
صالح نیکبخت
317 subscribers
About صالح نیکبخت
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
Similar Channels
Swipe to see more
Posts

همین است که هست! ✍🏻 دکتر پویا جبلعاملی سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد بریتانیا تا قبل از سده هجدهم از تمام کشورهای اروپایی عقبتر بود. حتی در کشتیرانی که بعدها کسی نتوانست در اروپا جای آن را بگیرد، تا قبل از این قرن عقبتر از هلند و اسپانیا و پرتغال بود؛ اما چه شد که از قرن هجدهم و پس از انقلاب شکوهمند ورق برای انگلوساکسونها برگشت؟ مهمترین دلیل آن بود که از این دوران به بعد، همه اقشار جامعه بریتانیا این امید را داشتند که وضعیت خود را به شکل قابل توجهی بهبود ببخشند. طبقات پایین میدانستند چون گذشته لزومی ندارد در جا بزنند. آنها افراد زیادی را دیده بودند که با ابداعات و کارآفرینی چگونه مبدل به ثروتمندترین افراد جامعه شدند. این امر دیگر یک استثنا نبود. در طبقه متوسط نیز، با ابزارهای مالی تازه و راه بازشده برای سرمایهگذاری، هزاران نفر میتوانستند زندگی خود را بیش از پیش ارتقا دهند. انقلاب فکری ناشی از موج لیبرالیسم به دست افرادی چون جان لاک و باز شدن بستر اجتماعی و سیاسی ناشی از انقلاب شکوهمند و تعمیق اقتصاد بازار، بریتانیا را به خطهای متفاوت نسبت به دیگر کشورهای اروپایی برای رشد و توسعه و ثروتاندوزی همه اقشار مبدل کرده بود. آمار نشان میدهد که از ۲۲۶صنعتگر بزرگ بریتانیا در سال۱۸۵۰، تنها دو نفر از اعیان بودند. کشوری جهش میکند که مردمانش آزادانه، «امید» به تغییر در زندگی خود داشته باشند. اما تاریخ داستانهای عکس این را زیاد روایت میکند. داستان کشورهایی که مردمانش امید تغییر ندارند. داستان کشورهایی که سردمدارانش به عموم نشان میدهند که «همین است که هست!» بلوک شرق کمونیستی مملو از این مثالهاست. در رومانی چائوشسکو، مردم فکر میکردند اگر تحمل کنند و همراه با تصمیمات دولت باشند تا بدهی خارجی مرتفع شود، دیگر وضعیت تغییر میکند. اما اینگونه نشد. لیست جیرهبندی غذا که در ابتدا سخاوتمندانه و قرار بود هر فرد در سال ۱۱۴تخممرغ و ۵۴کیلو و ۸۸گرم گوشت و ۱۴کیلو و ۸۰گرم سیبزمینی بخورد، به جایی رسیده بود که افراد ماهها بیگوشت سپری میکردند. جیرهبندی بنزین نیز با نوآوری چائوشسکو در بهکارگیری مجدد اسب در حملونقل شهری، تراز شده بود! همه پیشرفت میکردند؛ اما رومانی چائوشسکو در تاریخ عقبگرد میرفت. اما فکر میکنید مشکل از که بود؟ بله مشکل از مردمی بود که توصیههای حکومتی و کمونیستی را درست اجرا نمیکردند. فرقی هم نمیکرد که یکسال، ۱۰سال، ۲۰سال و... از اجرای این توصیهها بگذرد و شما نتایج آن را در زندگی خود و شهروندان دیگر نبینید. به هر حال راه حکومت چائوشسکو درست و بدون تغییر بود. این مردم بودند که نمیتوانستند درست این توصیهها را پیاده کنند تا پیشرفت کنند. آلبانی انور خوجه اما پر از امید بود؛ البته تنها برای آنان که همراه او و حزب کمونیست در منطقه «بلوک» زندگی میکردند. او که از سال۱۹۶۰ پایش را از آلبانی بیرون نگذاشته بود، ذاتا از خارجیها و بهویژه آمریکاییها و بریتانیاییها نفرت داشت. آنچنانکه از سال۱۹۴۶ و در ابتدای حکومتش سفارت این دو کشور را تعطیل کرد و دیپلماتهایشان را از کشور اخراج کرد و هرگز نخواست دوباره با آنها تجدید رابطه کند یا مذاکرهای با آنها داشته باشد. تنها راه زیستن بدون فقر آن بود که بتوانی از سلسلهمراتب حزب کمونیست بالا بروی تا بتوانی در «بلوک» زندگی کنی. اما آنجا نیز معلوم نبود باقی بمانی. آنچنانکه محمد شهیو، نخستوزیر انور خوجه تنها بهخاطر ازدواج پسرش از چشم خوجه افتاد و در نهایت مجبور به خودکشی شد. در آلبانی، مقدرات هر کس در دست خوجه بود. اگر روزی از کسی خوشش میآمد آن فرد بالا میآمد، ولی روزی دیگر باید از «بلوک» اخراج میشد. خوجه نیازی به پاسخگویی به هیچ ارگان و فردی نداشت. نیاز نداشت که توضیح دهد چرا باید مردم هر روز فقیرتر شوند و هیچ امیدی به تغییر نباشد. گو آنکه دولت نخستوزیر و وزرا داشت و معیشت مردم در دست آنان بود. مردم او از زندگی فعلی و آتی خود ناامید بودند، نه سرمایهگذاری خارجی وجود داشت و نه ارتباطی و نه سفرهای که در آن قوت کافی پیدا شود. در عوض خوجهای بود که به مردم اطمینان میداد اگر در راهی که انتخاب کردهاند، پایمردی کنند، آینده ازآن آنان خواهد بود. اما روزگاری رسید که دیگر حتی «بلوک»نشینان نیز به این حرف خوجه، اعتقاد نداشتند. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

