صدای هندوکش
صدای هندوکش
February 28, 2025 at 04:16 AM
*سیاست آمریکا، جنگ و ضرورت به توافقنامه دوحه:* پس از جنگ سرد، سیاست آمریکا به طور کامل تغییر کرد و زمینه برایش مساعد شد تا رهبری جهان را در دست بگیرد. آمریکا با همکاری حقوقی سازمان ملل و نظامی سازمان ناتو، به کشورهای عربی و آسیایی یورش برد و افغانستان نیز در این سلسله تهاجمات اشغال شد. آمریکا به بهانه دموکراسی لیبرال، بازار آزاد و بخش خصوصی، به نام بنیادگرایی، افراط‌گرایی، تروریسم و خطر جهانی، برای جلوگیری از کمونیزم و بدنام کردن اسلام، کشورهای ضعیف را اشغال کرد. آمریکا نیز مانند اتحاد جماهیر شوروی با اشغال افغانستان، جنگ نابرابری را علیه افغان‌ها آغاز کرد، در واقع این ادامه دوره آغاز شده جنگ‌ها در افغانستان بود. آمریکا از قبل می‌دانست که با جهاد افغان‌ها علیه اتحاد جماهیر شوروی، احساسات آن‌ها دوباره زنده شده است و در برابر هر اشغالی می‌ایستند، برای اینکه این احساسات جهادی را خاموش کنند، در کنار جنگ نظامی، جنگ روانی نیز به راه انداخته بود. اما اعمال، رفتار و مظالم نیروهای اشغالگر و اجیران‌شان در میدان جنگ، اثر جنگ روانی خارجی‌ها را کم کرده بود، زیرا اگر از یک سو به نفع خود و علیه گروه‌های جهادی تبلیغات می‌کردند، از سوی دیگر افراد ملکی را به شهادت می‌رساندند، زندانی و شکنجه می‌کردند، از هیچ تاکتیکی برای شکنجه، کشتن و آزار و اذیت مردم افغانستان دریغ نمی‌کردند. پس از سقوط حاکمیت اول طالبان، جنبش طالبان ضعیف شده بود، اما رفتار آمریکا و متحدانش صفوف طالبان را روز به روز قوی‌تر می‌کرد، طالبان رنگ و بوی مردمی گرفته بودند، شدت جنگ و ضعف اداره اجیر، راه را برای تحولات هموار می‌کرد، آمریکایی‌ها در تحلیل‌های خود در مورد افغانستان ناکام ثابت شده بودند و ناکامی خود را با چشمان خود می‌دیدند. حمله به افغانستان اولین حمله آمریکا نبود، بلکه پیش از این نیز نمونه‌های آشکاری از شکست شرم‌آور آن‌ها در ویتنام و دیگر کشورها وجود داشت؛ در افغانستان نیز شکست خورده بودند، از همین رو راه مذاکره را برگزیدند. مذاکرات به دلیل شکست آمریکا از روی مجبوریت شان بود، باید برای خروج از افغانستان یک بهانه‌ای دست و پا می‌کردند و حیثیت از دست رفته خود را با یک نام حفظ می‌کردند. *صلح:* صلح در اواخر جمهوریت سرنگون‌شده، نامی بود که توجه همه را به خود جلب کرده بود، اما گروه‌های مختلف آن را با مفاهیم مختلف تبلیغ می‌کردند؛ اما صلح باید تعریف شود، تا مفهوم واقعی آن واضح باشد. یک تعریف از صلح بسیار جامع تلقی شده است؛ "هو رَفعُ الحربِ و المُخاصَمَات علی شروطٍ تُعرَفُ بشروطِ الصلحِ، او هو عقد یرفع النزاعَ." صلح، آن است که جنگ، درگیری و نزاع بر اساس شروطی که به شروط صلح شناخته می‌شوند، پایان یابد؛ برابر است، چه نزاع لفظی باشد و چه مسلحانه