
World Roman ¦ دنیـای رومان
June 9, 2025 at 06:01 PM
*رومــُ ـان : عشق دختر کاکا بچه کاکا🤭♥️*
*قٌسـٌ ـمت : (پـــــنجم)*
*نـــاشر : ساحل پنجشیری*
*نــ ـشـــر: دنیــــای رومــــان*
✐✎✐✎✐✐✎✐✎✐✐✎✐✐✎✎✐✎✐✎✐✎✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐
*`برای ادامه رومان لایک کنید و برای مطالعه قسمت چهاࢪم روی لینک ابی کلیک کنید♥️📚👇🏼`*
*`https://whatsapp.com/channel/0029VabrEFDD38CXUlV3c32r/7898`*
سلام عزیز من♥
زنده گی من نفس های من عشق همیشه گی من و همه کس من
این که سال گذشت از نامزدی ما در طول سال باهم یک دو ویا سه بار حرف زدیم با شور وشوق و احساس در این صحبت ها همین که پیبردم دیدگاه مان راه مان مفکوره های مان افکار مان یکسان و به یک جهت سوق شده خیلی خوشحالم خیلی هم خرسندم از داشتن ات
میدانم سخت مگذره بیدون من برت تک تک ساعت عذاب است روز هایت شب هایت سنگین است و حتا حس میکنم که گاه گاهی با من حرف میزنی
با من میخندی
با من قهر میکنی
با من بحث های خیالی داری
و با تصویر من تخیلی بافی میکنی
من همچنان چنین که مینویسم
همچون کار ها را انجام میتم
میدانی وقته میبینم قهری برت ناز میتم
من چنین فکر میکنم
که ما از گذشته ها عاشق هم بودیم بیدون این که بدانیم ما به یک دیگر خود ساخته شدیم
خداوند( ج) همون روز اول دست تورا به دست من گذاشته
و به من گفته متوجه اش باش به من هشدار داده هواست باشه نرنجانیش نگذاری ناراحت باشه
من گفتم؛
چشم اطاعت میشه متوجه فرشته ات استم و میباشم
لبخند تو قوت من است ♥
چرا که با هر بار دیدن تصویرت
روحیه میگیرم
انرژی میگیرم
قوی میشم
شجاع تر میشم
محکم و استوار میباشم
در عمق سختی و مشکلات فقط کافیه یک بار نگاهم به نگاه ات بیفته یک بار در ذهنم بیایی من دیگه به اسم سختی و مشکلات کلیمه ی را نمشناسم و اون شخص چند لحظه پیش نیستم اون درخت به هم ریخته و خزان نیستم
همچو درخت پر ثمر شوخ و شاد ام
نگرانم نباش این که تو♥ را دارم
من خوبم خوشخالم و خندانم
آرزوی من خوشی توست
خوش باش چون به لبخند تو من سخت محتاجم
📄
نامه ی مسافر در شهر غربت به نامزد اش
#ارسلانت
«
تو خوبی تو ماه هی فدات بشم الهی🧕
خوانده؛ معین
pm:11:12
این نامه را زمانی نوشتم که نامزد بودیم و در تلفون تماس نداشتیم 😊
بعد یک نیم سال
خانواده های ما را قناعت دادیم و گل سفیدم را برایش ویزه و پاسپورت گرفتیم
راهی ترکیه شد 🤗
من با شور شوق با هیجان با یک دسته گل قرمز ده میدان هوایی منتظرش بودم
خیلی هیجان داشتم 🤭
بی صبرانه منتظر بودم .