آیا مذاکرات با پیششرط ظالمانه یعنی بنبست مذاکرات؟ ✍️سهند ایرانمهر چند روز دیگر قسمت دوازدهم از پادکستم منتشر میشود. شماره جدید را به بررسی موضوع « امکان یا عدم امکان مذاکره» اختصاص دادهام. موضوعی که در این چند دهه کلی از رجال سیاسی را پایین کشیده، طبیعی است که من را هم استثناء نکند و طرفی که قرار بود اسپانسر این شماره شود که آفتابه را خرج لحیم کنم و هزینه پادکست را با آن جبران کنم با شنیدن موضوع، برق از سرش جهید و مودبانه در افق گم شد، در نتیجه این یکی را قربهالیالله(!) تهیه کردم تا نبوغ اقتصادی ام در زمانه دلار ۹۰ تومانی بازهم به ریشم بخندد مگر این چند روز معجزهای شود. بگذریم، ضبط پادکست که تمام شد در اخبار شنیدم که ظاهرا آمریکا پیششرطهای عجیب و غریبی گذاشته که وقتی به نابرابربودن طرفین مذاکره اضافهاش کنیم نتیجهاش از دید صاحبمنصبانی چون جناب قالیباف چرخش۱۸۰ درجهای و تاکید بر ایننکته میشود که با این حساب، صحبت از مذاکره یعنی خلعسلاح و به اصطلاح خودکشی یا به قول حسین شریعتمداری، وقتی پیش شرط گذاشته شد یعنی هدفگذاری شده و دیگر مذاکره بیمعنی است. سخن من از اینجا به بعد این است که چنین نیست . البته در پادکست جدیدم نمونههای تاریخی از سوابق ما ایرانیها در شرایط مشابه را آوردهام که اتفاقا نتیجه خوبی هم بدست آوردهایم اما اینجا میخواهم مثال دیگری از تاریخ بیاورم که مذاکره بین دو طرفی بوده است که از نظر قدرت برابر نبودهاند، طرف قدرتمندتر پیششرط گذاشت و قلدری کرد اما طرف ضعیفتر بازهم از مذاکره پا پس نکشید و اتفاقا جواب هم گرفت. اگر نگاهی به اسکناس صددلاری آمریکا بیندازید تصویر مردی را میبینید که چندان قیافه جذابی هم ندارد. او بنجامین فرانکلین است. هم زنباره بود و هم مخترع، اما به این دلیل صاحبقران (صاحبدلار) نشده بلکه به این دلیل مشهور ومحبوب است که جزو بنیانگذاران آمریکاست؟ چطور؟ او اولین نماینده واقعی سیاست خارجی ایالات متحده بود و مسیر دیپلماسی آمریکایی را هماو بنا کرد. سالهای پیش از انقلاب آمریکا، او طرف ضعیف(آمریکایی) مذاکرات در برابر یک قدرت برتر (بریتانیا) با پیششرطهای ظالمانه و غیرمنطقی بود اما چه پیششرطهایی؟ مالیاتهای سنگین مثل تمبر مالیاتی (Stamp Act) و «قوانین ناوبری»که تجارت مستعمرات را محدود میکردند. عدم اعطای نمایندگی به مستعمرات در پارلمان بریتانیا. سرکوب اعتراضات و اعمال قوانین سختگیرانه مثل «قوانین غیرقابل تحمل» (Intolerable Acts) بعد از حادثه چای بوستون. فرانکلین که از سال ۱۷۵۷ تا ۱۷۸۳ نماینده مستعمرات در لندن بود، نخست سعی کرد از طریق دیپلماسی و اقناع، بریتانیا را به دادن امتیازات متقاعد کند چون میدانست ادامه کشمکش با درنظرداشتن توان نابرابر آمریکا برای تقابل ممکن نیست. او با سیاستمداران تأثیرگذار بریتانیایی مانند ویلیام پیت و ادموند برک رایزنی کرد تا حمایت آنها را جلب کند. بعد هم با انتشار مقالات و نامههای دیپلماتیک، تلاش کرد افکار عمومی بریتانیا را متقاعد کند که رفتار دولت با مستعمرات ناعادلانه است و خیلی کارهای دیگر که خارج از حوصله این یادداشت است و برای دانستنش باید مطالعه کنید. القصه اینکه در سال ۱۷۶۵، فرانکلین موفق شد فشار افکار عمومی را بر پارلمان بریتانیا بالا ببرد و در نهایت قانون «تمبر مالیاتی را لغو کند. فرانکلین یکی از اعضای اصلی تیم مذاکرهکنندهای بود که پیمان «صلح پاریس ۱۷۸۳»را امضا کرد. این معاهده رسماً استقلال ایالات متحده را از بریتانیا به رسمیت شناخت و مرزهای اولیه کشور را تعیین کرد و دیپلماسی هوشمندانه او امتیازات سرزمینی زیادی برای آمریکا گرفت و به جز این با مهارت در دیپلماسی عمومی هم جایگاهی در محافل روشنفکری اروپا پیدا کرد و هم معروف به پدر سیاست خارجی صلحطلبانه و عملگرای آمریکا شد. فرانکلین حتی وقتی بریتانیا برتری مطلق داشت و پیششرطهای غیرقابل قبول را برای به قول خودش «جنگلیهای غرب وحشی» تعیین میکرد، مذاکره را ترک نکرد و با استفاده از استراتژیهای مختلف، سعی کرد امتیاز بگیرد و گرفت بنابراین این سخن که پیششرط یا شرط ظالمانه یعنی بنبست مذاکره دستکم در تاریخ اثبات نشده است زیرا خلاف آن هم وجود دارد، چیزی که خلاف این سخن مرسوم این روزها را اثبات کرده است هم چیزی نیست جز دیپلماسی هوشمندانه زیرا اصولا مذاکره برای رفع بنبست است نه گام زدن در بزرگراه خوشمنظره. راستی اگر حوصله کتاب خواندن نداشتید، فرانکلین را از طریق سریالی که درباره او و مذاکراتش ساخته شده هم میتوانید بشناسید. ☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