باشد. *طرف‌های معضل:* در افغانستان طرف‌های جنگ اگرچه یک موضوع اختلافی بود، زیرا بسیاری در معضله بیست ساله افغانستان، آمریکا، طالبان و رژیم جمهوری را هر سه طرف یاد می‌کردند، اما این یک سخن نادرست است، طرف‌های جنگ تنها آمریکایی‌ها و طالبان بودند، رژیم جمهوری زیردست آمریکا بود، در آن صورت به عنوان طرف جنگ مطرح می‌شد، که مستقل می‌بود؛ البته در این معضل به عنوان جزئی دخیل بود، زیرا نیروهای امنیتی داخلی و برخی ارگان‌ها را تحت کنترل داشت و مقدار بسیار کمی از قدرت را در اختیار داشت، از همین رو در یک بخش از توافقنامه دوحه نیز دخیل شد. امضای توافقنامه و بخش‌های مهم: چندین دور مذاکرات طولانی بین آمریکا و طالبان انجام شد، در نتیجه بحث‌های طولانی، در دهم حوت سال ۱۳۹۹، که مصادف با بیست و نهم فبروری سال ۲۰۲۰ میلادی است، توافقنامه‌ای بین ایالات متحده آمریکا و طالبان به امضا رسید. توافقنامه دوحه شامل چهار بخش مهم زیر است: ۱: آن تضمین‌ها و مکانیزم‌های تنفیذ که از استفاده از خاک افغانستان علیه امنیت ایالات متحده و متحدانش توسط هر گروه یا شخصی جلوگیری کند. ۲: تضمین‌ها برای خروج تمام نیروهای خارجی از افغانستان، مکانیزم‌های تنفیذ و اعلام یک جدول زمانی. ۳: پس از اعلام تضمین‌ها و جدول زمانی برای خروج کامل نیروهای خارجی در حضور شاهدان بین‌المللی و تضمین‌های عدم استفاده از خاک افغانستان علیه آمریکا و متحدانش، امارت اسلامی افغانستان مذاکرات بین‌الافغانی را با طرف‌های افغان آغاز می‌کند. ۴: آتش‌بس دائمی و همه‌جانبه موضوعی در دستور کار گفت‌وگوها و مذاکرات بین‌الافغانی خواهد بود. شرکت‌کنندگان در مذاکرات بین‌الافغانی در مورد تاریخ و چگونگی یک آتش‌بس دائمی و همه‌جانبه، از جمله مکانیزم‌های مشترک تطبیق، بحث خواهند کرد و به عنوان بخشی از تکمیل و توافق بر سر نقشه سیاسی آینده افغانستان، آن را اعلام خواهند کرد. *موانع:* در توافقنامه دوحه، چهار بخش فوق با یکدیگر مرتبط بودند، که باید به ترتیب طبق جدول زمانی تطبیق می‌شدند، اما بخش‌هایی از توافقنامه که به طور مفصل در متن توافقنامه وجود دارد، هنوز هم تطبیق نشده‌اند، اما عوامل اصلی جلوگیری از این تطبیق، عدم تعهد آمریکا و سقوط جمهوریت به دلیل فرار اشرف غنی است. یک بخش مهم توافقنامه دوحه این بود که تمام رهبران طالبان از لیست‌های سیاه آمریکا و سازمان‌های بین‌المللی حذف شوند، اما به دلیل عدم تعهد دولت آمریکا به توافقنامه دوحه، هنوز هم مقامات طالبان در لیست‌های تحریم‌ها قرار دارند. همچنین فرار اشرف غنی که منجر به سقوط جمهوریت، فرار مقامات حکومتی و فروپاشی برخی از نهادهای دولتی شد، بند مربوط به مذاکرات بین‌الافغانی در توافقنامه دوحه را به طور کامل با چالش محو شدن مواجه کرد و جمهوریت دیگر حتی به عنوان یک جزء کوچک در معضل افغانستان باقی نماند. اشرف