دانشکده فقه حنفی
دانشکده فقه حنفی
February 28, 2025 at 09:42 AM
اهل سنت والجماعت کیست؟ این وجیزه را برای دوستانی که از من در این مورد پرسیدند می نویسم. اصلا وجه درست این است که گفته شود اهل سنت والجماعت چیست؟ اما این سؤال عبارت از بحث بزرگیست و این وجیزه ها عطش چنین سؤال را فرو نمی نشاند،و از سویی هم شوربختانه در چنین بحث آنکه نخوانده است میگوید خواندم و آنکه دیروز تولد شده است هم در نمی ماند و انا انا می گوید. پس بهتر است بگوییم اهل سنت والجماعت کیست. وقتی که می گوییم اهل سنت والجماعت کیست ناگزیر میشویم تا به تعریف رائج برویم،چنانکه در یک متن قبلی "تعریف مروجهء اهل سنت" نوشته بودم منتها چون تعمق ما در قبال کلمات اغلبا سطحی میباشد حابل با نابل در اذهان بعضی خلط میشود. نخست عرض دارم که شخص این بندهء فقیر از جمله مضییقین یعنی تنگ گیران تعریفاتی از این قبیل نیست،یعنی تعریف عقیدتی نسبت به غیبیتی که دارد باید مبتنی بر توسعه و معذور شماری باشد،فلهذاهمواره طرفدار توسعهء تعریفاتی هستم که به هویت ارتباط دارد،چون وقتی به بازار تراث اسلامی می رویم اجناس مختلفی از دلائل و انواع مختلفی از مقاصد را می بینیم و تعریفات تنگ نمی توانند پاسخگوی اوضاع ناهنجار امت ما باشند،پس گزیری از مراوده و داد وستد ذات البینی نیست. من جزم گرایی را امر ناپسند وغیر قابل مصداق می بینم که اوائل نیز چنین بودند و این جزم گرایی را فقط در سرحد مرز کفر وایمان قابل مصداق می دانم.از همین جهت همیشه اباطیل مدعیان نواندیشی را رد کرده ام. تعاریف رائج یک امر غیر قابل انکار هستند مثلا با وصفی که ما با برادران شیعه در زیر یک چتر واحد دینی قرار داریم اما هویت درونیی مختلف داریم واین نابع از تفاوت تعریف رائج است، میبینیم شیعه در درون خود نیز چنین تعریف را با ابتنا بر تعریف رائج خود دارد. اهل سنت و الجماعت که نیز مبنای اصلیت خودرا از مسایرت با خلافت راشده گرفتند لقب جماعت را به خود کسب کردند،جماعت اکثریت امت را که اوصاف اجماع یا به تعبیر دقیق تر لقب جمهور را از خود کرده است،میگویند. تراث اسلامی در عرصه های مختلف جمهور خودرا دارد، امروز اشاعره و ماتریدیه جمهور اهل سنت را کماً وکیفاً تشکیل می‌دهند و هزار سال است زعامت جمهور امت را حفظ کرده اند، در طول تاریخ فرقه های متعددی از اهل ظواهر از بغداد تا خراسان و اندلس پیدا شدند ولی در اثر ضربات علمی اشاعره و ماتریدیه و اهل فقه مقاصدی، ناپدید شدند و یا محصور ماندند، در حالیکه بعضی از آن اهل ظواهر در زمان خود مزایای داشتند که اهل ظواهر امروز به گرد پای آنان نمی رسند،امام احمدبن حنبل رحمه الله داود اصفهانی ظاهری را حتی در مجلس خود ره نمی داد، ابوثور را در مسئله ی که یادم نمانده ولی عبارتش یادم مانده باری گفت و ابی ثور کرأسه في هذه المسالة . حالا شخصی یا اشخاصی وقتی بیایند وبگویند اشاعره و ماتریدیه اهل سنت والجماعت نیستند و آراء خود در تجسیم و تشبیه و تغلیظ در ظاهر را عین کتاب وسنت بدانند، و مایحتمل التأویل را به مجرد تمسک بر ظاهر بعضی الفاظ بدون توجه به قرائن لفظی و معنوی ترک گویند،و اقوالی را به ائمهء مذاهب منجمله امام اعظم امام ابوحنیفه رحمه الله نسبت دهند و افتراضات خود را و اضافات خودرا اقوال مصرح وی بشمارند و جمهور اتباع وی را که در قرب زمانی و اصولی و فروعی با وی وشاگردانش قرار داشتند مخالف امام بشمارند و خود عمری را در تقابل با فهم درایتی و رد روایتی امام ابوحنیفه بگذرانند وبعد بگویند که فلان شخص در قرن هفتم و هشتم که بحیث شاذ می زیسته است ممثل حقیقی مذهب حنفی است،کلامیست که میسزد مهمل نامیده شود و تعریفا به آن التفاتی نمیشود.