
Haalvsh | حال وش
February 27, 2025 at 08:22 AM
#ارسالی
یوسف، کودکی پنجساله که سهمش از زندگی هر گلوله به اندازه سالهای عمرش بود
یوسف شهلیبر، کودک پنجساله بلوچ، هنوز فرصت نکرده بود دنیای کودکیاش را کشف کند، هنوز طعم شیرین زندگی را نچشیده بود، هنوز آرزوهایش را نگفته بود که پنج گلوله سهم او از این جهان شد. گلولههایی که به اندازه تمام سالهای عمرش، به یکی از کوچکترین اعضای این سرزمین اصابت کردند.
یوسف پنجساله بود؛ به اندازه پنج سال خندیده بود، دویده بود، خواب دیده بود، دستهای کوچکش را در دست مادرش گرفته بود. اما در یک شب، در یک لحظه، همه چیز برای او تمام شد. نیروهای یگان تکاوری، بیرحمانه، به خودرویی که خانواده او تیراندازی کردند او به همراه مادرش مریم مورد اصابت گلوله قرار گرفت، پنج گلوله بر تن نحیف یوسف نشست، انگار هر سال از زندگی کوتاهش را با یک گلوله از او گرفتند.
یوسف را به بیمارستان رساندند، اما بیمارستانی که نداشت، پزشکی که نبود، امکاناتی که همیشه کم بود. ساعتها روی تخت بیمارستان ماند، جنگید، درد کشید، اما کسی نبود که او را نجات دهد. و در نهایت، در تاریکی یک اتاق بیمارستان، چشمهایش را بست و دیگر باز نکرد. مادرش، که خودش هم زخمخورده و خونین بود، تنها نظارهگر جان دادن فرزندانش شد، یوسف و برادر یا خواهر جنینی که در شکم مادر سقط شد.
یوسف رفت. اما فریاد او در میان کوچههای بلوچستان، در دل مادران و پدران این سرزمین، در میان کودکانی که هنوز زندهاند اما هر لحظه ممکن است نامشان به لیست قربانیان اضافه شود، باقی خواهد ماند.
یوسف، پنجسال زندگی کرد، پنج گلوله خورد، و دردی که برای همیشه در تاریخ بلوچستان ثبت خواهد شد.
😢
❤️
🙏
👍
39