شعرومتن زیبا 🍂
شعرومتن زیبا 🍂
February 22, 2025 at 10:54 PM
کدامین درد جاری شد که چشم از خواب می ترسد و حتی از شب تاریک و بی مهتاب می ترسد و در یک برکه ی تنها که دور افتاده از دریا دلم چون قوی غمگین از شب مرداب می ترسد چگونه در شب یلدا ، مدارا با جنون باید که تارم از صدای زوزه ی مضراب می ترسد چرا بر روی شعر من ، غبار درد پاشیدند که حتی دفترم از شعرهای ناب می ترسد حذر کردم هزاران بار از افسون چشمانت که انگاری دلم از غمزه ی جذاب می ترسد چنان در شیوه ی چشمت فریب و مکر پیدا بود که دل از هر طلسم و رمل و اسطرلاب می ترسد شبیه چشم‌های سرخِ بعد از اشک می مانم که حتی از صدای ناله ی محراب می ترسد چه آمد بر سر عشق و وفا و دل‌سپردن که مشیری مثل من از کوچه ی مهتاب می‌ترسد 🍂🍁🍂

Comments