
هنر عشق | حمید طاهری
February 19, 2025 at 01:18 PM
افول حسّاسیّت زبانی در میان مسلمانان
فیلسوفان مسلمان، در آغاز، به نوبودگی و بیگانگی مفاهیم و اصطلاحات فلسفهی یونانی آگاهی داشتند، و از این رو، حسّاسیّت زبانی چشمگیری را در خود پرورش میدادند. شاید بهترین نمونه در این زمینه، ابونصر فارابی باشد، که به گواهی آثارش بسیار پروای زبان را داشت، و از آمیختگی و آشفتگی اصطلاحات و کلمات، هشیارانه، هراسان بود. مثلاً به باب دوم کتاب الحروف او با عنوان «حدوث الالفاظ و الفلسفة و الملّة» بنگریم، که چقدر بر انتقال درست مفاهیم عربی از زبان یونانی به زبان عربی دقّتی وسواسگونه میورزد، و مخاطبان را به اهمیّت و اولویّت آن آگاهی میدهد.
هر چه پیشتر میآییم، از حسّاسیّت زبانی فیلسوفان میکاهد، و دیگر نظیری برای نوشتههای زبانی فارابی در میان حکمای مسلمان به ندرت میتوان یافت. بحث زبان از فلسفهی اسلامی، کمابیش، غایب میشود.
امّا در قرون اخیر، با تحوّل فنِّ اصول فقه، «مباحث الفاظ» جای گستردهای را در آن میگیرد، و اصولیان به تأملات زبانی، به ویژه، از منظری مشابه با قلمرو کاربردشناسی (pragmatics)، روی میآورند. با این همه، به دلائل گوناگون، فربهی «مباحث الفاظ» در اصول فقه، به دگرگونی معناداری در فقه نمیانجامد: یکی آنکه فقه کاملاً به اصول فقه وابسته نیست، و همواره از قواعد و معیارهای آن پیروی نمیکند. برخی از مباحث اصول فقه، با چشمپوشی از نیازهای فقهی و مقتضیات علمی، رشدی خودبسنده، و در نتیجه، بیحاصل کرده است. دیگر آنکه معضل اساسی «مباحث الفاظ» در اصول فقه، بیگانگی آن با تاریخ و زبان به مفهوم مدرن آن، و رشتههای پیوسته به این دو موضوع است.
در سالهای اخیر کسانی کوشیدهاند که «مباحث الفاظ» اصول فقه را «دانش کاربردشناسیِ اسلامی» (علم التخاطب الاسلامی) بخوانند، قالبی روزآمد برای آن بسازند، و قابل قیاس و رقابت با کاربردشناسی مدرن وانماید. (شاید بهترین آنها کارهای دکتر محمد محمد یونس علی - به انگلیسی و عربی - باشد.) سعی باطل.
فلسفه و فقه، یعنی زبان فلسفه و زبان فقه. زبان هر دو در فرهنگ اسلامی به انواع آسیبها و آفتها دچار است. بحران زبان خودِ بحران فکری است.