
شبکه همبستگی با زنان
May 16, 2025 at 06:30 PM
(حتی در مواردی از فحشهایی مانند: «خاکبر سرت!» و «برو بمیر!» و من «احمقم؟ خولم؟» استفاده میکنند.) با دوستپسرتان طوری که من برخورد کردم برخورد کنید. این نسخه عمومی است و جواب میدهد.
آن ها در روابط خود معیارهایی چون مدل ماشین پسر یا برند کفش او را در اولویت قرار میدهند. اما این پدیده که از بیرون «سطحی» بهنظر میرسد، در دل خود، بازتابی از زخمهای عمیقتری است که جامعهی (مردسالار و سرمایهسالار) بر پیکر زنان وارد کرده است.
اینجاست که باید از خود بپرسیم:
چه ساختارهایی این احساس نیاز به تأیید ظاهری، این وسواس به زیبایی و این نگاه مصرفزده به روابط را بازتولید میکنند؟
آیا این ساختارها چیزی غیر از سرمایهداری و پدرسالاری است؟
در جهانی که ارزش زن را نه بر پایهی ذهن و دانایی، خلاقیت یا کنشگریاش، بلکه بر اساس «جذابیت ظاهری»اش میسنجند و قضاوت میکنند، جای تعجب نیست که دختران، برای دیده شدن و پذیرفته شدن، به معیارهای زیبایی تعمیمیافته چنگ بزنند؛ حتی اگر این زیبایی، محصول فیلترها و محصولات گرانقیمت جهان سرمایهداری باشد. به آنها دیکته شده است که «دوستداشتنی» بودن، یعنی «تماشایی» بودن؛ و این یعنی تقلیل انسان به تصویر.
اما این داستان که به همینجا ختم نمیشود. در دل روابط به اصطلاح عاشقانه هم نوعی (معامله) شکل گرفته: پسران، با اندام، دارایی و میزان قدرت خریدشان سنجیده میشوند و دختران با زیبایی جسمی و ظاهری. همانطور که زیمل میگفت: «پول همهچیز را قابل مقایسه میسازد، حتی آنچه نباید مقایسه شود.»
برای دختران سنتی، طلا کافیست و برای دختران مدرن که منتقد دختران سنتی اند، لوازم آرایشی و لباس مارک داشتن.
طلا، در سنت، شکل کلاسیک سرمایهی زینتی زن بود: سرمایهای که ماندگار، فیزیکی و قابل انتقال است. طلا نشاندهندهی «امنیت» و «سرمایهی نمادین» زن در ساختار اجتماعی خانواده و ازدواج سنتی بود. دختران سنتی با طلا، نوعی به پذیرفتهشدگی اجتماعی میرسیدند.
اما در فرهنگ مصرفگرای مدرن، طلا جای خود را به برند، آرایش، فالور و ظاهر بهروز داده است. دختران مدرن، حتی زمانیکه منتقد دختران سنتیاند، اغلب درگیر شکل تازهای از همان منطق سرمایهاند؛ فقط با ابزارهایی جدید. لوازم آرایشی، لباسهای برند، استایل خاص، همگی نشانههایی از «ارزش نمادین» زن در بازار مدرن زیباییاند.
و همه اینها در واقع شکلی از معامله در بازار رابطه است.
محصول فرهنگ مشترک سلطه، سرمایه و رسانه است. وقتی «ملکیت و تصاحب کردن)» جای «بودن» را میگیرد، عشق هم به کالایی قابل لغو تبدیل میشود: «اگر فلان ماشین را نداشت، کنسل است.»
بنابر این وقتی میگوییم: «اگر فلان ماشین را نداشت، کنسل است»، دقیقاً همان منطق بازار را در زبان رابطه بازتاب میدهیم: «کالا نامطلوب شد، قرارداد باطل است.» این نه یک خطای فردی، بلکه نشانهی رسوخ روح سرمایهداری در قلب زندگی انسان – یعنی عشق – است
اما باید گفت که مشکل در خود این افراد نیست؛ مشکل در همان نظامیست که آنان را تبدیل به مصرفکنندهگان زیبایی، رقابتگر، و موجودی وابسته به تأیید دیگری کرده است. آنها بازیگرانیاند در نمایشی که کارگردانش، ساختارهای نابرابر جنسیتی، فشارهای اجتماعی و رسانههای بیرحماند.
راهحل نه در سرزنش این افراد بلکه در توانمندسازی ذهنی آنهاست: آموختن تفکر انتقادی، خلق فضاهایی امن برای ابراز هویت غیرکالایی شان و ساخت فرهنگی که زن را نه در آیینه، که در آگاهیاش بازمیشناسد.
آدرس شبکهی همبستگی با زنان در پلتفرمهای مجازی:
تلگرام👇🏻
https://t.me/hambastagu
واتساپ👇🏻
https://whatsapp.com/channel/0029Vak3eWf84Om3Xkzgjm0W
فیسبوک👇🏻
https://www.facebook.com/woman15august
انستاگرام👇🏻
https://www.instagram.com/soli.daritynetwork?igsh=azBxNnBuaHBoYWh6
اکس/تویتر👇🏻
@women15august
تیکتاک 👇🏻
https://www.tiktok.com/@shabakeihambastag?_t=ZS-8twlXOHQvXm&_r=1
👍
3