Yousuf Omar International Academy(YOIA)
January 26, 2025 at 07:41 AM
*عنوان اثر: من منم*
*نویسنده: مستوره خلیلی*
*اشتراک کننده: بیست پنجم*
وقتی هفت سال داشتم بهار سال 1388 مادرم در اولین روز مدرسه کمکم کرد تا دستههایی بیگم را از بازوانم رد کرده روی شانههایم قرار بدهم، بند کفشم را ببندم و پدرم با افتخار گفت دخترم مثل پدر بزرگش یک طبیب سنتی موفق میشود و اما مادرم همیشه می خواست من عین مادر خودش با صلابت و پر از زنانگی باشم چون این مورد علاقهاش بود، مادر بزرگم هم همیشه عمهام را دختری نمونهیی برایم معرفی می کرد و انتظار داشت یکی مثل دختر خودش باشم.
وقتی ده سالم شد متوجه شدم که پدر، مادرم و مادر بزرگم هنوز پای خواستهیی شان از من ایستاده اند و در عین زمان پدر بزرگم می خواست من معلم باشم چون خودش روزی این آرزو را داشته بود، و برادرم که همیشه لاف از خودش می زد و می خواست یکی مثل خودش باشم، در مورد معلمانم هم این عقیده صدق می کرد همه می خواستند یکی باشم مثل خودشان.
وقتی پانزده سالم شد متوجه شدم
اطرافیانم می خواهند از الگویی آنها پیرویی کنم و یک نقل کاپی از آنها باشم، همهیی آدمای زندگیام خود را یک الگویی ایدهآل برایم قلمداد می کردند هیچ یک به من به چشم یک انسان که خواستهها، خصوصیات و امیال منحصر به فرد خودش را داشته باشد نگاه نمی کردند.
همه اینگار وقتی به من نگاه میکردند انتظار داشتند آینه باشم و تصویر خیالی و بی عیب و نقص آنها را از خودم منعکس کنم اما من راس شانزده سالگیام تصمیم گرفتم خودم باشم با خصوصیات، خواستهها و خوب و بدهای خودم.
*یکی از جوهر وجودی منِ خودم فارغ از تقلید و تحمیل!*
🪴
❤️
👍
26