🔺ترامپ و غزه؛ دلیل یک پافشاری! تکرار اظهارات جنجالی ترامپ درباره کوچاندن ساکنان غزه و امکان کنترل آمریکا بر این منطقه، طی ساعات گذشته واکنشهای منطقهای و بینالمللی شدید و گستردهای را به دنبال داشته است؛ تا جایی که بعضا حتی خود اسرائیلیها هم نسبت به پافشاری ترامپ انگشت به دهان ماندهاند. به گفته برخی ناظران اسرائیلی حداکثر چیزی که در این باره میتوان مطرح کرد پیشنهاد کوچ اختیاری ساکنان نوار غزه است که آن هم امکانپذیر نیست. البته این کوچ اختیاری هم به نوعی اجباری است؛ به این علت که پیشنهاد دادهاند که با حربه جلوگیری از بازسازی غزه و ارسال کمکهای مکفی عملیاتی شود. این پیشنهاد ترامپ نه به این علت که آواره کردن ۲ میلیون انسان و یک ملت از سرزمین تاریخی خود جنایتی علیه بشریت و به گفته دبیر کل سازمان ملل «پاکسازی نژادی» است، بلکه به چند دلیل زیر امکان اجرا ندارد: ۱. اگر مقصود ترامپ «کوچ اختیاری» ساکنان نوار غزه است که شواهد و قراین عینی زیادی چه در 15 ماه جنگ چه بعد از توافق آتشبس دال بر مخالفت قاطع مردم غزه با چنین کوچی وجود دارد. ۲. اگر مقصود ترامپ کوچاندن اجباری ساکنان نوار غزه با اعمال قوه قهریه باشد که اسرائیل این هدف را با جنگ ویرانگر بیسابقهای از هر لحاظ در طول 15 ماه گذشته دنبال کرد، اما محقق نشد. کما این که این امر نیازمند ارسال دهها هزار نیروی آمریکا به باریکه غزه و راهاندازی جنگی گسترده در آن است؛ اما ترامپ که پایان دادن به جنگها را هدف خود قرار داده، آیا حاضر است که چنین جنگ پرهزینهای را راه بیندازد؟ پاسخ منفی است. ۳. هیچ کشوری در منطقه حاضر به پذیرش ۲ میلیون فلسطینی آواره نیست. هم اکنون هم اتحادی قابل توجه میان خود متحدان عرب آمریکا از مصر و اردن تا عربستان و امارات و قطر در مخالفت با این پیشنهاد ترامپ و برای شکست کشاندن آن شکل گرفته است و هیچ کشوری حاضر به همراهی با این امر نیست. این مخالفت متحدان عرب آمریکا که قاطعانه هم به نظر میرسد و نوعی همراهی ناخواسته و نانوشته با حماس نیز هست، دلایل مختلفی دارد از پیامدهای این مساله برای امنیت ملی این کشورها و منطقه و از نگرانی نسبت به قرار گرفتن در مظان اتهام نابودی آرمان فلسطین و همچنین بیم خود این کشورها نسبت به پلانهای بعدی طرح ترامپ میباشد. به عنوان مثال در برخی محافل منطقهای مطرح است که کوچاندن ساکنان نوار غزه پیشدرآمد طرحی بزرگتر برای آواره کردن همه فلسطینیهای کرانه باختری، قدس و خود اسرائیل است. در این راستا هم گفته میشود که ترامپ به دنبال نابودی کشوری به نام اردن و کوچاندن بخش اعظم فلسطینیها به این کشور و تغییر نام اردن به کشور فلسطین است. همین هم نگرانی عمیق پادشاهی اردن را به دنبال داشته و تحرکات ملک عبدالله دوم در این راستاست. کما این که هر نوع تحرک عملی برای کوچاندن ساکنان نوار غزه انفجار اوضاع منطقه را کلید خواهد زد. ۴. این طرح ترامپ خود بزرگترین تهدید برای پروژه پیمان ابراهیم است؛ در حالی که تکمیل آن و پیوستن عربستان به این پیمان اولویت نخست خود ترامپ در منطقه است؛ اما هر تحرکی برای کوچاندن ساکنان نوار غزه عملا به معنای نابود کردن امکان پیشبرد پیمان پیشگفته و برقراری رابطه میان تلآویو و ریاض است. در کل طرح کوچاندن ساکنان غزه به گفته باراک نخست وزیر اسبق اسرائیل یک تخیل بوده و امکانپذیر نیست. اما جدا از این که ترامپ شناختی عمیق از این ابربحران و منطقه ندارد، چندان هم محتمل نیست که نسبت به عدم امکان اجرای این پیشنهاد خود بیاطلاع باشد. از این رو، باید دید در پس این طرح چه سر و رمزی نهفته است. یک احتمال این است که با توجه به اینکه عربستان عادیسازی روابط با اسرائیل را منوط به تشکیل کشور فلسطین کرده است و عملا اسرائیل و آمریکا ارادهای برای ایجاد آن ندارند، بعید نیست که ترامپ با طرح کوچاندن ساکنان غزه تلاش کند ریاض را از این خواسته خود منصرف کند و پس گرفتن پیشنهاد خود را با موافقت عربستان با برقراری روابط با اسرائیل طاق بزند؛ یا کلا محملی آبرومندانه برای ریاض برای برقراری این روابط فراهم شود. احتمال دیگر این که ترامپ از طریق جنجالآفرینی درباره غزه با هدف راضی کردن راستگرایان تندروی اسرائیلی و متحدان آمریکایی آنها میخواهد پوششی برای پیشبرد سیاست خود در قبال ایران فراهم کند. این سیاست هم چنان که دو روز پیش اعلام شد، علی رغم امضای فرمان اجرایی بازگشت فشار حداکثری «هنوز» با خواستههای حداکثری نتانیاهو و تندروهای اسرائیلی و آمریکایی فاصله دارد و لحن ترامپ در قبال ایران و تاکید او بر گفتگو فعلا در سطح مطلوب این جریانها نیست. از احتمالات دیگری فشار بر حماس برای واگذاری اداره نوار غزه و به حاشیه راندن تصویر سنگین پس از توقف جنگ و توافق آتش بس برای اسرائیل و…. #صابر_گل_عنبری @Salehnikbakht