غنی، حلقه نزدیک به او، برخی از جنگ‌سالاران سابق و برخی از چهره‌های تیم مذاکره‌کننده بین‌الافغانی از سوی رژیم جمهوری، جنگ‌طلب بودند، آن‌ها به نوعی با صلح مخالفت می‌کردند، زیرا در نتیجه صلح، اشغال پایان می‌یافت و بر افغانستان یک نظام حاکم می‌شد، که راه‌های پول‌های سیاه را بر چهره‌های جنگ‌طلب می‌بست. مذاکرات بین‌الافغانی بند مربوط به توافقنامه دوحه است که بخش بسیار کمی از آن تطبیق شد، زیرا موانعی در برابر تطبیق آن وجود داشت؛ در مورد این مذاکرات موارد زیادی وجود دارد، اما سه مورد آن را می‌نویسیم: ۱: رژیم جمهوری برای مذاکره با طالبان یک تیم بی‌صلاحیت، متشکل از افراد کم‌تجربه، تقسیم شده بر احزاب و جزایر قدرت را به دوحه فرستاد، که در هیچ زمینه‌ای با هیئت طالبان در عرصه سیاسی برابر نبود، اصلاً توانایی مذاکره با آن‌ها را نداشت؛ اما این همه چیز به صورت عمدی انجام می‌شد. ۲: جمهوریت در کنار مسئله آزاد کردن پنج هزار زندانی، هم در خطوط جنگ از زور، تندی و شدت کار می‌گرفت و هم بر روی ستیژ اظهاراتی می‌کرد، که به جای صلح و نزدیکی راه را برای نفرت‌ها، جنگ و مخالفت هموار می‌کرد؛ این مسئله بیشتر متوجه اشرف غنی به عنوان سرقوماندان اعلی و تیم نزدیک به او می‌شود، زیرا آن‌ها اراده صلح نداشتند، بلکه تشنه قدرت بودند و می‌خواستند دوره پنج ساله خود را تکمیل کنند. ۳: علت از بین رفتن بند مربوط به مذاکرات بین‌الافغانی در توافقنامه دوحه، فرار اشرف غنی بود، با این فرار تیم او و مقامات بلندپایه نیز فرار کردند، ارگان‌های امنیتی متلاشی شدند و خلاء قدرت به وجود آمد، در نتیجه رژیم به نام جمهوریت سرنگون شد، با سرنگونی آن، دیگر رژیم جمهوری به عنوان جزء در حل معضل بیست ساله افغانستان باقی نماند. *توافقنامه دوحه به عنوان پل ارتباطی:* توافقنامه دوحه با توجه به اهمیت تاریخی و ارتباط دیپلماتیک خاص خود، کانال ارتباطی مهم و راه تعامل بین آمریکا و امارت اسلامی نیز است. به باور تحلیلگران، احتمال دارد که در آینده توافقنامه دوحه و دفتر سیاسی قطر به پلی برای گسترش روابط مهم سیاسی و اقتصادی دیگر بین امارت اسلامی و آمریکا تبدیل شوند و از این طریق تعاملات از آدرس دو حکومت صورت گیرد. در حدود سه سال گذشته نیز از همین طریق پیشرفت‌های مختلفی صورت گرفته است که از جمله می‌توان به دیدارهای برخی از مقامات امارت اسلامی با مقامات بلندپایه آمریکایی، آزادی برخی از زندانیان مهم افغان از زندان گوانتانامو و سایر پیشرفت‌ها اشاره کرد. *تلاش‌های ناکام سیاستمداران مقیم خارج:* اخیراً چهره‌ها، مقامات و سیاستمداران سابق بازی‌خورده مقیم خارج تحت عناوین مختلف نشست‌هایی را برگزار کرده‌اند، آن‌ها در نشست‌های خود تحت عناوین "افغانستان پس از طالبان"، حل معضله افغانستان و غیره تلاش کرده‌اند تا خود را به عنوان یک جهت قوی در برابر حکومت