شیرازی ها 😍
شیرازی ها 😍
June 9, 2025 at 07:29 AM
دختری به نام فخری . . ✍️🏻در شیراز عهد قاجار عمارت اندرونی قوام که بعدها به نام زینت الملک شهره شد چون گوهری در میان خانه های شهر میدرخشید تالار آینه اندرونی قلب این عمارت قرار بود با دستان استاد شیرازی آینه کار چیره دست به تابلویی از نور و هنر بدل شود. آینه ها با مهارت او چون ستارگان آسمانی بر دیوارها می نشستند و نور را در رقصی مسحور کننده می شکستند. هر قطعه داستانی از ظرافت و دقت بود که تنها از انگشتان او بر می آمد. ✍️🏻استاد شیرازی دختری داشت به نام فخری که روحش با آینه ها گره خورده بود فخری از کودکی در کارگاه پدر میان تکه های براق و ابزارهای ظریف جان میگرفت در خلوت خانه با آینه های شکسته و خیالهای بزرگ نقشهایی میساخت که گویی از دل رویا تراشیده شده بودند اما زمانه چون دیواری بلند میان او و آرزوهایش ایستاده بود. در شیراز قاجاری، دختران را مجال استاد شدن نبود؛ فخری تنها میتوانست در سایه عشقش به آینه ها در سکوت خلق کند. ✍️🏻سرنوشت اما بازی دیگری در سر داشت. استاد شیرازی در اوج کار تالار آینه، گرفتار تب سوزانی شد. بیماری امانش را برید و در شبی که باد در کوچه های بالا کف شیراز ناله میکرد، دیده از جهان فروبست. تالار نیمه تمام در غمی خاموش فرو رفت. آینه ها انگار یتیم به دیوارهای ناتمام خیره ماندند. معماران قوام به تکاپو افتادند تا جانشینی برای استاد بیابند اما هیچ کس نتوانست جای خالی دستان او را پر کند تالار در انتظار معجزه بود. فخری ، دختر ماتم زده و داغدار داستان تالار آینه اندرونی را شنیده بود اما نمیتوانست بی تفاوت بماند. نام پدر که در هر قطعه آینه حک شده بود، در خطر فراموشی بود ،شبی در خلوت اتاقش آینه ای کوچک را در دست گرفت و به چشمانش خیره شد و تصمیمش را گرفت . . . ✍️🏻گیسوان بلندش که چون شب تار بر شانه هایش می ریخت با قیچی برید از آنها سبیلی ساخت و با جامه ای مردانه و کلاهی که چهره اش را پنهان میکرد خود را دگرگونه کرد دستارش را محکم کرد ، صدایش را در گلو کلفت کرد و با دلی که از ترس و امید می‌تپید نزد معمار قوام رفت.مابقی مطلب در قسمت کامنت👇 . . ✍️🏻#مسعود_منیعات https://whatsapp.com/channel/0029VaFVpIN0bIdjejsmMv0l
👍 ❤️ 👏 😢 🙏 7

Comments