دیدم که هوا پیما نشست کرد
🤗❤
صاحب قلبم آمد بخیر 👸❤
مو هایم را قشنگ درست کرده بودم لباس های شیکم را پوشیده بودم
هر کس منتظر مسافرش بود
و من منتظر معشوقه ام
دیدم که گل سفیدم با لباس سفید چادر آبی و یک بیک تیرک دار سیاه به طرف من روان است
لبانم صورتم
بی اختیار شده بود پور از خنده شده بود 😊
گل سفیدم که مره دید اون هم به خنده شد 🤗
ده آغوشم گرفتمش
گفتم خوش آمدی زنده گیم
گل را دادم ده دستش گفتم
خسته نباشی ازیت خو نشدی زنده گیم
میخندید توبه 🤭
گفتم عزیزم
گشنه استی یا تشنه شادخت زیبایم
بیکش را گرفتم
گفت زنده باشی عشقم
گفت ممنون که منتظر ماندی
گفت نه ازیت نشدم خیلی هم راحت آمدم
گفتم شکر گل سفیدم
دستش را گرفتم تاکسی حاضر بود
و رفتیم ده نزدیک ترین رستورانت
خنده هایش خیلی زیبا بود میخندید هیچ آرام نمیشد بخدا 🤭🤗👸❤
گفتم عشق خودم زیاد خوشحال شدم که بلاخره از نزدیک دیدمت 😊👸😘
و گل سفیدم
گفت من هم هیجان دارم بخدا زنده گیم باز به خنده شد 🤭😊👸😘
گفتم بخند جانم بخند هر قدر دوست داری بخند حتا به صدای بلند بخند من هوایت را دارم شادختم
ده همین اسنا بود که گارسون آمد
گفت بویرون نی استرسنس
گل سفیدم گفت این مردکه چی گفت دشنام داد 🤣😂😂😂🤣🤣🤣
الله مردم ازخنده خدایا توبه
گفتم نه جانکم میگه چی میخایین
گل سفیدم به من گفت چی میخوری من گفتم زنده گیم منیو را بیبین و انتخاب بکن
گفت نه تو برم انتخاب بکن ارسلانم
الوووو گفتم جانم نمیدانم چی انتخاب کنم
گفتم من خو آدانا کباب میخورم
گل سفیدم گفت رفیق من هم همو را میخورم گفتم باشه جانم
به گارسون گفتم دو دانه آدانا کباب بیار
کباب را آورد و باهم نوش جان کردیم
بعد گفتم چای مینوشی گفت بلی
همرای چای تاتیلی هم خواستیم و نوش جان کردیم
تاکسی گرفتیم
و راهی خانه شدیم
ده چوکی پشت سر باهم نشستیم
دستم را محکم گرفته بود .
و سرش را گذاشت سر شانه ام
لباسم را بود میکرد
خیلی برایم خوش آیند بود
عشقم کنارم بود
من هم از موهای قشنگش بوس کردم گفتم عشقم شکر که دارمت 👸😘
و گل سفیدم گفت
نگوووو که باز بازویته چک میگیرم 🤨
الوووو گفتم باشه جانم نگیر توره خدا نمیگم 🤒
دستم را فشار داد و گفت عشق مه زیاد دوستت دارم ❤
من هم گفتم شیرین دلم عشقم نازم 👸😘
بعد نزدیک خانه رسیدیم
و پول تاکسی ران را دادم
گفتم خوووووش آمدی به خانه ات
اون منزل چهارم خانه ماست
گفت خوش باشی ارسلانم
رفتیم ده آسانسور و دروازه خانه را باز کردم برایش جان پاک را دادم
گفتم زنده گیم برو دوش بیگیر که خسته استی
گفت باشه زنده گیم
من رفتم چای ماندم
تا از حمام بیرون شد چای حاضر شد
برایش چای ریختم .
گفتم قند میخوری گفت نه ارسلانم تلخ مینوشم
گفتم باشه عشقم
شب ساعت یازده شده بود
بعد گفتم زنده گیم حالا خیلی خسته استی تو برو حالا ده اوطاق خواب آرام بخواب
باز فردا باهم قصه میکنیم
به من گفت باشه اما تو کجا میخوابی🤨
من گفتم من ده صالون میخوابم زنده گیم
گفت نه نمیشه من میخایم امشب ده آغوش ارسلانم بخوابم
خندیدم گفتم زنده گیم باشه عشقم .رفتیم ده اوتاق خواب
ده آغوشم گرفتمش خوابش برد ...
