کانال رسمی حامد رضا معاونیان
کانال رسمی حامد رضا معاونیان
February 3, 2025 at 10:45 PM
بسم رب الفلق و رب الناس قل اعوذ به من الخناس مسئلت كن حوائجت از حق با توكل ز هيچكس مهراس باهزاران اميد وشوق و ادب هر چه خواهي بخواه از عباس كه نشد كس ز درگهش نوميد هر كه آمد به مطلب اش برسيد اي كه افتاده اي ز پا درراه اي كه از غم كشي دمادم آه گوش جانت دمي بمن بسپار تا زچاره كنم ترا آگاه رو به سردار كربلا برگو نظري كن بمن الا اي ماه كه ابالفضل اين يل بي دست دستگيري كند و لو بي دست اي كه از فرط غم تباهي تو بينوا بي كس و پناهي تو روزگارت سياه گشته اگر همچو من گر كه روسياهي تو به ابالفضل با وفا برگو مرحمت كن بمن كه ماهي تو زانكه عباس باب حاجات است نظرش: كافي المهمات است قامت اش : سرو ناز شيراز است شاهبازي بلند پرواز است حرم اش : قبله گاه اهل يقين در لطف اش : به روي ما باز است ناشد از يك نگاه او : شدني است كارش : انگار نوعي اعجاز است كاشف الكرب سيدالشهداست جلوه هاي كرامت اش پيداست بنده ي صالح خداوند است روح او پر فتوح و پاينده است اين قمر شب ، و روز تابنده است نام عباس تا ابد زنده است روح احمد از او بسی خرسند بهر زهرا پسر و فرزند است فخر ام البنين عباس است مجمع عقل و عشق و احساس است نقش و تنديس معرفت و ادب در كف اش ذوالفقار مير عرب بر لبش : ذكر يا حق و يارب اوست دلگرمي دل زينب پاسداري دهد ز خيمه گه هرشب همدمش ماه و زهره و كوكب مه برج امامت : عباس است پاك از شرك و رجس و ادناس است پسر ذوالفقار و شمشير است شير ميدان ؛ نه شير نخجير است با سپاه يزيد درگير است رجزش با غريو تكبير است چه توان گفت از شجاعت او زاده ي شير حق يقين شير است کس ندیده است در عجم و عرب همچو عباس در وفا و ادب يل ميدان رزم عباس است در ره يارخود دهد سر و دست اين تهمتن دلاور بي باك جانفدای حسين بوده و هست نه در اينجا ، كه درصباح الست با خداوند خويش پيمان بست : كه علمدار كربلا باشد مظهر غيرت و وفا باشد ضرباتش : يكي و بي تكرار همچنان ضرب حيدر كرار در رگ اش خون فاتح خيبر سر سپهدار و سيد و سالار ساقي تشنه ي لب دريا سرو قد است ، وسرور و سردار در كمالات خويش بس والا در جمال و جلال بي همتا اي فداي شهامتت عباس من بنازم به قامتت عباس جان عالم فداي تو كه شدي بفداي امامتت عباس محشري كرده اي بپا امروز تا چه باشد قيامتت عباس يا ابالفضل گر چه بي دستي نيست بالاي دست تو دستي دست هايش ز پيكرش افتاد گفت: عشق است! هر چه بادا باد خون روان از دو دست و او ميكفت: تار مويي كم از حسين مباد ! آه زان دم كه ساقي عطشان ناله ي : يا اخا بيا ، سر داد كمر شه شكست و تا گرديد رفت از دست قهرمان رشيد حاصل و اصل مطلب و مقصود: من براي تو آمدم به وجود پدرم: نوكر شما بوده سر و صورت به درگهت می سود مر مرا با زبان پند و توصیه ها بارها گفت و‌گفت و می فرمود : هر چه داریم از ابالفضل است مکش از دامن عطايش دست آب هم تشنه ی زیارت تست مات و مبهوت از سقايت تست گرد قبر تو آب مي چرخد گويي اندر طواف تربت تست تو هماورد صد حريف يلي شاه بيت غزل شهامت تست چهره ات گاه خشم و وقت مصاف هيبت حيدر است و عبد مناف قمر هاشمي درآفاقي تشنه ام العطش الا ساقي! نامداري ، نه در جهان ، در عرش همه فاني و نام تو : باقي هله مهتاب من بتاب امشب روشنم كن ز نور اشراقي قرص ماهي تو ؛ چشمه ي نوري تو شفا بخش ديده ي كوري آتش رعدي : در خروش نبرد مرد يعني :تو ، تو يعني :مرد حرم پاك تو شفاخانه تو حبيب و طبيب اهل درد مرده گر زنده ميكني چه عجب يك نگاهت مرا مداوا كرد خلق باب الحوائج ات خوانند معجزه داري ! خوب ميدانند كاش در خواب چهره ات بينم كاش بالا سر تو بنشينم سخت مشتاق كربلايم من دير شد كربلا و غمگينم هستي ام را دخيل بستم من تويي عشق و شرافت و دين ام پدر و مادرم فدايت باد هم من و هم تمامي اولاد مات مشعر شد از مشاعر تو مهدي فاطمه است زائر تو هر كجا روضه ترا خوانند زود حاضر شود: بخاطر تو اشك مي ريزد از دو ديده ي خويش مرثيه خواند ار كه شاعر تو به سر و سينه مي زند دائم در عزاي تو حضرت قائم جاي ما كربلا ؛ بسي خاليست باز روزي شود اگر : عاليست بهترين نعمت است: عشق حسين حال عاشق چه حال باحاليست عشق من : موكب هزار و يك رسم من اربعين هرسالي است حامدم من غلام همت او مفتخر گشته ام به مدحت او تكميل شعر : شعبان ١٤٤٢ مشهد
❤️ 🌹 7

Comments