طناب وفاق بر گردن دولت! ✍سعید صافی عبدالکریم سروش در یکی از آثارش پیش از فروپاشی شوروی، تعبیر جالبی راجع به مارکسیسم داشت.سروش معتقد بود که عاقبت همین دیالکتیک و آموزههای مارکسیستی چونان طنابی بر حلق مارکسیسم خواهند بود و آن را خفه خواهند کرد. به اعتقاد نگارنده مسئله "وفاق" که توسط دولت مسعود پزشکیان مطرح گردیده عاقبت چونان طناب داری بر گردن دولت چهاردهم عمل کرده و آن را اعدام خواهد کرد! چرایی این گزاره بنا به دلایل زیر است: ۱_ تا اینجای کار مضرات وفاق بیشتر از فواید آن بوده است. به طور شفاف فایده خاصی جز رفع فیلتر ۲ سکو یا تمنا برای حضور چند اصلاحطلب شاخص در کسوت وزارت یا شل شدن برخوردها در بحث پوشش زنان، دستاورد دیگری یافت می نشود. ۲_ وفاق باعث میشود که دولت نتواند گفتمان شبه اصلاح طلبی خود را پیش ببرد و ناچارا باید جاهایی کوتاه بیاید. دولت پزشکیان اثبات کرد این کوتاه آمدنها در نقاط عطف و استراتژیک هم رخ میدهد و یعنی وفاق بیشتر دست و پای دولت را بسته تا اینکه کمک حال آن باشد. ۳_ رفتار منفعلانه در سیاست داخلی (و نه تلاش برای گسترش دموکراتیزاسیون و تغییرات عمیق) و نیز بسته شدن دست دولت در سیاست خارجی (به جهت تضادهای قانون اساسی و نیز تبعیت بی چون و چرای دولتیها از فرامین مقام رهبری) همگی حکایت از سترون شدن ریاست جمهوری و مشخصا دولت پزشکیان دارد. و این چنین است که رقبای گفتمان اصلاحات بیش از اصلاحطلبان از وفاق مستفیض شده و اگر این ترس و انفعال و پشت کردن به آرای ملت و کوتاه آمدن از مواضع ادامه یابد قطعا وفاق چونان طنابی بر گردن دولت عمل خواهد کرد. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

ایستاده در غبار همچون مسعود پزشکیان ✍غلامرضا علیزاده پیشنهاد مذاکره از سوی دونالد ترامپ در وضعیت امروز که نظام سیاسی در آن تنفس میکند، اگرچه ایدهآل نیست؛ اما بهنظر میآید راه گریزی از آن نباشد. در دوره پیش، ترامپ در پایان همهی بیاعتناییهایی که به پیشنهاد مذاکره پس از خروجش از برجام شد، با ترور قاسم سلیمانی از حاکمیت انتقامی جانکاه گرفت. اینبار هم ایران باید به انتظار وضعیت آخرالزمانی بنشیند. چرا که هر گونه فشار خارجی حتا در حد تلنگر میتواند این اقتصاد رو به احتضار را به آستانه فروپاشی بکشاند. دولت پزشکیان و وزیر خارجهاش اگرچه پالسهایی برای مذاکره فرستادند اما با تکرار دکترین و سیاستی که ظاهراً از اتاق فکر جلیلی یون تحمیل میگردد، موضع دوگانهای گرفته و با تکرار حرفهایی که به گوش مردم آشناست، درصدد کماثر کردنِ خدعه دشمن برآمدهاند. اما کیست که نداند اتکا و یا چشمداشت به این همسایگان، رویکردی اشتباه و تجربهای شکستخورده بوده و هیچ دردی را از ساکنان ممالک محروسه ایران دوا نخواهد کرد. حاکمیت باید تکلیف خود و مردم را با پرونده انرژی هستهای و موضوعات مفتوح منطقهای مشخص کند. اگر وضع به همینمنوال پیش برود، دلار بزودی به نرخ ۱۰۰هزار تومان و چه بسا بیشتر سلامی تلخ خواهد کرد، از آن گذشته تفاوتش با دوره قبلی اینست که خطر حمله به تاسیسات اتمی نیز در بیخ گوشمان به ارتعاش درآمده که دهها میلیارد دلار به طور مستقیم، برای برپاداشتنِ آن از کیسه مردم هزینه شده است. حال مسعود پزشکیان که با شعار اتخاذ رویکردی عقلایی در سیاست خارجی بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده، دقیقاً همان سخنانی را بر زبان میراند که اگر جلیلی نیز جای او نشسته بود، چنین میگفت. یکی باید به او بگوید اگر تمشیت امور و اداره کشور در فقدان اقتصاد ساماندهی شده و سیاستِ روی ریل افتاده، بدین آسانیست پس چرا پیش از آمدنِ لِویاتانی بهنام ترامپ، برای حقوق بازنشستگان و معوقه پرستاران و پول خرید محصول گندمکاران کاسهی چهکنم بدست گرفته بودی!؟ زنهار که با این روش از سیاستورزی، نه زخمهای ناسورِ مردم را دوا خواهی کرد و نه نامی نیک از خود در تاریخ روسای جمهورِ پساانقلاب بجا خواهی گذاشت. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