گرچند هر جهتی در ادعای خود آزاد است،لا حجر علی احد في المعرفه. یکی عدم وجود مباحث علم کلام است که به وجه تفصیلی ان مانند بسیاری از علوم اسلامی در عصر اول وجود نداشته است ولی جنس علم کلام که تبادل حجج واعمال عقل است از عصر نزول وحی وجود داشته است و حمل عنوان اهل رأی امتداد وجود همچو عقلانیت بوده است. ویکی هم ظهور مباحث علم کلام است که مانند هر علم دیگر در اثر مستحدثات برهانی رشد یافته است و همین جمهور امت تراث اسلامی را به آن پربار ساختند ورنه اگر چنین نبود از اهل ظواهر جز اصر واغلال ولا اعرف و لا اتکلم و لاتتکلم چه باقی می ماند؟ عجیب نیست این همه علماء جمهور امت در درازنای تاریخ اسلام از اقاصی تا ادانی آن که فهرستشان از بارچهل شتر میگذرد و نسل در پی نسل پرچم ائمه مذاهب را برافراشتند اهل سنت نباشند وخارج از جماعت باشند و یک طیفی که در همین درازنای تاریخ تراث اسلامی لقب شذوذ وحشویه را از سوی کثرت کاثره دریافت کرده بودند دیگران را از تعریف اهل سنت والجماعت خارج بنامند و خودرا داخل بدانند،و اوصاف انحراف و زیغ را بر آنان پرتاب کنند.که اگر ویدیوهای این جماعت در طعن بزرگان شنیده شود آفت است، بعد مستند خود این را بدانند که هر که به کتاب الله وسنت رسول الله در اقوال خود تمسک جست حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی همان است. مسئلهء تمسک به کتاب الله وسنت رسول الله در هیچ زمانی خارج از استدلال فرقه های اسلامی نبوده است و هر منکر تقلید در این مسئله ممکن نیست مقلد نباشد گرچند که فهم خودرا عدم تقلید بنامد. فقط این جمهور است که بر ضلالت جمع نمیشود و ممثل تفسیر کتاب الله وسنت رسول الله می باشد،زمانی که عمر ابن الخطاب رضی الله عنه استحداثاتی در تفسیر کتاب وسنت کرد آیا بدعتی را مرتکب شد؟ یا او حق تشریع بعد از رسول الله را داشت؟ یا فهم مقاصدیی خلاف ظاهر در مواردی را بحکم موقعیت خود که امام است و ممثل جماعت است عملی کرد؟ همین مورد سوم صحیح است. پس تعریف رائج اهل سنت والجماعت همین مذاهب چهارگانه هستند که ممثل علمی آنان در عرصهء مباحث اعتقادی اشاعره وماتریدیه میباشند واین اشاعره و ماتریدیه خط وسطی میان مجسمه و مشبهه و ظاهریه و معتزله وجبریه قرار گرفتند و کتابهای فراوانی نوشتند حتی صوفیه با این کثرت کاثرهء که هستند در همین طریق رفتند. باری شخصی از منحرفین نواندیش نما در راستای توجیه یک تحریف خود ناگزیر گفت بلی می پذیریم که مولانای بلخ اشعری بود.راستش من وقتی این شعر مولانا را خواندم که: ذرّه ذرّه گر شود مفتاح ها این گشایش نیست جز از کبریا ذهنم چنین رمز گشایی کرد که مولانا اینجا به مثال کلید ماتریدیه در رد اهل قدر واهل جبر اشاره می کند واذعان می کند.گرچند که این مثال قناعت شخص مرا فراهم نکرده است ولی بهتر ازان را هم نفهمیدم. لهذا تعریف مروجهء اهل سنت والجماعت در باب اعتقاد همین اشاعره وماتریدیه هستند و در باب فروعات ائمهء چهارگانه هستند و مذهب حنفی ما بهتر از مذاهب ثلاثهء دیگر است و مالکیه به احناف اقرب اند و شافعیه قریب اند و جمهور حنابله در محیط قرب قرار دارند و همهء اینها محترم اند و مذهب ما حقیست که یحتمل الخطاء را دارد و مذاهب غیر، یحتمل الصواب را دارد.