✍️راه هدایت📚
✍️راه هدایت📚
February 3, 2025 at 03:25 PM
*🌱تفویض #صفات_باریتعالی در کلام مبارک صلحاء* ❇️قسمت ⚡️29⚡️ *📌تفویض سلفیان و تفویض سلف* 👈این نصوصی که از سخن این امامان ذکر گردید از قوی‌ترین دلایلی است بر اینکه مذهب شایع نزد #سلف همان #تفویض_معانی آیات و احادیث #صفات_متشابه و خود داری از تعیین مراد آن بوده است، و کسانی که مسلک تفویض را بدعت می‌دانند برایشان بسیار مشکل است که چگونه از این نقل قول‌های صحیحی که از سلف دربارۀ تفویض معنا و کیف وارد شده است خودشان را خلاص کنند، برای همین به تاویل کردن این اقوال روی می‌آورند، در حالی که خودشان تاویل را حرام می‌دانند و مخالفانشان را بخاطر تاویل، گمراه می‌دانند! ▫️آنها اقوال علمای سلف را اینگونه #تأویل می‌کنند و می‌گویند که: اینکه ائمه نهی کرده‌اند که #نصوص_متشابه را تفسیر کنند، منظورشان تفسیر کردن نصوص #متشابه به تفسیر #جهمیه بوده است! و به این شکل می‌بینی که این سخن امام احمد رحمه الله که گفته است: «لا كيف ولا معنى» را تاویل می‌کنند و می‌گویند: معنایی که مخالف با ظاهرش باشد را برایش ثابت نمی‌کنیم! *💥چنانکه ابن عثیمین می‌گوید:* «وقوله: (ولا معنى)؛ أي: لا نثبت لها معنى يخالف ظاهرها؛ كما فعله أهل التأويل، وليس مراده نفي المعنى الصحيح الموافق لظاهرها». 🖊ترجمه: «این سخن امام احمد "ولا معنی" یعنی معنایی که مخالف با ظاهرش باشد را برایش ثابت نمی‌کنیم، چنانکه اهل تاویل اینگونه می‌کنند، و منظور امام احمد نفی معنای صحیحی که موافق با ظاهرش باشد نبوده است». 📕شرح لمعة الاعتقاد، ص 32. *💥همچنین #ابن_عثیمین می‌گوید:* «فإن قيل: ما الجواب عما قاله الإمام أحمد في حديث النزول وشبهه: "نؤمن بها ونصدق، لا كيف، ولا معنى"؟ قلنا: الجواب على ذلك: أن المعنى الذي نفاه الإمام أحمد في كلامه هو المعنى الذي ابتكره المعطلة من الجهمية وغيرهم، وحرفوا به نصوص الكتاب والسنة عن ظاهرها إلى معانٍ تخالفه». 🖊ترجمه: «اگر گفته شود: جواب به نسبت آنچه امام احمد دربارۀ حدیث نزول و مشابه آن که گفته است: "به آن ایمان می‌آوریم و تصدیقش می‌کنیم بدون اینکه برایش کیفیت و معنایی قرار بدهیم" چگونه است؟ می‌گوییم جوابش اینگونه است که معنایی که امام احمد در این سخنش آن را نفی کرده است، معنایی است که معطله از جهمیه و غیر آنان به کار می‌بردند و با آن، نصوص کتاب و سنت را از ظاهرش به سوی معنایی که مخالف با ظاهرش بود تحریف و تغییر دادند». 📘مجموع فتاوى ورسائل ابن عثيمين ج4 ص15 👈چنانکه می‌بینید این #تأویلی متکلفانه از سخن امام احمد رحمه الله و مقید نمودن سخنش بدون دلیل است، چون امام احمد بطور مطلق از معنا کردن نصوص متشابه نهی کرده است و فرقی نمی‌کند که آن نص متشابه بر معنای ظاهرش حمل شود یا بر معنایی غیر از ظاهرش حمل شود. و اگر منظور امام احمد این بود که فقط نباید بر معنایی که غیر از ظاهرش است حمل شود پس حتماً به آن تصریح می‌کرد چراکه مقام، مقام بیان و توضیح و روشنگری است. 🔹و #آلبانی نیز قول امام وکیع رحمه الله که گفته است: «لا يفسرون منها شيئا» را به همین شکل با تکلف تاویل کرده و می‌گوید: «والمراد بقوله: "لا يفسرون منها شيئا"؛ لا يتأولونها، ولا يخرجون معناها عن ظاهرها». 🖊ترجمه: «منظور وکیع از این سخنش "علمای سلف چیزی از آن نصوص متشابه را تفسیر نمی‌کنند" این بوده که چیزی از آن نصوص را تاویل نمی‌کنند و معنای آن نصوص را از ظاهرش خارج نمی‌کنند». 