ماشالله قصاب؛ نماد راديكاليزمِ مردم آزار ! ظهور انقلابی های چاله میدانی و بی رگ و ریشه در تاریخ معاصر ایران، بی سابقه نیست و در حقیقت یکی از آسیب های انقلاب های تمام خلقی به حساب می آید. کار این طیف آدمها زمانی سکه می شود که توازن نیروها به هم بریزد و عرصه سیاست دچار هرج و مرج و خالی از نهادها و کنشگران شناخته شده سیاسی شود. بازار نسخه های فیک و جعلی همیشه در غیاب نسخه های اصلی و اصیل رونق می گیرد؛ ماشاء الله قصاب، يكي از همان انقلابيون جعلي بود ماشاءلله كاشاني معروف به ماشاء الله قصاب در جنوب شهر تهران یک مغازه کوچک قصابی داشت و به سبک جاهل های آن زمان با دار دسته اش نظیر غلامخونی و عباس پنجه خیابان می بست و باج می گرفت. تا اینکه در هرج و مرج روزهای نخست پیروزی انقلاب، کرکره مغازه را پایین کشید و به عضویت داوطلبانه کمیته انقلاب اسلامي در آمد و به کمک دوستش احمد فرشی و دیگران یک واحل مستقل گشت سیار راه اندازی کرد. در روز 25 بهمن 1357 یعنی سه روز پس از پیروزی انقلاب، ممدگاوی ( رقیب ماشالله) با دار و دسته اش و مختصر تجهیزاتی که احتمالا جاسوسان سفارت شوروی در اختیار او قرار داده بودند، با پرچم چریک های فدایی خلق، وارد سفارت آمریکا شد و سالیوان سفیر وقت ایالات متحده را گروگان گرفت. ابراهیم یزدی که معاون دولت موقت بازرگان بود، باشنیدن این خبر بلافاصله در صدد بیرون راندن متصرفین سفارت بر می آید. اما در آن روزها، نیروی سازمان یافته و گوش به فرمانی وجود نداشت. از اینرو، واحد گشت ماشالله قصاب را مامور این کار کرد. ماشالله به چشم بر هم زدنی، دارودسته ممدگاوی را از سفارت بیرون کرد و خودش به همراه دوستانش یگان ویژه مراقبت از سفارت آمریکا را تشکیل داد و به این ترتیب ماموریت تاریخی او کلید خورد. او از همان فرصت حضور در حیاط سفارت استفاده کرد و به سالیوان سفیر آمریکا نزدیک شد و با اسکورت ویژه کمک کرد تا او از کشور خارج شود.در عوض، به عنوان رابط سفارت برای آدم هایی که قصد خروج یا فرار از کشور داشتند در قبال دریافت پول هنگفت، ویزای آمریکا تهیه می کرد.در پرونده او چندین مورد تجاوز به زنان درمانده ای ثبت شده است که در آن روزهای بحرانی قصد خروج از کشور و نجات جان خود و عزیزانشان را داشتند. اقبال ماشالله قصاب زمانی فزونی یافت که به عنوان قهرمان دستگیری محمدرضا سعادتي، مورد تقدیر قرار گرفت. كشف اين موضوع، در حقيقت كار بازماندگان اداره ضد جاسوسي ساواك بود اما ماشالله به دروغ ادعا کرد که این کار محصول مراقبت ها و بیداری انقلابی او بوده است! کمیته مرکزی انقلاب که ریاست آن با مهدوی کنی بود، بعد از شش ماه تلاش، موفق شد تا ماشالله قصاب را از سفارت و کمیته بیرون کند. ماشالله بلافاصله قاپ آيت الله صادق خلخالی را دزدید و وارد دادگاه انقلاب شد و به عنوان نماینده حاکم شرع در امور مبارزه با مواد مخدر به جان مردم افتاد. دامنه فساد ها و خودسری ها و بگیر و ببندهای ماشالله به قدری بالاگرفت که حتی خلخالی هم کم آورد و دستور داد تا ماشالله را دستگیر کنند. ماشالله از لحظه اعلام خبر دستگيري اش در بهمن 59 متواری شد و الان 43 سال است که از این انقلابی پرجوش و خروش خبری نیست. برخی ها گفتند که او در سال 60 و به انتقام خون سعادتی، توسط مجاهدین سر به نیست شده است. در دهه هفتاد شایع شد که در منطقه زعفرانیه تهران یک بنگاه خرید و فروش ملک دارد. اخیرا گفته شده که در اسفند 94 در تهران فوت کرده است اما بطور رسمی هیچکس از سرنوشت او خبردار نشد. پدیده ماشالله کاشانی خواه مشهور به « ماشاالله قصاب » در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، از هر حیث عبرت آموز است و نشان می دهد که در مقاطعی از تاریخ ایران و برسر برخی غفلت ها و یا سیاست های غافلانه، چگونه ریش بر ریشه رجحان می یابد و افرادی که از اداره زندگی شخصی خودشان عاجر بودند، برای زندگی دیگران تصمیم می گرفتند! منبع: مدیران نامدار ایران همراه شوید ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