صبح قبل از گل سفیدم من بیدار شدم رفتم چای ماندم
تخم مرغ رومی دار خوش داشت چون برم گفته بود برایش با دستان خودم درست کردم
زیر گاز را کم ماندم
چای سبز هم تم کردم
تا رفتم بیبینم
از در اوتاق خواب بیرون شد و گفت صبح بخیر جانم
من هم صبح بخیر کردم
گفتم بیدار شدی شیرینم گفت بلی عزیزم چرا بیدارم نکردی
گفتم خسته بودی نازم برو دست صورتت را بشوی عزیزم که صبحانه حاضر است
گفت باشه دست صورتش را شست
و آمد سر سفره باهم صبحانه را نوش جان کردیم
بعد صبحانه گفتم زنده گیم اگه میخایی استراحت کو اگه میخایی برویم پارک بازار
هرچیز که دلت میخایه برایم بگو نازم 👸😘
گفت پارک برویم خسته نیستم
گفتم حتماً عزیزم میرویم
دستش را گرفتم باهم رفتیم پارک کنار هم نشستیم ده سرچوکی
باهم قصه وخنده کردیم خیلی خوش گذشت
چاشت شده بود
گفتم زنده گیم گشنه اگه شدی که برویم غذا بخوریم گفت نه بخدا من سیر استم صبح زیاد خوردم و دیر هم خوردیم
گفتم باشه جانم هر وقت گشنه شدی بگو
گفت باشه حتماً ارسلانم
بعد چند ساعتی رفتیم خانه یکمی سودا هم گرفتیم
رسیدیم خانه
من سودا را بردم آشپز خانه
گفتم نازم
گفت بلی
گفتم لباس های راحتت را بپوش
من میخایم غذا پخته کنم آستین هایم را بر زدم
گفت نه نه نه مگه من مرده باشم تو غذا پخته کنی 🤨
هههههه خندیدم گفتم تاکه نکاه نکردیم تو مهمان من استی زنده گیم
گفت نه نمیشه عشقم من درست میکنم 👩🍳
گفتم نخیر گل سفیدم من حاضر میکنم تو برو لباس هایت را تبدیل بکن
بلاخره راضی اش ساختم .
و غذا شب را من حاضر کردم برش گفته بودم داخل آشپز خانه نیایه بنده خدا اوتو گپگیر ده دان دروازه آشپز خانه استاده است و طرفم عاشقانه سیل میکنه 😍
چقدر روز شب خوش آیند و خوب بود
غذای شب حاضر شد باهم نوش جان کردیم
گفت ارسلانم چقدر خوش مزه بود دستت درد نکنه
گفتم نوش جانت عزیزم
اوقه هم تعریفی نیست خو بلاخره گذاره میشه
خندید و گفت دستت درد نبینه
گفتم زنده باشی عزیزم
بعد غذا گفتم جانم فردا سه شنبه است برو امشب وقت بخواب خسته گی هایت برایه
فردا میرویم خرید عروسی مارا میکنیم باهم
گفت من خسته نیستم برویم هردویما بخوابم بی تو خوابم نمیایه☹
گفتمعشق نازم باشه توگکه صدقه شوم که خوابت نمیایه تنهایی .
رفتیم خوابیدیم صبح ساعت هشت بیدار شدیم صبحانه را نوش جان کردیم
و رفتیم به خرید
عروسی مان
تمام وسایل خانه را من خریده بودم قبل از این که گل سفیدم بیایه
فقط لباس عروسی 👸🤴و یگان چیز های خورد ریزه مانده بود
داخل یک مغازه رفتیم یک لباس سفید و خیلی ظریف به چشمم خورد
گفتم گل سفید بیا عزیزم این را بیبین چقدر قشنگه 🤗
گل سفید آمد دید گفت بلی قشنگه جانم
گفت خوشت آمد
من گفتم یکدانیم من نمیدانم ده این چیز ها ☹
اگه نظر من را بخایی تمامش قشنگه 🤒
خندید ههههه گفت
ای خدا ارسلانم را بیبین 🤴😘
باز گفتم گل سفیدم بیا برویم وقت زیاد داریم میشه یکی بهتر پیدا کنیم
گفت درسته عزیزم بریم
رفتیم گشته گشته
داخل یک مغازه شدیم
دریشی هم داشت
گل سفیدم گفت انتخاب بکن
من گفتم جانم نخیر تو برم انتخاب بکن .گفتم فقط رنگ سیاه را نگیر دیگه فرق نمیکنه
خندید گفت باشه عزیزم
رنگ ها زیاد بود
سفید سبز لاجوردی سیاه سرمه یی فولادی
قهویی جیگری وغیره ....