📙مختصر العلو للعلي العظيم للذهبي ص 150. 👈در حالی که کلام #ائمه در این مساله به قدری صریح است که از قبیل نصوصی است که اصلاً تأويل شدن بر نمی‌تابد، مانند دستور دادنشان به اینکه به قرائت کردن نصوص متشابه اکتفا کنند و از خوض و فرو رفتن در تفسیر آن -به هر تفسیری که باشد- دست بکشند و بر آن سکوت کنند. چنانکه در سخن ابن عیینه که پیشتر آمد، آمده است: «فتفسيره تلاوته، والسكوت عليه» یعنی تفسیر این نصوص، همان تلاوت کردنش و سکوت بر آن است. *▫️و سخن أبي عبيد القاسم بن سلام که می‌گوید:* «إذا سئلنا عن تفسيرها، قلنا: ما أدركنا أحدا يفسر منها شيئا، ونحن لا نفسر منها شيئا، نصدق بها ونسكت» 🖊 یعنی اگر از ما دربارۀ تفسیرش سوال شود می‌گوییم: کسی را ندیده‌ایم که چیزی از این نصوص را تفسیر کند و ما نیز چیزی از این نصوص را تفسیر نمی‌کنیم، آن را تصدیق می‌کنیم و ساکت می‌شویم. 👈برای اینکه عملاً وقتی کسی دربارۀ تفسیر نص سخن بگوید، اگرچه هم نص را بر معنای ظاهرش حمل کند، پس چنین کسی ساکت نمانده است، و اگر سلف دربارۀ معنای این نصوص سخن می‌گفتند پس اصلا درست نیست که به آنان سکوت کردن و ساکت شدن را نسبت دهیم». *▫️و امام ابن عیینه رحمه الله نیز گفته بود:* «قراءته تفسيره، ليس لأحد أن يفسره بالعربية ولا بالفارسية» 🖊 یعنی قرائت کردن این نصوص متشابه، همان تفسیرش است و هیچ کس حق ندارد که آن را به عربی یا فارسی تفسیر کند. و این سخن ابن عیینه دلالت بسیار واضحی دارد بر اینکه از هرگونه تفسیری بطور مطلق نهی شده است. *▫️و واضح‌تر از آن، سخن ابن سریج رحمه الله است که گفته بود:* 📌 «وأن السؤال عن معانيها بدعة، والجواب كفر وزندقة» 🖊یعنی سوال پرسیدن از معنای نصوص متشابه بدعت است و پاسخ دادن به آن سوال نیز کفر و زندقه است. ✔️چنانکه می‌بینید کسی که از معنای نصوص متشابه سوال کند را بطور مطلق تبدیع کرده است بدون اینکه تفاوتی بین سوال کردن از معنای ظاهری و معنای غیر ظاهری قرار دهد، و حکم به کفر و زندقۀ کسی داده که به سوالی که از معنای آن نصوص شده است پاسخ دهد؛ اگرچه هم به معنای ظاهری آن نصوص پاسخ داده باشد. *⭕️دلیل دوم* بر اینکه تفویض معنای نصوص متشابه به الله متعال و خودداری از تفسیر کردن آن، همان مذهب سلف است، این است که علمای خلف -به غیر از ابن تیمیه و پیروانش- نیز مذهب سلف در این باب را به همین شکل به تصویر کشیده‌اند که سلف معنای نصوص متشابه را تفویض کرده‌اند و از خوض و فرورفتن در تفسیر آن سکوت کرده‌اند. و از اقوالی که محقق مذکور یعنی دکتر سیف بن علی العصری در این باره آورده است چنین است: *[1]💢 امام الحرمین أبي المعالي الجويني می‌گوید:* «وقد اختلفت مسالكُ العلماء في الظواهر التي وردت في الكتاب والسنة، وامتنع على أهل الحق اعتقادُ فحواها، وإجراؤها على موجَب ما تبتدره أفهامُ أرباب اللسان منها، فرأى بعضهم تأويلها، والتزم هذا المنهج في آي الكتاب وما يصح من سنن الرسول صلى الله عليه وسلم، وذهب أئمة السلف إلى الانكفاف عن التأويل، وإجراءِ الظواهر على مواردها، وتفويض معانيها إلى الرب تعالى». 