السیدعلي الحیدری WhatsApp Channel

السیدعلي الحیدری

44 subscribers

Similar Channels

Swipe to see more

Posts

السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
5/26/2025, 6:46:14 PM

▪️السلام علیک یا جواد الائمة▪️ 🌴 حدَّثَنِي زَكَرِيَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِذْ جِي‏ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ. فَضَرَبَ بِيَدِه‏ إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ. فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ): بِنَفْسِي أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِكْرُكَ؟ فَقَالَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فِيمَا صُنِعَ بِأُمِّي فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ)، أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأُذَرِّيَنَّهُمَا، ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً. فَاسْتَدْنَاهُ، وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ. ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، أَنْتَ لَهَا. يَعْنِي الْإِمَامَة. 🌱 زکریا بن آدم می گوید: در خدمت حضرت آقا امام رضا سلام الله علیه بودم که امام جواد سلام الله علیه را که در سن کمتر از چهار سال بودند؛ آوردند امام با دست خود به زمین زد و سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و در فکر فرو رفت. حضرت آقا امام رضا سلام الله علیه فرمودند: جانم فدایت! در چه رابطه اینقدر فکر می کنی؟ حضرت آقا امام جواد سلام الله علیه عرضه داشتند: در آن مصائبی که نسبت به مادرم فاطمه سلام الله علیها روا داشته شد به خدا سوگند آن دو را از قبر بیرون می آورم و آتش می زنم پس خاکستر آن ها را بر باد داده یا به دریا می ریزم. امام رضا سلام الله علیه آن حضرت را نزدیک به خود نمود و بین دو چشمش را بوسه زد؛ سپس فرمود: پدر و مادرم به فدایت، تو لایق امامت هستی. 📚 دلائل الإمامة (ط – الحديثة) ص ۴۰۰ اثبات الوصية ص ۲۱۸ نوادر المعجزات ص ۳۶۱ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۵۰، ص ۵۹ مدينة المعاجز، ج‏۷، ص۳۲۵

❤️ 1
السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
5/27/2025, 7:40:29 AM

قالَ الامام الجواد(ع ) : مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحاً كانَ شَریكاً فیهِ . امام جواد (ع):هر كه كار زشتی را تحسین و تأیید كند، در آن کار شریک می باشد. كشف الغمّه، ج ۲ ، ص ۳۴۹ ناگزیر است بال و پر بزند یا که بر خاک حجره سر بزند سوز زهری که کرده بی تابش دائما شعله بر جگر بزند ناله اش را کسی نمشنوند غربتش روضه را شرر بزند روضه ی باز، حجره بسته است از عطش اه شعله ور بزند روضه یعنی که همسری بی رحم جای رفع عطش تَشر بزند در عزای جوان ، جوان باید از غمش ناله بیشتر بزند به علی اکبر حسین قسم که جوان داغ بر جگر بزند روضه یعنی که لشگرِ نیزه ضربه ها را به یک نفر بزند روضه یعنی که ناله های بلند پدری در بر پسر بزند دل تسلی مادرش باشد هر کسی ناله بیشتر بزند

❤️ 😭 2
السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
6/3/2025, 3:41:58 AM

