صالح نیک‌بخت
صالح نیک‌بخت
February 6, 2025 at 11:38 AM
🔵 فقط شنیدن کافی نیست، به موقع باید شنید. هنگامی که اعتراضات خیابانی به اوج رسیده و اوضاع از کنترل خارج شده بود، شاه در یک نطق تلویزیونی گفت: "صدای انقلاب شما را شنیدم" او نمی‌دانست شنیدن صدای ملت، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و اگر چنین است پس صدای مردم را باید به موقع شنید. و نکته‌ی مهم این بود که مردم، شنیدن پیام‌شان را نه نشانه‌ی بلوغ نظام سیاسی و عقلانیت، تفسیر کردند و نه آن را از منظر اخلاقی، کنشی مشفقانه، همدلانه و صادقانه احساس کردند. بلکه آن را واکنشی ریاکارانه، از موضع ضعف و غیرصادقانه یافتند. از این رو وقتی شاه صراحتا گفت که "پیام انقلاب شما را شنیدم"، این شنیدنِ دیرهنگام، نه تنها کاری از پیش نبرد که اوضاع را برای او بدتر کرد. نظام‌های سیاسی، قبل از این که صدای مردم به انقلاب و مشت تبدیل شود، مختارانه باید آن را بشنوند، و الا انقلاب، "شنیدن" را به او تحمیل خواهند کرد. محسن مخملباف در خاطراتش آورده است: وقتی شاه جملهٔ «من پیام انقلاب شما را شنیدم» را بر زبان آورد، همه زندانیان صدایی از خود در آوردند. یکی گفت نظام شاه فرو ریخت. یکی گفت ما پیروز شدیم. یکی به او لعنت فرستاد. وقتی پیام شاه تمام شد، بعضی از زندانیان همدیگر را بغل کردند و گفتند ما پیروز شدیم، شاه رفتنی است. ✅  برقراری و ثبات نظام‌های سیاسی منوط به ارتباطی معقول و به‌هنگام با مردم و دیالوگی مستمر با جامعه است. این دیالوگ، الزاما و تماما از طریق گفتار شفاهی و گفتگوی زبانی نیست. بلکه بخش بزرگ‌تر را باید از پژوهش‌ها و تحقیقات دریافت. درد و رنج‌های جامعه را دیدن، خود، بخشی از پروسه‌ی شنیدن است. صدای مردم را حتی وقتی سخنی نگفته باشند،  می‌توان در مشقات و رنج‌ها و رنگ رخساره‌شان شنید.  به تعبیر سعدی، احوال ظاهری آدمی نشان از راز و رمز درون دارد: گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر رنگ رخساره، همان چیزی است که امروزه از آن به "زبان بدن" یاد می‌کنند. از نشانه‌های هوشمندی و زیرکی نظام‌های سیاسی، یکی این است که اسرار درون جامعه را پیش از آن که به زبان و به فریاد برآید، از رنگ رخساره‌ی جامعه می‌فهمند. جامعه با بدن خود با اربابان قدرت سخن می‌گوید. شنیدن به موقع وقتی است که پیام را قبل از ان که به فریاد تبدیل گردد، از طریق "زبان بدن" شنید. نظامی که التهاب جامعه را به موقع نبیند، روزی مجبور می‌شود صدای انقلاب و خیزش پرهیاهوی خیابانی را بشنود. 🔻به طور کلی چهار مرحله از شنیدن پپام را می‌توان از یکدیگر تفکیک کرد: ۱.  از طرق زبان بدن (ناگفته را شنیدن) ۲. از طریق دیالوگ و گفتگوی آرام با جامعه ۳. از طریق فریادها و اعتراضات خیابانی ۴. از طریق مشت‌های گره کرده‌ی شهروندان خشمگین رژیم پهلوی، در مرحله‌ی چهارم، صدای مردم را شنید، که دیگر دیر شده بود. اما یک پرسش اساسی که امروزه نیز به کار می‌آید این است که: ❓چرا "شاه"، صدای انقلاب مردم را دیر شنید؟ اساسا چرا یک نظام سیاسی دچار ثقل سامعه می‌شود که جامعه محبور می‌شود با فریاد و مشت های گره کرده با آنان سخن بگویند؟ علل زیر در بی‌توجهی به پیام جامعه، مدخلیت دارد: ۱. دست کم گرفتن قدرت جامعه ۲. ارزیابی نادرست از قدرت خویش ۳. تصور نادرست از قصه‌ی حکمرانی، (خویش را ارباب و مردم را رعیت دیدن) ۴. عدم اعتماد کافی به کارشناسان درون سیستم ۵. فقدان مکانیسم لازم برای شنیدن پیام و دیدن رنگ رخساره‌ی جامعه ۶. اعمال سانسور در گزارش واقعیت به تصمیم‌گیران ۷. اعمال هزینه‌ی سنگین برای حقیقت‌گویی متفکران جامعه ✅  ثبات و بقا نظام سیاسی عمدا به سه عامل زیر وابسته است: ۱. "مهارت شنیدن" پیام‌های جامعه. نظام‌های هوشمند هم "قصه‌ی نانموده" را می‌دانند و هم "نامه‌ی نانوشته"ی جامعه را می‌خوانند. برای خواندن جامعه دست کم به چهار چیز نیاز است: الف. مکانیسم‌های ساختاری برای دایما شنیدن. مانند پژوهشگاه‌های معتبر سنجش جامعه. ب. آزادی نقد و انتقاد متفکران ج. حساسیت بالا به "زبان بدن" جامعه د. آزادی شهروندان برای ابراز خویشتن ۲. "مهارت نشانه‌شناسی" هر سیستمی همواره با مسئله‌هایی مواجهه می‌شود که باید حل و فصل شوند. یکی از توانایی‌های نظام‌های پویا، اولا، توانایی تفسیر و فهم نشانه ها. ثانیا، مهارت تنظیم سلسله مراتب مسئله ها بر اساس اهمیت آنان. ۳. "مهارت خودترمیمی". سیستم پویا با انعطاف لازم، می‌تواند بنا به شرایط و پیام هایی که از جامعه می شنود، دست به بازسازی خویش ببرد. برای "خودترمیمی"، به چهار مولفه محتاج است: الف. آمادگی روان‌شناختی برای تغییر. ب.  مهارت عملی در ترمیم و تغییر به موقع ج.  کنار نهادن مطلق‌اندیشیِ جزم‌اندیشانه د.  عرفی و قراردادی دانستن چهارچوب‌های نظام سیاسی ✍️ علی زمانیان ... ۱۸ / ۱۱ / ۱۴۰۳ @Salehnikbakht

Comments