
م. ابـوالـمـرصاد ذوالـفـقار/A.Z.G
February 18, 2025 at 04:31 PM
سلسله همرکاب سپاهیان راهٔ جهاد/ بخش بیستویکم
نویسنده: ابوالمرصاد ذوالفقار
اوایل زمستان ۱۳۹۵ هـ.ش، در مناطق پادامن ولسوالی پشتونزرغون ولایت هرات تحت قیادت «شهید ملاحسن مسعود» مقیم سنگر جهاد بودیم. امیر صاحب شهید، همه مجاهدین را دستور داد تا در مسجدجامع قریهٔ «پُشور» جمع گردند. بلافاصله بعد از دستور، مجاهدین تشریف آوردند. همهٔمان حدس میزدیم که حتماً امیر صاحب تصمیم عملیات بر قرارگاههای دشمن را دارد، و با بیصبری و خوشحالی منتظر شنیدن امر ایشان بودیم، تا اینکه امیر صاحب فرمود: مجاهدین عزیز، تصمیم سفر داریم، آماده باشید، سلاحهای خود را چک کرده و موترسایکلهایتان را نیز بررسی کنید، اگر عوارضی دارند برطرف کنید؛ چون سفر طولانیتری را در پیش خواهیم داشت.
وقتی که امیر صاحب سخنانش را به پایان رساند، همهٔ مجاهدین از جاهایشان برخاستند، برخی به پاکسازی اسلحهٔ خود مصروف شده و بعضی دیگر مشغول بررسی موترسایکلها شدند، و همهٔ مجاهدین در وقت تعیینشده اعلان آمادگی کردند.
خلاصه بعد از ادای نماز مغرب، از قریهٔ «پشور» بیرون شده و با موترسایکلهای خود، از مسیر دشت، به سمت سرک عمومی هرات - اوبه راهی شدیم، تا اینکه به سرک نزدیک شدیم. از آنجایی که مسیر ما از نزدیکی پوستههای دشمن و مناطق اربکیها میگذشت، امیر صاحب (شهید ملا حسن مسعود) به همه رانندهها دستور داد که موترسایکلهای خود را چراغ خاموش برانند و از یکدیگر با فاصلهٔ ۴٠/۳٠ متر در حرکت باشد و فرد سوار بر پشت راننده نیز سلاح خود را آماده داشته باشد تا در صورت وقوع هر نوع حادثهای، به درستی بتواند از خود و همراهانش دفاع کند.
به همان ترتیبی که امیر صاحب امر نمود، دوباره راه افتادیم تا اینکه به سرک عمومی هرات - اوبه رسیدیم و از آن گذشتیم و وارد رود هریرود شدیم. خوشبختانه آب دریا کم بود؛ چون در بند سلمای هرات ذخیره میشد و آن چند شبروز نیز از جمله وقتهایی بود که آب از بند کم رها میشد. بنابراین توانستیم بدون زحمت و تکلیف با موترسایکلها از رود بگذریم و خود را به قریهٔ شاهینان ولسوالی اوبه ولایت هرات برسانیم. وقتی وارد قریهٔ شاهینان شدیم به نظر میرسید همه مردم در حال استراحتاند و سکوت مطلق بر آن قریه حاکم بود، و تنها صدای موترسایکلهای ما بود که در کوچههای قریه پیچید و سکوت را تا چند لحظهای شکست.
دیری نگذشت که به یک سرایی که در دل زمینهای زراعتی قرار داشت، رسیدیم و راهنمای ما جلوی همان سرای، توقف نمود و ما نیز موترسایکلهای خود را همانجا متوقف نموده و پیاده شدیم. بلافاصله صاحب خانه جهت استقبال ما بیرون شد و تمام مجاهدین را به مهمانخانهاش رهنمایی کرد. از آنجایی که در آن زمان هم سرد بود و هم به خاطر سفر، خسته شده بودیم، صاحب خانه از قبل، مهمانخانهاش را گرم کرده بود.
بعد از احوالپرسی با میزبان، دیری نگذشت که غذا آوردند و بعد از میل غذا، چای نیز خوردیم، و سپس یکی از مجاهدین ترتیب پهرهداری را درست نمود و نام بنده در ساعات اول پهرهداری نوشته بود. پهرهخط (جدول تقسیم پهرهداری) را تحویل گرفته و با سلاحی که در دست داشتم، جهت پهرهداری راهی دروازهٔ منزل شدم. میزبان جهت رهنمایی و نشاندادن ساحه، با من بیرون شد و تا جلوی دروازهٔ منزل پیشقدم بود تا اینکه قدم به بیرون از محوطهٔ حولی نهادیم و صاحب خانه ساحهٔ اطراف را نشانم داد و سپس نزد بقیه مجاهدین برگشت.
بنده جلوی دروازه ایستاده و به پهرهداری پرداختم و نوبت خودم را به پایان رساندم و نیمی از شب گذشته بود. از آنجایی که هنوز خسته نشده بودم، میخواستم بهجای مجاهد بعدی نیز پهرهداری بکنم، اما در همان لحظه، سخن امیر صاحب شهید به یادم آمد که خطاب به همراهانش فرمود:
«ای مجاهدین، بلااستثنا همه در پهره سهم داشته باشید و از این امر، غفلت نکنید» و یکی از صفات بارز آن بزرگمرد این بود که در پهره سهم میگرفت. وقتی که به یاد این سخنان افتادم، رفتم و مجاهدی را که بعد از من نوبت پهرهٔ وی بود، بیدار نموده، پهرهخط و ساعت را تحویل وی دادم، و خود به استراحت پرداختم.
ادامه دارد...
alemarahdari.af/?p=130129
❤️
👍
🌹
👑
💐
💚
🤍
23