و زمانی فرا برسد که عشق به زندگی بر دلهایشان غلبه کند، از مرگ بترسند و جهاد را مترادف نابودی و تباهی ببینند. متأسفانه این خواسته آنها تا حد زیادی موفقیتآمیز بوده است. طرحهای کافران برای بدنام کردن جهاد و مجاهدین بسیار گسترده و عمیق بوده است؛ از یک سو تبلیغات ضد جهاد و از سوی دیگر ایجاد گروههای خارجی که ظاهر و شکل اسلامی دارند، در این طرحها داخل میباشد که در حقیقت ریشهها و بنیانهای اسلام را قطع میکنند. گروه داعشیهای خوارج نیز یکی از همین ابزارهای معاصر کافران است. داعشیها برای توجیه ظاهر خود و پنهان کردن تاریخ خونین و اعمال ننگینشان، از کلمات مقدس «جهاد» و «خلافت» سوءاستفاده کردند و به برخی مسلمانان سادهلوح چنین القا کردند که میخواهند اسلام واقعی را پیاده کنند و آنچه را با زور اسلحه و اجبار بر مردم تحمیل میکنند، در حقیقت ادامه جهاد اصیل و اسلامی است. هدف اربابان آنها این بود که جنگجویان داعش با پول و سلاح، به نام جهاد چنان اعمالی انجام دهند که مردم از روح اصلی اسلام و حکمت جهاد بیخبر بمانند و حتی از کلمه جهاد متنفر شوند. در دوران جمهوریت، وحشتهای داعش نه تنها تاریخ ظلمهای دوره مغولها را زنده کرد، بلکه در برخی مناطق با حمایت حامیانشان (اشغالگران خارجی – امنیت ملی جمهوری) از سرهای مردم مناره ساختند، به زنان و اموال مردم به چشم غنیمت نگاه کردند و بر اعمال زشتشان شعار مقدس «الله اکبر» سردادند. آنها جنایات وحشیانه خود را جهاد نامیدند و با این کار ذهن بسیاری از مردم و خارجیانی که از خط اصلی جهاد بیاطلاع بودند، را مشوش و منحرف کردند. پیام آنها این بود که جهاد فقط قتلعام، ستم و ویرانی است. داعشیهای خوارج برای انجام این کار از جوانان احساساتی و افراد فریبخورده خود با زور و پول استفاده کردند، مساجد، زیارتگاهها و مکانهای مقدس دیگر را منفجر کردند، عالمان پیشرو در گفتگو، صلح و امور خیریه و رهبران قومی را کشتند. عجیب اینجاست که تخریب مساجد، کشتن عالمان واقعی، ترور بیرحمانه کودکان کوچک، زنان و سالخوردگان را جهاد میدانستند و این در حقیقت هدف اصلی اربابانشان بود. آنها میخواستند جهاد واقعی را چنان در نظر مردم زشت جلوه دهند که هیچ مسلمانی دیگر جرات انجام این مسئولیت مقدس در برابر کافران را نداشته باشد. خلاصه اینکه همانطور که داعش بر سایر شعائر و ارزشهای اسلامی با دستور اربابانشان معامله کردند و به ابزار طرحها و نقشههای جاسوسی آنها تبدیل شدند؛ برای بدنام کردن کلمه و مبارزه مقدس جهاد نیز از هیچ کاری دریغ نورزیدند و هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد آنها در دوران جمهوریت در افغانستان یا در محل اصلی ظهورشان یعنی عراق و سوریه، اشغالگر خارجی را کشته یا به مراکز و صفوف آنها حمله کرده باشند که اصل جهاد همان است. در افغانستان عالمان واقعی بسیاری هستند که توسط داعش ترور شدهاند و سپس این عمل خود را جهاد نامیدهاند. عموم مسلمانان باید بیدار و هوشیار باشند که داعش به عنوان یک پروژه غربی، ابتدا از طریق تحقیر جهاد، نظریه و روحیه جهاد را از بین میبرد و سپس به دستور اربابان خود، مجاهدین واقعی و یادگارهای جهادی را تحت نامها و شعارهای مختلف غارت و نابود میکند. نمونه بارز و تازه آن، شهادت شهید خلیلالرحمن حقانی، مجاهد پیشگام و شجاع دو جهاد افغانستان است که در یک مکان مقدس یعنی مسجد شریف اتفاق افتاد و این اقدام پرده از چهره پلید آنها برداشت. خوشبختانه مبارزه جهادی امارت اسلامی، شهادتها، هجرتها و خدمات مجاهدین به نسل جوان افغانستان به صورت عملی نشان داده شده و اکنون میتوان بین جهاد اصیل و جهاد ساختگی (جعلی) تفاوت قائل شد. با وقوع این رویداد معاصر (فتح)، داعش روحیه خود را باخته و دیگر نمیتواند از شعارهای مقدس جهاد برای اعمال ننگین خود سوءاستفاده کند.