🖊ترجمه: «طریقه و روش علما در برداشت از ظواهر نصوصی که در کتاب و سنت وارد شده است مختلف شده است، و نزد اهل حق، اثبات معنای این ظواهر بر اساس آنچه که اهل لغت از معنای ظاهر این الفاظ، فهم و بیان نموده‌اند، برای الله متعال غیر ممکن است. برای همین گروهی از علما راه تأویل را اتخاذ نموده‌اند، و در فهم آیات قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، به این منهج، ملتزم شده‌اند. و ائمه سلف، از تاویل خودداری کرده، و این ظواهر را همانگونه که وارد شده است جریان داده‌اند (یعنی آن را قرائت کرده و از آن رد شده‌اند)، و معانیش را به پروردگار متعال تفویض و واگذار کرده‌اند». 📗العقيدة النظامية في الأركان الإسلامية، تحقيق وتعليق: محمد زاهد الكوثري، ص32 ط. المكتبة الأزهرية للتراث، (1412هـ/1992م)، *[2]💢 ابن قدامه می‌گوید:* «ومذهب السلف رحمة الله عليهم الإيمان بصفات الله تعالى وأسمائه التي وصف بها نفسه في آياته وتنزيله أو على لسان رسوله من غير زيادة عليها ولا نقص منها ولا تجاوز لها ولا تفسير ولا تأويل لها بما يخالف ظاهرها ولا تشبيه بصفات المخلوقين ولا سمات المحدثين بل أمروها كما جاءت وردوا علمها إلى قائلها ومعناها إلى المتكلم بها». 🖊ترجمه: «مذهب سلف رحمهم الله اینگونه بود که باید به اسماء و صفات خداوند -که خداوند در قرآن و یا بر زبان رسولش، خودش را بدان وصف نموده است- ایمان داشت، بدون اینکه چیزی به آن زیاد شود و بدون اینکه چیزی از آن کم شود و بدون اینکه از محدوده‌اش تجاوز و زیاده روی شود، و بدون اینکه تفسیر شود، و بدون اینکه به تاویلی که مخالف ظاهرش باشد تاویل شود و بدون اینکه به صفات مخلوقات و ویژگی‌های محدثات تشبیه شود، بلکه (آن اسماء و صفات) باید همانطور که آمده است خوانده شود و علم به آن به گوینده‌اش و معنای آن به متکلمش باز گردانده شود». 📕ذم التأويل، تحقيق: بدر بن عبد الله البدر ص11 ط. الدار السلفية، الكويت، الطبعة.1، (1406هـ) *[3]💢امام نووی می‌گوید:* «اعلم أن لأهل العلم في أحاديث الصفات وآيات الصفات قولين: أحدهما؛ وهو مذهب معظم السلف أو كلهم: أنه لا يتكلم في معناها، بل يقولون: يجب علينا أن نؤمن بها، ونعتقد لها معنى يليق بجلال الله تعالى وعظمته، مع اعتقادنا الجازم أن الله تعالى ليس كمثله شيء، وأنه منزه عن التجسم، والانتقال، والتحيز في جهة، وعن سائر صفات المخلوق». 🖊ترجمه: «بدان که اهل علم دربارۀ احادیث صفات و آیات صفات دو قول دارند. یکی: که مذهب اکثر سلف یا کل آنان است، اینکه دربارۀ معنای آنها صحبت نمی‌شود بلکه می‌گویند که بر ما واجب است که به آن ایمان بیاوریم و معتقد باشیم که معنایی که شایستۀ جلالت و عظمت الله متعال باشد را دارد همراه با این اعتقاد جازم ما، که هیچ چیز شبیه او نیست و او از جسمانیت و انتقال و قرار گرفتن در جهات و از سایر صفات مخلوقات منزه است». 📗شرح النووي على مسلم ج3 ص21 *[4]💢 أبي الفرج ابن الجوزی می‌گوید:* «أكثر السلف يمتنعون من تأويل مثل هذا [يعني: حديث (يضحك الله إلى رجلين)]، ويمرونه كما جاء، وينبغي أن يراعى في مثل هذا الإمرار اعتقاد أنه لا تشبه صفات الله صفات الخلق، ومعنى الإمرار عدم العلم بالمراد منه مع اعتقاد التنزيه». 🖊ترجمه: «اکثر سلف از تاویل نصوصی مانند این (یعنی حدیث: "خداوند به دو مردی می‌خندد") خودداری می‌کنند و آن را همانطور که آمده است می‌خوانند و از آن رد می‌شوند، و شایسته است که دربارۀ این امرار و رد شدن، این نکته رعایت شود که معتقد بود صفات خداوند شبیه صفات مخلوقات نیست، و معنای امرار این است که ما به مراد خداوند از آن لفظ، علم نداریم و همراه با آن، اعتقاد به تنزیه خداوند داریم». 