هنر عشق | حمید طاهری
هنر عشق | حمید طاهری
February 1, 2025 at 08:22 PM
آیا کاربرد اصطلاح «فلسفه‌ی اسلامی» رواست؟ برخی گمان می‌برند که فلسفه تنها یک تعریف یا مفهوم دارد، و آن هم تعریفی است که آن‌ها، خود، از مفهوم فلسفه دارند. در تعریف آن‌ها فلسفه آن‌قدر بر عقل تکیه دارد، که به هیچ روی نمی‌توان پسوند «اسلامی» یا هر دین دیگری را درباره‌ی آن به کار برد. بنابراین، «فلسفه‌ی اسلامی» یا «فلسفه‌ی مسیحی» ترکیب‌هایی تناقض‌آمیزند، و نباید به کار روند. راست آن است که «فلسفه» تعریفی واحد ندارد. اساساً «فلسفه» خود پرسشی فلسفی است، و شاید مهم‌ترین مسأله‌ی فلسفی، باشد. بنابراین، بسته به این‌که چگونه فلسفه می‌ورزیم، فلسفه را به نوعی خاص تعریف می‌کنیم. برای هایدگر فلسفه نیوشیدن آوای خاموش هستی است، ولی برای ویتگنشتاین فلسفه راه خروج را نشان دادن به مگسی است که در بطری بسته‌ای گرفتار شده است. نیچه و کیرکه‌گور باور داشتند فلسفه باید، به ژرفی، دغدغه‌های فرد انسانی را بازتاباند، ولی کانت موضوع اصلی فلسفه یا متافیزیک را سه پرسش «چه می‌توانم بدانم»، «چه باید انجام دهم» و «به چه امید می‌توانم داشته باشم» می‌دانست، یا ایده‌ی خدا، آزادی، و جاودانگی روح (کانت گاهی فلسفه و متافیزیک را به یک معنا به کار می‌برد). امروزه کمتر کسی در کاربرد اصطلاح «فلسفه‌ی مسیحی» یا «فلسفه‌ی یهودی» درنگ و دودلی دارد. اما بحث درباره‌ی روایی و ناروایی کاربرد اصطلاح «فلسفه‌ی مسیحی» در اوائل قرن بیستم، به ویژه در دهه‌ی سی آن قرن، و خاصّه در فرانسه، داغ بود. تاریخ‌نگارانی که، مانند امیل بریه، فیلسوفی سکولار به شمار می‌رفتند منکر وجود چنین فلسفه‌ای بودند، و تاریخ‌نگارانی که، مانند اتین ژیلسون به نوتومیسم گرایش داشتند، در اثبات وجود آن می‌کوشیدند. همان‌طور که می‌بینیم، جبهه‌ی ژیلسون، سرانجام، برنده‌ی این نبرد فکری شد. «روح فلسفه‌ی قرون وسطی» نه تنها یکی از بهترین کتاب‌های ژیلسون است، که شاید سرآمدِ کتاب‌‌هایی است که در زمینه‌ی تاریخ‌نگاری اندیشه‌ی فلسفی قرون وسطی نوشته شده است. البته این کتاب در اصل درس‌گفتارهای ژیلسون، در دانشگاه ابردین، در سال 1913، است. خوشبختانه این کتاب به فارسی ترجمه‌ شده‌ است، به قلم زنده‌یاد علی‌مراد داودی. ژیلسون در این کتاب استدلال می‌کند همان‌طور که ادبیات و هنر مسیحی داریم، فلسفه‌ی مسیحی نیز وجود داشته است، گرچه شاید تنها فلسفه‌ی قرون وسطی نبوده باشد. او باور دارد «روح فلسفه‌ی قرون وسطی همان روح آیین مسیحی است که در قالب سنن فلسفی یونان حلول یافت، و از طریق فلسفه‌ی این کشور در آن اثر نهاد، و بدین ترتیب جهان‌بینی خاصی را که به مسیحیت تعلق داشت، پدیدآورد.» فصل اول با عنوان «مسأله‌ی فلسفه‌ی مسیحی» و فصل دوم با عنوان «مفهوم فلسفه‌ی مسیحی» به این موضوع می‌پردازد، و در فصل آخر، بیستم، با عنوان «قرون وسطی و فلسفه» دوباره به این موضوع بازمی‌گردد، و استدلال خود را تمام می‌کند، و نتیجه می‌گیرد. ژیلسون کتاب مهم دیگری هم دارد: «تومیسم: درآمدی بر فلسفه‌ی سَن توماس آکوئیناس» Le Thomisme: Introduction à la philosophie de Saint Thomas D’Aquin). او در دیباچه‌ی کتاب می‌نویسد بر کلمه‌ی «فلسفه‌ی سن توماس» تأکید می‌ورزد، چون باور دارد سن توماس دارای فلسفه‌ای عقلانی، به معنای دقیق کلمه، بود، و هر کس این را انکار کند، سنگ بودن سنگ را انکار کرده، تنها بدین دلیل که در ساخت کلیسای جامع به کار رفته است.

Comments