همینها جمهور امت اند، تعریف رائج اهل سنت برهمینها صدق می‌کند حالا اگر بحث تدریس فلان کتاب وبسمدان کتاب باشد باید بر اساس همین تعریف رائج صورت گیرد،اینکه کتابی در باب شرح عقائد احناف غیر مفید باشد باید از زاویهء ممل بودن ومطنب بودن ومغلق بودن آن ببحث گرفته شود و گفته شود که فلان کتاب از این حیث تدریس نشود بهتر است، اما نه اینکه کتاب اهل شذوذی برخلاف تعریف رائج منسوب به احناف بنام احناف تدریس گردد،تدلیسی که میگویند همین است،این شبیه کار ایشان صاحبان روضه است که در ختم قرآن ده نفر را خبر کنند بیست نفر ایشان صاحبان روضهء بلخ خودرا جا میزنند، ابن ابی العز رحمه الله که هرگز به وی نه اعجاب دارم نه کدورتی دارم در باب انتساب به احناف به همان ایشان صاحبان روضه می ماند.غفرالله له. البته منحیث یک طالب العلم هرگز مخالف تدریس شرح ابن ابی العز رحمه الله نیستم من کاملا طرفدار تدریس هر کتاب هستم،منتها باید تدریس هرکتاب از آدرس خود صورت گیرد. نا گفته نماند من بسیار پیش گفته بودم در نصاب درسیی که در آن کتاب المغنی ابن قدامه مقدسی رحمه الله تدریس نشود آن نصاب ناقص است اما از آدرس همان مذهب تدریس شود،بلکه کتابهای معاصر که بیشتر از حکمت ومنطق قدیم منهجی تر مستدل تر هستند در مدارس تدریس شود،من نمی‌دانم چرا کتاب الخراج امام ابو یوسف تدریس نمیشود،چرا احکام سلطانیه ماوردی تدریس نمیشود،چرا کتابی از ابن تیمیه در بابت اموال که نامش همین لحظه یادم نمیاید ولی رساله مفیدی هست تدریس نمیشود؟ چرا کتاب های عدید وعدیدی تدریس نمیشوند،یکی از دلائل محبت بنده با کتب ماتریدیه این است که فی المجموع در راستای نشر حکمت و رشد فکر و کاهش تکفیر موثر اند، گرچند جامعهء افغانی ماتریدی ازان نفعی نبرده باشد. بلی در تدریس چنین کتاب‌ها فائده است رشد معرفت است. من در باب طلاق ثلاثه بارها برای حل مشکلات دشوار خانوادگی رای امام ابن تیمیه رحمه الله را نقل کرده ام و گفته ام "مذهب جمهور" چنین می‌گوید و "مذهب بعض" چنین میگوید. ودیده ام که فورا سائل با هزار دعای خیر "قول بعض" را طوق نجات از فروپاشی خانوادگی نموده است،ولی این دعوت به ترک تقلید هم نیست بلکه عمل به ضرورات است.وللضرورات احکام. خلاصه ما برای وصل کردن آمدیم نه برای فصل کردن آمدیم،اما هر لین برق را در هر لین برق دیگر چسبانده نمیشود وهر کدام باید در ساکت خود قرار گیرند که خانه با گروپ های مختلف روشن شود گروپ صالون غیر گروپ اطاق خواب است. این وجیزه در اثنای سفر هوایی از زیوریخ سویس به هامبورگ المان نوشته شد و هدف از یادآوری این سفر اینکه فردا لله الحمد مرکز اسلامی التوحید توسط برادر ما مولانا سلطانی و اراکین مرکز مذکور رسما افتتاح می‌شود و جمعه را آنجا خواهم بود وسخنانی خواهم داشت، و افاضل بزرگواری از اینجا وآنجا هم تشریف میارند وسخنانی خواهند داشت، انجمن علماء افغان مقیم اروپا همیشه در تلاش است تا فقه همدیگرپذیری را و تحذیر از افراط گرایی و تشویق اعتدال گرایی را در سرحد توان خود در این ظرف عصیب ودهر کئیب برای هموطنان نسخه دهد، والله الموفق وهو الهادی الی سواء السبیل.و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا.
❤️ 4

Comments