سرپرست افغانستان نشان دهند، برخی از آن‌ها بر آغاز مذاکرات بین‌الافغانی نیز تاکید می‌کنند و می‌خواهند مذاکرات بین‌الافغانی دوباره آغاز شود، به آن‌ها نیمه اختیارات در افغانستان داده شود و از این طریق منافع شخصی خود را حفظ کنند. اما پس از سقوط رژیم جمهوری در کابل، سیاست آمریکا تغییر کرده است، سیاست‌گذاران آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که حکومت سرپرست اکنون یک حکومت مقتدر و مشروع است، گروه‌های مخالف آن توانایی این را ندارند که در برابر این حکومت یک چالش جدی باشند و دوباره به عنوان یک جهت به میز مذاکره با امارت اسلامی بنشینند، بلکه بسیاری از کشورهای جهان اکنون بر این نظر هستند که در افغانستان باید از حکومت سرپرست فعلی و افغان‌ها حمایت اقتصادی شود، روابط سیاسی با آن گسترش یابد، تحریم‌ها در زمینه تجارت و سفر از آن برداشته شود و افغان‌هایی که سابقه پاکی دارند و دست‌های‌شان به خون کسی آلوده نیست، در قدرت با آن شریک شوند. همچنین برخی حلقات با انجام تبلیغات نادرست می‌خواهند توافقنامه دوحه را یک توافقنامه ناقص و توافقنامه نابودی افغانستان تعریف کنند، اما اهمیت توافقنامه دوحه در خود بسیار زیاد است، زیرا بر اساس همین توافقنامه اشغال آمریکا و ناتو در افغانستان پایان یافت و تحولات متعدد دیگری نیز در میدان سیاسی با آن همراه شد؛ این که برخی حلقات در مورد آن اظهارات نادرست می‌کنند، در واقع به دلیل این تحولات سیاسی پول‌های سیاه بر حساب‌های آن‌ها بسته شده و منافع شخصی‌شان به خطر افتاده است. *راه حل‌ها:* توافقنامه دوحه سرآغاز تحولات در افغانستان بود، برای اینکه از این توافقنامه استفاده اعظمی صورت گیرد و برای همه طرف‌ها قابل قبول باشد، چند راه حل وجود دارد: ۱: برای رفع تمام نگرانی‌های موجود با جامعه جهانی، سفرهای مقامات حکومت سرپرست بسیار مهم است، بنابراین تمام مقامات امارت اسلامی باید از لیست سیاه خارج شوند، تا تمام مسائل به جای جنگ از طریق روابط دیپلماتیک حل شوند. ۲: افغانستان چند دهه است که با ضعف اقتصادی روبرو است؛ برای اینکه وضعیت اقتصادی افغان‌ها بهتر شود، جهان باید از برنامه‌های حکومت سرپرست برای ثبات اقتصادی افغانستان حمایت کند. ۳: جهان باید در مورد خطر گروه‌هایی که از خاک افغانستان نگرانی دارند، با حکومت سرپرست در تفاهم، روی راه‌های جلوگیری از آن کار کند. ۴: جهان، به ویژه آمریکا باید در جلوگیری از تمام آن گروه‌ها و دسته‌هایی که از طریق آن‌ها برخی شرکت‌های اسلحه، قاچاقچیان، سازمان‌ها و حلقه‌ها ناامنی را در افغانستان ترویج می‌کنند، نقش خود را ادا کند. توجه: نوشته ها، مقالات و نظریات منتشر شده از صدای هندوکش تنها بیانگر نظر نویسندگان است، موافقت صدای هندوکش برایشان شرط نیست. https://whatsapp.com/channel/0029Vae4X1bG3R3hpzJuET1o

Comments