The Burse House
February 2, 2025 at 05:53 AM
نوشته خوب برای کسانی که در محیط جدید به آموزش زبان شروع می کنند.
نویسنده: سخی داد هاتف
مرا به خاطر آنچه در این یادداشت میخوانید، ببخشید. میگویم ببخشید چون من ممکن است کمترین صلاحیت در این مورد را داشته باشم. این یادداشت در مورد آموختن زبان انگلیسی است. من زبان انگلیسی را بلدم- تا حدی. قضیه از این قرار است که من چند بار در میان دوستانم چالشی در زمینهی آموختن زبان انگلیسی دیدم و متوجه شدم که این دوستان مشکل مشترکی دارند. فکر کردم شاید این مشکل شایعتر از این باشد و دیگران نیز با آن روبهرو باشند. گفتم این موضوع را یادداشت کنم و به نظر تعداد بیشتری برسانم.
آن مشکل چیست؟
بسیاری از کسانی که در زبان مادری خود پخته شدهاند و غرق شدنشان در آن زبان از کمر به بالاست (معمولا آدمهای بالای بیست و پنج و سی این طور میشوند)، وقتی میخواهند زبان خارجی، در مثال ما انگلیسی، بیاموزند، آن مهارت و پختگی در زبان مادری مثل یک مانع بزرگ در برابرشان قد میکشد. اگر بگویم پختگی در زبان مادری دشمن ِ آموختن زبانهای خارجی است، مبالغه نکردهام. پس این غلط است که میگویند "تو فارسیات خیلی خوب است، حتما انگلیسی را زودتر یاد میگیری". نخیر، در موارد زیادی این خوب بودن در زبان مادری مانع آدم میشود.
مشکلی که من در دوستان خودم دیدم این بود: آنان سعی میکردند انگلیسی را از طریق فارسی یاد بگیرند. یعنی اول معنای فارسی کلمات انگلیسی را پیدا میکردند، بعد از روی آن معنای فارسی میخواستند بفهمند که آن کلمات انگلیسی چه معنایی دارند. شاید بگویید "مگر کار درست همین نیست؟ آدم اگر کلمهی انگلیسی را به زبان فارسی ترجمه نکند، از کجا بفهمد که آن کلمهی انگلیسی چه معنایی دارد؟".
نه، این کار درست نیست. اساسا دشمن شمارهیک زبانآموزی همین روشی است که در ظاهر این قدر معقول و منطقی به نظر میرسد. چرا؟ شرح میدهم:
فرض کنید کسی به شما و دوستتان میگوید:
Please, switch your places
شما در برابر این جمله (که معنایش را نمیدانید)، دو راه دارید:
یک- گیج بمانید و نفهمید و نتوانید پاسخ یا واکنش مناسبی نشان دهید، تا آن فرد ناگزیر شود مداخله کند و عملا به شما نشان بدهد که وقتی آن جمله را میگوید منظورش چیست.
دو- از کسی بپرسید که منظور او چیست.
برای حل کردن موقعیتهای روزمره راه دومی معقولتر است. اما راه اولی است که به شما زبان میآموزاند. آنچه در راه اولی اتفاق میافتد همان اتفاقی است که برای کودک میافتد. کودک هیچ راهی ندارد که سخنان بزرگان را برای خود ترجمه کند. او ناگزیر است با تجربهی آموختن زبان کاملا به صورت مستقیم روبهرو شود. یعنی کلمهی Switch را مجبور است از روی خود Switch یاد بگیرد نه از روی ترجمهاش در زبانی دیگر. برای ما در زبان فارسی هم همین اتفاق افتاده است. وقتی میگوییم "سنگ"، دیگر نمیتوانیم آن طرفتر هم برویم و بپرسیم سنگ یعنی چه. سنگ هیچ معنایی ندارد، جز آن که ما یاد گرفتهایم آن را روی یک پدیدهی طبیعی بیندازیم. نمیتوان گفت معنای "خشم" چیست. شما یا خشم را تجربه کردهاید و در دیگران دیدهاید و میان کلمهی خشم و واقعیت آن پیوندی برقرار کردهاید یا نکردهاید. اگر این پیوند برقرار نشده، هیچ راهی نیست که کسی به شما بگوید خشم چه معنا میدهد. خشم هیچ معنایی ندارد.
اما در هنگام یاد گرفتن زبان خارجی ما با تجربهی زبانی به صورت مستقیم روبهرو نمیشویم. سعی میکنیم از طریق زبان خود زبان خارجی را یاد بگیریم. به همین دلیل، هر بار که میگوییم switch به فارسی چه میشود، زبان انگلیسی را با خود بیگانه نگه میداریم. چرا که نمیخواهیم switch را در خودش تجربه کنیم و حس کنیم و دلالتش را در خود درونی بسازیم. میخواهیم آن را به فارسی بیاوریم و در فارسی لنگرش بدهیم تا مطمئن شویم که معنایش چیست. این مانع آموختن زبان انگلیسی میشود. مثل این است که ما بر واژگان فارسی خود یک واژهی خارجی هم اضافه کنیم. وقتی از کسی میپرسیم معنای Stone چیست و او میگوید "سنگ"، انگلیسی یاد نمیگیریم؛ تنها چیزی که اتفاق میافتد این است که حالا به علاوهی سنگ یک کلمهی دیگر هم بر واژگان فارسی ما افزوده شده و آن کلمهی جدید stone است. کسی که میخواهد انگلیسی بیاموزد باید stone را بدون "سنگ" بیاموزد.
کودکانی که دوزبانه میشوند دو زبان را مجزا از هم (هرکدام را در خود آن زبان) یاد میگیرند. شخص پشتوزبانی که در کابل بزرگ میشود فارسی را از طریق پشتو یاد نمیگیرد؛ فارسی را در خود فارسی و پشتو را در خود پشتو یاد میگیرد. به همین خاطر، بر هر دو مسلط میشود. بزرگسالان هم، البته با توفیق کمتری، میتوانند از همین الگو پیروی کنند. یعنی فارسی خود را کنار بگذارند و انگلیسی را در خود انگلیسی بیاموزند.
تلگرام #خانهبورس را دنبال نمایید.
https://t.me/bursehouse
👍
1