شهادت حضرت امام محمد باقر العلوم علیه السلام تسلیت و تعزیت باد. 🔻نمی‌توان حق را با دیدن باطل کوچکی، رها کرد ▫️عَنْ زُرَارَةَ: حَضَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع جَنَازَةَ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ وَ أَنَا مَعَهُ وَ كَانَ عَطَاءٌ فِيهَا فَصَرَخَتْ صَارِخَةٌ فَقَالَ- عَطَاءٌ لَتَسْكُتَنَّ أَوْ لَنَرْجِعَنَّ قَالَ فَلَمْ تَسْكُتْ فَرَجَعَ عَطَاءٌ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ عَطَاءً قَدْ رَجَعَ قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ امْضِ بِنَا فَلَوْ أَنَّا إِذَا رَأَيْنَا شَيْئاً مِنَ الْبَاطِلِ تَرَكْنَا الْحَقَّ لَمْ نَقْضِ حَقَّ مُسْلِمٍ …الْخَبَرَ (از زراره نقل شده که گفت: امام باقر (علیه‌السلام) در تشییع جنازه مردی از قریش حاضر بود و من نیز با او بودم. در آنجا عطا حضور داشت. ناگهان صدایی [که احتمالا مذموم یا حرام بوده است] بلند شد. عطا گفت باید ساکت شوی یا ما بازمی‌گردیم. اما او ساکت نشد و عطا برگشت. من به امام باقر ع گفتم: «عطا برگشت.» فرمود: «چرا؟» گفتم: «چون چنین و چنان بود.» فرمود: «برویم. اگر هر بار که چیزی از باطل دیدیم، حق را ترک کنیم، هرگز حق مسلمانی را ادا نخواهیم کرد.

السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
6/6/2025, 7:39:38 AM

ماه زمزم، قبله ی کعبه، کجا دورت بگردم در حرم، یا مروه، یا کوه صفا دورت بگردم سر به قربانگه برم، تا جان کنم قربانی تو روی در مشعر کنم، یا در مِنی دورت بگردم میثم از خون جگر بر صفحه ی صورت نوشته عمر طی شد یوسف زهرا، بیا! دورت بگردم

❤️ 4
السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
6/6/2025, 11:04:35 AM

💐 یا صاحب الزمان عج 💐 عید قربان گشت و ای قربان چشمانت بیا ای خلیل عشق من جانم به قربانت بیا نفس خود را سر بریدم تا به راهت سر دهم تا که بانگ العجل بر بام مکه سر دهم 💐 اللهم عجل لولیک الفرج💐