نمایش ترسناک خوشبختی ✍دکتر رضا ابوتراب اخیرا دوستی کلیپی از لحظات شاد سالها زندگی مشترکش به اشتراک گذاشته بود و من با اینکه از دیدن آن کلیپ زیبا به وجد آمده بودم دلم شور زد و بعد از کمی مقاومت تسلیم ترس ناخودآگاهم شدم و زیرش نوشتم : اسپند فراموش نشود! و بلافاصله با چند علامت تعجب از طرف دوستان بدرقه شدم که پرسیدند مگر واقعابه چشم زخم اعتقاد دارم و البته که ندارم ولی راستش معتقدم همان طور که مادربزرگهای ما میگفتند نمایش خوشبختی و موفقیت بخصوص در این ینگه از دنیا کاریست بس خطرناک! قبل از اینکه به سراغ دلیلش بروم بگذارید اول به این سوال جواب دهم که چرا به اشتباه فکر میکنیم بعضی آدمها میتوانند ما را چشم بزنند و چرا معمولا به محض اینکه بهترین اتفاق زندگی مان میفتاد با یک اتفاق بد همه چیز به روز گند اول بر میگردد؟ چرا درست یک هفته بعد از اینکه ۷ گل برای تیمتان میزنید بدترین بازی عمرتان را انجام میدهید؟ دنیل کانمن روانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد توضیح بسیار جالبی برای " چشم زخم" دارد. او برای چشم خوردن های ما یک دلیل کاملا ریاضی دارد: بازگشت به میانگین! امتیاز و موفقیت های ما هرچه بزرگتر و غیرمنتظره تر باشند باید انتظار پسرفت و چشم خوردن های بیشتری هم در آینده داشته باشیم زیرا امتیاز بسیار خوب ممکن است نتیجه روزی سرشار از شانس باشد نه لیاقت و استعداد ما برای آن امتیاز! اگر بعد از هر عکس دونفره عاشقانه ای که با همسرتان در اینستاگرام میگذارید با هم دعوای مفصلی میکنید به این دلیل نیست که کسی چشمتان کرده بلکه به این علت است که بعد از یک روز عاشقانه ی نادر و عکس دونفره کمیاب و زیبا به همان زندگی سگی همیشگی و مطابق میانگینتان برگشته اید ولی چون معتاد دلیل تراشی هستید تقصیر بازگشت به میانگین را به گردن آنهایی می اندازید که از هر خوشبختی و موفقیت شما با غبطه و البته با صدای بلند یاد میکنند و البته این دلیل نمیشود که با خیال راحت به انتشار موفقیت ها و خوشبختی هایتان در اینستاگرام ادامه دهید چون حتی اگر چشم زخم وجود نداشته باشد حسود همه جا هست. اگر فکر میکنید حسادت قدیمی شده و مال قصه سیندرلا ست کاملا در اشتباهید زیرا حسادت یکی از بزرگترین و مخرب ترین نیروهای جامعه بخصوص جوامعیست که در آنها منابع ثروت و راههای پیشرفت به شدت محدود و معدودند. به وضعیت سیاست در ایران چه در میان حاکمان و چه اوپوزسیون نگاه کنید! هر کس محبوبتر یا بالاتر محسودتر و فحش خورتر! اصلا به انقلاب ۵۷ نگاه کنید!چه چیزی بیش از همه باعث خشم طبقه کم برخوردار جامعه و انتقام گیری آنها از طبقه مرفه و موفق و مدرن جامعه با انقلاب و برهم زدن نظم قبلی شد؟ چرا محافظه کارترین قشر جامعه حاضر شد پرخطرترین راه تغییر یعنی انقلاب را انتخاب کند؟ در مناظره ای مدافع لایحه حجاب در پاسخ به طرف مخالف از صحنه ی به قول خودش فاجعه باری میگفت که در خیابان از بوسه یک دختر و پسر دیده بود و بیشترین حسی که در او دیده میشد نه غیرت بلکه حسادت بود. آیا یکی از علل انقلاب بجز تئوری پیچیده توطئه، انفجار حسادت وحسرت قشری که لذت بردن دیگران را میدیدند و نمیتوانستند و حسرت می کشیدند و تاب نمی آوردند نبود؟ چرا بیشترین سخت گیری انقلابی به جای مبارزه با دروغ و رشوه بر سبک زندگی دختران و پسران خوشحال و ظاهرا خوشبختی اعمال شد که راهها و امکانات بیشتری برای خوشی داشتند. آلن دوباتن در مصاحبه ای میگفت حسادت یکی از تعیین کننده ترین فاکتورهاییست که آینده ادمها را شکل میدهد و داستان این حسادت از کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده آغاز میشود. بچه ی یک جوشکار احتمال کمتری دارد استاد دانشگاه شود نه چون استعدادش را ندارد بلکه به این دلیل که پیشرفت او میتواند مقدمه طرد شدن ازطرف پدرو برادران تحصیل نکرده وحسودش باشد. همه سخت گیری مادرها نسبت به دخترشان بخاطرنگرانی از آینده دختر نیست بلکه به سبب حسادت نسبت به گذشته سخت خودشان هم هست.سلبریتی ها بیشتر طلاق میگیرند نه فقط چون چشم و گوششان میجنبد بلکه چون از حسادتهای همسرانشان کلافه میشوند. سالهاست هرجایی که از دوست و عزیزی کم لطفی یی میبینم برای پیدا کردن علتش اول از همه به سراغ پرونده ی حسادت میروم و تقریبا همیشه موفق میشوم و حسادت بیش از همه در بستر کمبود رشد میکند. میگویند قبیله های فقیر آفریقایی بیش از اینکه برای باران آمدن دهکده خودشان به جادوگرها پول بدهند برای باران نیامدن در دهکده همسایه پول خرج میکنند. شاید به همین دلیل است که درکشورهای ثروتمند مردم بدون بغض و حسد به پولدارترین آدمها رای میدهند نه به کسانی که قسم حضرت عباس بخورند که بعد از ۴۰ سال وزیر و وکیل بودن در یخچالشان چیزی پیدا نمیشود. من از نمایش خوشبختی هایم میترسم نه چون به چشم زخم اعتقاد دارم بلکه چون در جامعه کم چیز و هر روز ناچیز تر شده ی ما نمایش خوشبختی کار خطرناکیست! @Salehnikbakht

