دکتر نور محمد امراء
دکتر نور محمد امراء
February 23, 2025 at 08:29 PM
تجربه رنج ودرس ایمان (قصه ای از ملیونها قصه مردم سوریه) https://t.me/drnouromara/4301 پیر مرد سوریه ای همسایه ام پس از سفری کوتاه به کشورش، ووارسی خانه ها ودکانها ودارائیش بازگشت. دیروز به همراه ۵ تن از کودکان یتیمی که از آنها سرپرستی می کند، آمد خانه. از سفرش گفت، که چگونه نیروهای نیابتی ایران وارد منطقه آنها شدند، وچگونه آنها را از خانه وکاشانه شان بیرون کردند، ودار وندارشان را به تاراج بردند. جوانان را کشتند وبه زنان تجاوز کردند. می گفت: ما اولین کسانی بودیم که در ۲۰۰۶ وقتی جنوب لبنان توسط صهیونیست ها بمباران شد، از مهاجران شیعه لبنان استقبال کردیم. من وبرادرم تمام افراد عشیره را جمع کردیم وگفتیم باید در کنار آواره گان بایستیم. هر دو سه خانواده در یک خانه جمع شدیم، وتوانستیم ۷ خانه از خانه های عشیره خود را خالی کرده با تمام وسایل در اختیار آوارگان شیعه لبنان قرار دهیم. تمام مدتی که در میان ما بودند، چون میهمان آنها را روی چشمان خود نگه داشتیم. تا اینکه در سال ۲۰۱۸ م وقتی مشارکت نیروهای نیابتی ایران در ویرانی سوریه به اوج خود رسیده بود، دیدیم همان افرادی که ما آنها را در خانه های خود چون میهمان وبرادر گرامی داشته بودیم با یونیفرم حزب اللات وارد منطقه ما شدند، ما را از خانه وکاشانه مان بیرون کردند، وبرادرم که بیش از همه به آنها خدمت کرده بود را جلوی زن وبچه های فامیل سربریدند‌. پیرمرد جگرسوخته آهی سر داد، وزیر لب گفت: درست است بسیاری از عزیزانمان شهید شدند، و خانه هایمان ویران شد، وسالها دربدر شدیم، اما عقیده ولاء وبراء، را خوب آموختیم. معنی آنچه قرآن می فرماید را خوب دریافتیم:  (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ...) (النساء ١٤٤) [ ای مؤمنان کافران را به جای مؤمنان دوست وهمدم نگیرید...] در ادامه آهی سرداده ادامه داد: از میان آواره های لبنانی، پسرکی یتیم در عمر پسر کوچک من بود، که با پسرم دوست شد ومن وهمسرم او را در خانه مان چون پسرمان عزیز داشتیم وسه سالی که نزد ما بودند با پسرم مثل برادر دوقلو وبرای ما چون فرزندمان بود. در ۲۰۱۸ وقتی به عنوان لشکر حزب اللاتی آمد، در پی پسرم بود که او را بکشد، و مرا با پشت تفنگش چنان زد که تا مدتها شانه وکمرم آزرده بود. من به او گفتم: پسرم چه کسی تو را اطلاع داده که پدرت گرگ بوده است!.. اشاره پیرمرد به حکایت این ضرب المثل عربی است که:... پیرزنی روزی در چراگاه نوزاد گرگی می یابد که مادرش کشته شده. این گرگ نوزاد را به خانه می آورد واز پستان بزش که تازه زائیده شیر می دهد. این بچه گرگ همراه بزغاله پیرزن رشد می کند. وبز چون بچه خودش از او مواظبت می کند. مدتها می گذرد وبچه گرگ چون بچه بز در کنار مادر شیری وبزغاله رشد می کند. یک روز که پیرزن پس از تهیه یونجه از خارج به خانه برمی گردد، می بیند که بچه گرگ، بز وبزغاله را دریده در حال خوردن آنهاست. پیرزن داغدیده خطاب به گرگ می گوید: با دریدن شکم بزم، جگرم را خونین کردی. تو چون بچه او از شیر پستانش رسته ای شیر بز خورده در میان ما بزرگ شده ای، چه کسی به تو خبر داده که پدرت گرگی بوده؟! اگر فطرت، فطرت ناپاکی باشد، نه أدب فایده دارد ونه از استاد و مربی کاری ساخته است... نیش عقرب نه از بهر کین است، اقتضای طبیعتش همین است... https://t.me/drnouromara/4301

Comments