❤️ 4
السیدعلي الحیدری
السیدعلي الحیدری
6/11/2025, 7:16:39 PM

عمان سامانی قصیده فریده در مدح یعسوب دین امیرالمؤمنین علی(ع) به پرده بود جمالِ جمیل، عَزَّ و جَلّ به خویش خواست کُند جلوه‌یی به صبح ازل چو خواست آن که جمال جمیل، بنماید علی(ع) شد آینه‌ی خَیرُالْکلامِ قَلَّ و دَلّ من از مُفصّل این نکته مُجملی گفتم تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل به چشمِ خودبین در آینه مشاهده کرد بدید خود را بی ضِدّ و نِدّ و شبیه و بَدَل مُقدّس ازلی از چه؟ از حُدوث و نُقوص مُنزَّه ابدی از چه؟ از عُیوب و عِلل از آن مشاهده، مشهود گشت، عشقِ بدیع مُطوَّل است معانی، بیان آن اَطوَل چگونه عشقی، درنده‌ی تمام حُجَب چگونه عشقی، سوزنده‌ی جمیع مِلل به جستجوی محل، ساز بیقراری کرد که تا قرار بگیرد، ولی ندیدْ محل یکی نبود که چون جان، بگیردش به کنار یکی نبود که چون جان، کشاندش به بغل امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض ز شاهد ازلی، کِردگارِ عَزَّ و جَلّ ز کائنات ز عالِم گرفته تا جاهل ز مُمکنات ز اَعلی، گرفته تا اَسفل ز قدسیان سَما تا به عرش و لوح و قلم ز ساکنان زمین تا به بَرّ و بَحر و جَبَل به قدر همّت خود، هر یکی بَلیٰ گفتند از آن متاع ربودند اگرچه یک خَردل قبول کثرت و قِلَّت، مگر که باعث گشت که مشتری شده مسعود و نحس مانده زُحَل ولی تحمل مجموع آن نیارستند از آن که بار گران بود و بردبار، کسل چه بود؟ بار بلا بود و فقر بود و فنا چه بود؟ بار عنا بود و رنج بود و علل رسید غیرت و شد غیر سوز و می دانست که امر او نپذیرد به غیر او فیصل به مدعی نسزد عشق و ناپسند بود چو نور مهر به خفاش و بوی گل به جعل به این نمود، که بار تو نیست لاتحمل به آن سرود، که کار تو نیست لاتفعل هنوز ناله واحسرتا به گوش رسد بحار را ز تموج جبال را ز قلل چو سر به جیب نمودند و سر بر آوردند همان کسان که به دیوانگی شدند مثل برهنگان که در آدابشان نه کذب و نه لاف گرسنگان که در آیینشان نه غش و غل به درد مایل از آنسان که دیگران به دوا به زهر طالب از آنسان که دیگران به عسل چو دردمند به صحت، به انتظار بلا چو شیرخوار به پستان، به اشتیاق اجل به آب تشنه و آبی ندیده جز خنجر به شهد مایل و شهدی نخورده جز حنظل نخورده آب به خواهش مگر که از شمشیر نکرده خواب به راحت مگر که در مقتل عمل به شرط نمودند و بندگی کردند بیافتند خدایی ببین به حسن عمل کجاست رفرف عشق ای عجب که در این سیر براق عقل فرو مانده همچو خر، به وحل چو عشق خیمه زند عقل را چه جاه و خطر؟ چو باد روی کند پشه را چه قدر و محل؟ هلا، کنید ز رطل گران گرانبارش که مست گشته و کف بر لب آوریده جمل امل بیامد و روی از سخن بگرداندی بیا که طول سخن به بود ز طول امل جمال و آینه و عشق و عاشق است یکی بیان آن ز موحد به جو نه از احول یکیست نقطه و در لوح احسن التقویم ازو به جلوه خطوط و نقوش این جدول یکیست مشعل و در صحن این زجاجی کاخ به هر طرف گذری می فروزد این مشعل یکیست نور فروزان، ازوست هر قندیل یکیست نار درخشان، ازوست هر منقل یکیست اسم و به مجموع اولیا مشهود یکیست وحی و به مجموع انبیا منزل یکی نهال و ازو در میان هزار ثمر یکی غزال و ازو در جهان هزار غزل یکیست شخص و ملبس به صد هزار لباس یکیست یار و محلی به صد هزار حلل همه در آینه مرتضی(ع) نموده جمال تو رو در او کن و ز آخر به جوی تا اول جمال شاهد معنی چه جلوه ها بخشد تو هم هر آینه آیینه را نما صیقل ورت به دیده سبل هست باز پرس سبیل ز هادیان سبل نی ز صاحبان سبل بزن به دامن شوریدگان حق دستی که حل شود به تو هر مشکلیست لاینحل ز مکر، آیینه مصقول و دیده نابیناست از آن بپای شد این اختلاف و جنگ و جدل وگرنه از چه طریق نفاق پیمودند؟ گذاشتند امور خدای را مختل ز یاد بردند اسرار ایزد دادار ز دست دادند احکام احمد مرسل هم از حرم برمیدند با خیال کنشت هم از صمد ببریدند با هوای هبل از آن بلیه به بازار حق فتاد شکست وز آن قضیه به ارکان دین رسید خلل الا، که راه دراز است و غول ره بسیار بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل چو شیر شرزه در آید چه جای تعریفست ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل زهی به منزلت از جمله کاینات اشرف خهی به مرتبت از جمله ممکنات افضل پس از خدای تو باشی اجل ممدوحان به جاه و رتبه و «عمان » ز مادحان اقل اگرچه نوش بود نیش اگر ترا ز یمین وگرچه شهد بود زهر اگر ترا ز قبل ولی عوام ز انصاف دور می دانند که در ضلالت، انعامی اند «بلهم اضل » تو محیی ازل و چاکر تو مستهلک تو معطی ابد و مادح تو مستأصل بخوان به درگه خویشم که ناپسند بود تو جایگه به نجف کرده من به چار محل

❤️ 1
Link copied to clipboard!