هنوز روی اسب مرده شرطبندی میکنید؟ ■اصل اسب مرده: رها کنید و جلو بروید! گاهی در کار و زندگی به موقعیتهایی میرسیم که یک استراتژی، پروژه یا حتی رابطه دیگر نتیجه نمیدهد. با این حال، به جای توقف و تغییر مسیر، همچنان اصرار داریم بیشتر تلاش کنیم و منابع بیشتری صرف کنیم. این وضعیت همان چیزی است که نظریه "اسب مرده" توصیف میکند: وقتی متوجه شدید که اسب مرده است، بهترین کار این است که پیاده شوید، نه اینکه سعی کنید او را با شلاق یا آموزش زنده کنید! □مثالهایی از دنیای واقعی: • کسبوکارها: محصولی که ماههاست فروش نمیرود، اما باز هم برای آن کمپین تبلیغاتی طراحی میشود. • مدیریت منابع انسانی: اصرار به استفاده از فرآیندهای قدیمی که دیگر برای شرایط جدید سازمان مناسب نیست. • زندگی شخصی: رابطهای که به جای رشد، انرژی شما را تحلیل میبرد اما همچنان به آن ادامه میدهید. ●چرا رها کردن سخت است؟ • احساس شکست • ترس از تغییر • وابستگی عاطفی به چیزی که روی آن سرمایهگذاری کردهاید ○راهکارها برای رهایی از اسب مرده: • توقف و ارزیابی: برای لحظهای توقف کنید و از خودتان بپرسید، آیا این مسیر ارزش ادامه دادن دارد؟ • تصمیمگیری سریع: اگر چیزی جواب نمیدهد، به دنبال راهحلهای جایگزین باشید. • فرهنگ انعطافپذیری: در تیم یا سازمان خود، فضایی ایجاد کنید که شکستها فرصتی برای یادگیری باشند، نه بهانهای برای سرزنش. ■درس کلیدی: زمان و انرژی محدود است. بهتر است آن را روی چیزهایی سرمایهگذاری کنید که ارزش خلق میکنند. گاهی رها کردن به معنای شکست نیست؛ بلکه قدمی شجاعانه به سمت موفقیت است. ▪︎شما چطور از این اصل در زندگی شخصی یا حرفهایتان استفاده کردهاید؟ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P

🔵 فقط شنیدن کافی نیست، به موقع باید شنید. هنگامی که اعتراضات خیابانی به اوج رسیده و اوضاع از کنترل خارج شده بود، شاه در یک نطق تلویزیونی گفت: "صدای انقلاب شما را شنیدم" او نمیدانست شنیدن صدای ملت، ضرورتی اجتنابناپذیر است و اگر چنین است پس صدای مردم را باید به موقع شنید. و نکتهی مهم این بود که مردم، شنیدن پیامشان را نه نشانهی بلوغ نظام سیاسی و عقلانیت، تفسیر کردند و نه آن را از منظر اخلاقی، کنشی مشفقانه، همدلانه و صادقانه احساس کردند. بلکه آن را واکنشی ریاکارانه، از موضع ضعف و غیرصادقانه یافتند. از این رو وقتی شاه صراحتا گفت که "پیام انقلاب شما را شنیدم"، این شنیدنِ دیرهنگام، نه تنها کاری از پیش نبرد که اوضاع را برای او بدتر کرد. نظامهای سیاسی، قبل از این که صدای مردم به انقلاب و مشت تبدیل شود، مختارانه باید آن را بشنوند، و الا انقلاب، "شنیدن" را به او تحمیل خواهند کرد. محسن مخملباف در خاطراتش آورده است: وقتی شاه جملهٔ «من پیام انقلاب شما را شنیدم» را بر زبان آورد، همه زندانیان صدایی از خود در آوردند. یکی گفت نظام شاه فرو ریخت. یکی گفت ما پیروز شدیم. یکی به او لعنت فرستاد. وقتی پیام شاه تمام شد، بعضی از زندانیان همدیگر را بغل کردند و گفتند ما پیروز شدیم، شاه رفتنی است. ✅ برقراری و ثبات نظامهای سیاسی منوط به ارتباطی معقول و بههنگام با مردم و دیالوگی مستمر با جامعه است. این دیالوگ، الزاما و تماما از طریق گفتار شفاهی و گفتگوی زبانی نیست. بلکه بخش بزرگتر را باید از پژوهشها و تحقیقات دریافت. درد و رنجهای جامعه را دیدن، خود، بخشی از پروسهی شنیدن است. صدای مردم را حتی وقتی سخنی نگفته باشند، میتوان در مشقات و رنجها و رنگ رخسارهشان شنید. به تعبیر سعدی، احوال ظاهری آدمی نشان از راز و رمز درون دارد: گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر رنگ رخساره، همان چیزی است که امروزه از آن به "زبان بدن" یاد میکنند. از نشانههای هوشمندی و زیرکی نظامهای سیاسی، یکی این است که اسرار درون جامعه را پیش از آن که به زبان و به فریاد برآید، از رنگ رخسارهی جامعه میفهمند. جامعه با بدن خود با اربابان قدرت سخن میگوید. شنیدن به موقع وقتی است که پیام را قبل از ان که به فریاد تبدیل گردد، از طریق "زبان بدن" شنید. نظامی که التهاب جامعه را به موقع نبیند، روزی مجبور میشود صدای انقلاب و خیزش پرهیاهوی خیابانی را بشنود. 