
Afghanistan Young Generation Organization
January 25, 2025 at 07:42 AM
شماره ۱۸
*”ویدا در آغوش شب سیه”*
*دلنوشته: ویدا “مومن”*
دست خود را بهموهایش که شبیه گوجه شدهاند میبرد؛ با باز کردن گیره، در کسری از ثانیه خرمن سیاه موهایش همچون طوفان اطراف شانههایش را میپیچد.
برای خود در زمین جا خوش میکند و با حلقه کردن دستها دور پاهایش، نفس عمیقی از درونش عبور میدهد.
شنیدن صدای برخورد دانههای ژاله به زمین، او را بهیاد شکستن چیزی میاندازد؛ قلبی که امروز برای هزارمینبار شکست.
سیاهی شب، ماه را در خود بلعیده بود.
حاکمیت شکستن سکوت ممتد شب را صاعقه در دست داشت؛ همچون حاکم ظالم طوری از خویش آوا بر میآورد که در دل شنوندگانش ترس رخنه میکرد.
لبخند که بیشتر شبیه پوزخند بود، در کنج لبش هویدا شد؛ با چشمهای یخی خیره بهطبیعت برافروخته امشب است.
آسمان تیره و تار بهمثابه زندگیاش بود.
شب سیه بهمثابه اقبال او بود.
نبود ماه بهمثابه نداشتن کورسوی امید او بود.
آوای برخورد دانههای ژاله بهمثابه شکستن قلب او بود.
صاعقه بهمثابه احساسات تلخ و ناخوشایند او بود.
امشب از آن شعرهای شاعرانه، قصههای پرنسسی، تلاشهای دیرینه و رؤیاپردازیهای شبانه خبری نبود.
امشب اصلاً از آن «ویدا» خبری نبود!
سکوت او غوغای رؤیاهاییاست که تا ابد در دلش باقی خواهد ماند.
*#ویدا_نوشت!*
❤️
👍
😂
28