
عاشقانه های روز 🌹
May 17, 2025 at 02:21 PM
#پارت_60
نزدیکـم نشـو . . !😈🍕
با لبخند غلیظی به جمعمون که دور هم بودم خیره شدم...
سعی کردم چیزی که صبح دیدم فراموش کنم
و از لحظه لذت ببرم
عمو نادر کنار مامان نشسته بود
قلپی از چاییش خورد زد رو پاش
_خب بگو ببینم چه خبرا
تابی به موهام دادم
_خبری نیست عمو
_مگه میشه خبری نباشه؟
_والا
چشماش ریز کرد
_یعنی باور کنم دست یه پسر مامانی خارجی رو نگرفتی نیاوردی ایران؟!
بلند خندیدم
_عمو!!
بابا هم خندید
_نه این یکی رو مطمئنم! اتفاقا ازش آمار میگرفتم
زدم رو پای بابا
_بابا!
بابا موهام ناز کرد
_همون بهتر که با کسی جور نشد
دوس نداشتم یه غریبه دامادم بشه
لایک کن بریم پارت بعدی❤️
❤️
👍
😂
😢
😮
🙏
386