🔻به طور کلی چهار مرحله از شنیدن پپام را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد: ۱. از طرق زبان بدن (ناگفته را شنیدن) ۲. از طریق دیالوگ و گفتگوی آرام با جامعه ۳. از طریق فریادها و اعتراضات خیابانی ۴. از طریق مشتهای گره کردهی شهروندان خشمگین رژیم پهلوی، در مرحلهی چهارم، صدای مردم را شنید، که دیگر دیر شده بود. اما یک پرسش اساسی که امروزه نیز به کار میآید این است که: ❓چرا "شاه"، صدای انقلاب مردم را دیر شنید؟ اساسا چرا یک نظام سیاسی دچار ثقل سامعه میشود که جامعه محبور میشود با فریاد و مشت های گره کرده با آنان سخن بگویند؟ علل زیر در بیتوجهی به پیام جامعه، مدخلیت دارد: ۱. دست کم گرفتن قدرت جامعه ۲. ارزیابی نادرست از قدرت خویش ۳. تصور نادرست از قصهی حکمرانی، (خویش را ارباب و مردم را رعیت دیدن) ۴. عدم اعتماد کافی به کارشناسان درون سیستم ۵. فقدان مکانیسم لازم برای شنیدن پیام و دیدن رنگ رخسارهی جامعه ۶. اعمال سانسور در گزارش واقعیت به تصمیمگیران ۷. اعمال هزینهی سنگین برای حقیقتگویی متفکران جامعه ✅ ثبات و بقا نظام سیاسی عمدا به سه عامل زیر وابسته است: ۱. "مهارت شنیدن" پیامهای جامعه. نظامهای هوشمند هم "قصهی نانموده" را میدانند و هم "نامهی نانوشته"ی جامعه را میخوانند. برای خواندن جامعه دست کم به چهار چیز نیاز است: الف. مکانیسمهای ساختاری برای دایما شنیدن. مانند پژوهشگاههای معتبر سنجش جامعه. ب. آزادی نقد و انتقاد متفکران ج. حساسیت بالا به "زبان بدن" جامعه د. آزادی شهروندان برای ابراز خویشتن ۲. "مهارت نشانهشناسی" هر سیستمی همواره با مسئلههایی مواجهه میشود که باید حل و فصل شوند. یکی از تواناییهای نظامهای پویا، اولا، توانایی تفسیر و فهم نشانه ها. ثانیا، مهارت تنظیم سلسله مراتب مسئله ها بر اساس اهمیت آنان. ۳. "مهارت خودترمیمی". سیستم پویا با انعطاف لازم، میتواند بنا به شرایط و پیام هایی که از جامعه می شنود، دست به بازسازی خویش ببرد. برای "خودترمیمی"، به چهار مولفه محتاج است: الف. آمادگی روانشناختی برای تغییر. ب. مهارت عملی در ترمیم و تغییر به موقع ج. کنار نهادن مطلقاندیشیِ جزماندیشانه د. عرفی و قراردادی دانستن چهارچوبهای نظام سیاسی ✍️ علی زمانیان ... ۱۸ / ۱۱ / ۱۴۰۳ @Salehnikbakht

از گرسنگی نخواهیم مُرد!!! "طنز" ✍علیرضا کفایی رئیس جمهور نطق فرموده که "از گرسنگی نخواهیم مرد"، یحتمل چاره ای اندیشیده و سیاست نوینی اتخاذ نموده اند تا در این سال چهل و ششم از انقلاب و از آنجا که قرار بود آب و برق و .... و البته بلیط اتوبوس! رایگان باشد، پریشانی نداشته باشیم. خب انقلاب است دیگر و حکم بر انقلابی گری است هر روزه؛ این هم در نوع خودش کم از انقلابی گری نیست؛ به قول آن ظریف! که می گفت "چند سال پیش در برابر پرسشی سخت، پاسخ دادم: «خودمان انتخاب کردیم» و بسیاری از آن سخن رنجیدند" چقد هم سخت بود مثل "فرود سخت" ولی زود جبران کرد و جایی دیگر گفت"الآن وقت پرش" است؛ پرش را هم تعریف کرده، اصلاً کار ایشون تعریف! و راهبرد! است دیگر، گفته اند"ما دیگر نیاز نداریم نگران اینترنت باشیم، نگران خانم ها باشیم، اینها برای ما فرصت هستند، منطقه برای ما فرصت است، اینها دیگر تهدید نیست، ما اگر واقعا به مبانی فکری نظام اعتقاد داشته باشیم، میبینیم که آنچه ما را سرپا نگه داشته، همین خودباوری بوده و این خودباوری خیلی مهم است." الآن با همین خودباوری می توان معنای سخن گهربار جناب پزشکیان را فهم کرد!!!، هیچ نگرانی نداریم؛ نه از ناحیه خانم ها، نه اینترنت، نه بالای شکم نه پائین شکم .... تنها نگرانی خود شکم بود که الحمدلله و المنه با "پرشی ظریف" در "آغوش جلیل" برای "وفاق" بله بععععله "وفاق" "فرود سختی" نمودند وحل و فصل شد... و مقام محترم ریاست جمهور "وفاق" افاضه فرمودند: "از گرسنگی نخواهیم مُرد" حالا هم بدهید خیابان ها را برق بیندازند، اونایی هم که مشغول لفت و لیسند آسوده باشند، خوب بخورند و خوب بیاشامند، صاحب منصبان و استانداران هم همچنان کلنگ افتتاح بزنند، مجلسیان هم مجلس آرایی کنند خاصه رئیسش که فرمود" دوقطبی مذاکره_عدم مذاکره" نکنید، بله؛ مجلس آسایش می خواهد تا به امورات مهم سیسمونی و نجومی ها و ....رسیدگی نماید. همه آسوده باشید که مجلس و دولت بیدار است.... نمی گذارند از گرسنگی بمیرید. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در تلگرام https://t.me/salehnikbakht 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 آدرس کانال در واتساپ https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P