📕فتح الباري ج6 ص40 *[5]💢 قول امام الذهبي:* «قد فسر علماء السلف المهم من الألفاظ وغير المهم، وما أبقوا ممكنا، وآيات الصفات وأحاديثها لم يتعرضوا لتأويلها أصلا، وهي أهم الدين، فلو كان تأويلها سائغا أو حتما، لبادروا إليه، فعلم قطعا أن قراءتها وإمرارها على ما جاءت هو الحق، لا تفسير لها غير ذلك، فنؤمن بذلك، ونسكت اقتداء بالسلف». 🖊ترجمه: «علمای سلف الفاظ مهم و غیر مهم را تفسیر کردند و تا جایی که ممکن بود لفظی باقی نماند که تفسیر نکنند، اما اصلا تعرضی به آیات و احادیث صفات برای تاویل کردنشان نکردند درحالی که بخش مهم دین هستند، پس اگر تاویل این صفات جایز یا حتمی می بود پس به تاویل آن می پرداختند، پس بطور قطع دانسته می شود که قرائت نصوص صفات و إمرار آن آنطوری که آمده است، همان حق است، و جز این کار، هیچ تفسیر دیگری ندارند، پس به این نصوص ایمان می آوریم و از روی اقتدای به سلف، بر آن سکوت می کنیم». 📗سير أعلام النبلاء ج10 ص506 *[6]💢حافظ جلال الدین السیوطی می‌گوید:* «من المتشابه آيات الصفات...، وجمهور أهل السنة - منهم السلف وأهل الحديث - على الإيمان بها وتفويض معناها المراد منها إلى الله تعالى، ولا نفسرها مع تنزيهنا له عن حقيقتها». 🖊ترجمه: «آیات صفات از متشابهات هستند و جمهور اهل سنت -که سلف و اهل حدیث از آنان هستند- بر این اعتقاد هستند که باید به این متشابهات ایمان داشت و معنایی که خداوند متعال از این متشابهات اراده داشته است را به خودش تفویض کرد و نصوص متشابه را نباید تفسیر کنیم و خداوند را از شباهت به صفات مخلوقات منزه می‌داریم». 📘الإتقان في علوم القرآن ج3 ص14 ، تحقيق: محمد أبي الفضل إبراهيم، ط. الهيئة المصرية العامة للكتاب، (1394هـ/1974م) 👈اینها جمعی از بزرگان علمای اسلام هستند که اقرار می‌کنند مذهب سلف دربارۀ نصوص متشابه صفات، تفویض معنایش به خداوند متعال و خودداری از تفسیر آن است. ❓پس آیا همۀ این علما و دیگر علمایی که قولشان را ذکر نکردیم، در به تصویر کشیدن مذهب سلف خطا کردند اما ابن تیمیه و پیروانش به حق اصابت کردند؟ ❓چه چیزی باعث شده که ابن تیمیه در فهمیدن مذهب سلف اولی‌تر به اصابت به حق باشد نسبت به تمام آن علمایی که ذکر شدند؟ ❓آیا علم او از علم تمام آن علما بیشتر بود؟ ❓یا در دینش از آنان صادق‌تر بود؟ ❓چرا سلفیان حتی یک بار هم جرأت نمی‌کنند که به ابن تیمیه خطا کردن را نسبت دهند؟ مخصوصاً در این مسأله که تمام علما حتی حنابله نیز با او مخالف هستند؟ و از امامان سلف بطور صریح نقل شده که از تفسیر کردن آیات متشابه و احادیث صفات نهی کرده‌اند و دستور به امرار آن نصوص به همان شکلی که آمده است داده‌اند و این اقوال علمای سلف نیز فهم علمای خلف از حقیقت مذهب سلف را بر فهم ابن تیمیه رجحان می‌دهد. ✍️دکتر الحسین بودمیع ترجمه از مجاهد دین 📥ادامه دارد.... #تفویض #اهل_تفویض #تفویض_در_کلام_علماء #تفویض_سلف_وسلفیت_معاصر #تفویض_سلفیت_نوین *🌿مجموعه "راه هدایت" جایی برای دفاع از مذاهب أهل سنت و جماعت 🌿* ▫️️کانال تلگرام "راه هدایت" https://t.me/Muddaeen_Salaf ▪️گروه واتساپ "راه هدایت" https://chat.whatsapp.com/GjUQG1BQXIU9CAA77qVmiZ ▫️کانال واتساپ "راه هدایت" https://whatsapp.com/channel/0029VaVffvNBqbrACjefPb1p *┈┈•••❈﴿ مجموعه راه هدایت ﴾❈•••┈┈*
❤️ 1

Comments