گل سفیدم گفت کدامش را بیگیریم عزیزم
من گفتم جانم تو انتخاب بکن برایم 👸😘
گفت اوتو که است پس من برایت انتخاب میکنم ارسلانم 😇
گفت مو هایت هم قهویی است رنگ قهویی را انتخاب میکنم
🤴😘
گفتم بهترینش را انتخاب کردی یکدانیم بلاخره رنگ قهویی را گرفتیم 🤗
یخنقاق سفید و نیکتایی سیاه با بوت های سیاه را انتخاب کرد برایم
اولین بار بود ده زنده گیم که عشقم برایم لباس انتخاب کرده بود او هم لباس عروسیم را خیلی خوش بودم 🤭👸😘
بعد گفتم جانم حالی نوبت توست🙄
خندید گفت بلی جانم
داخل دوکان لباس های عروس ها را دیدن کردیم
یک لباس خیلی قشنگ و ظریف کاری شده بود باهم انتخاب کردیم لباس را ده تن خود کرد شادختم تاجش را گذاشت الوووووو چقه نااااز شده بود نام خدا قشنگ مانند ناااامش گل سفید واری شده بود 👸😘
گفت قشنگ است عزیزم
گفتم نه نیست 🙄
گفت چرا خودت گفتی زیباست 🤨🤒
گفتم عزیزم خودت قشنگ استی
لباس را زیبا ساختی 🙄😜
خندید گفت عشق نازم ممنون
🤴😘
همین لباس را گرفتیم یک تاج خیلی قشنگ هم انتخاب کردیم
و جبلی های زیبا هم گرفتیم
با یگان چیز خورد ریزه
و رفتیم باهم خانه
گل سفیدم گفت باش من بروم یگان چیز درست کنم باهم نوش جان کنیم
گفتم نخیر عروووووس خانم زحمت نکش من میرم بیرون غذای حاضر میارم رفتم تا پنج دقیقه غذا گرفته آوردم باهم نوش جان کردیم
مادر گل سفیدم زنگ زد
گل سفیدم ده گوشی مصروف شد
من به اشاره برش گفتم سلام برسان خدمت شان من میرم عزیزم بیرون کمی کار دارم
گفت درسته بای بای جانم 🤴😘
من رفتم یک مقدار بود پیش یک دوستم داشتم امروز قرار داشتیم گرفتم
و برکشتم خانه .
در خانه را زدم
گل سفیدم باز کرد گفت آمدی بخیر گفتم بلی جانم آمدم
گفت چای حاضر است مینوشی گفتم زحمت نکش من خودم میگیرم
چشمایش را کشید دلم میشد بخورم چشمایشه اوتو زیبا شده بود خندیدم گفتم باشه باشه زنده گیم 🤭
بریز که بنوشیم 👸😘
گفتم عزیزم وسایل را خریدیم چی وقت مناسب است به روز عروسی مان
گفت جانم نمیدانم همرای خانواده هایمان گپ نزنیم به نظرت
گفتم آفرین گل سفیدم خوب میشه
زنگ زدم به برادرم همرای پدر مادرم گپ زدم گفتم
مثله را برایشان گفتم باز پدرم گفت بچیم پس همرای پدر گل سفید گپ میزنم باز احوال برایتان میتیم گفتم درسته
شب شد و من با گل سفیدم غذا را خوردیم
بعد غذا وسایل عروسی مان را چک میکردیم که چیزی را فراموش نکرده باشیم
زنگ خورد گوشیم و گفتن فردا چهار شنبه است نگیرین به پس فردا روز عروسی تان را که پنجشنبه میشه انتخاب کردیم گفتم باشه پدر جان ممنون سلامت باشین
به گل سفیدم گفتم جانم من میرم بخوابم
فردا زیاد کار دارم باید انجام بتم
گفت درسته جانم شب خوش داشته باشی گفتم عزیزم همچنان👸😘
رفتم خوابیدم
صبح بیدار شدم نمازم را خواندم یک ملا آشنا داشتم اما شماره اش را گم کرده بودم رفتم پشت خانه اش
صبحانه را خانه اش همرایش نوش جان کردم گفتم ملا صاحب شب پنجشبه عروسیم است بخیر
از شما میخااایم بیاین و نکاح مان را بسته کنید
ملاصیب گفت حتماً میایم اولادم
زیاد خوش شدم گفتم ممنون خدا خیر نصیب تان بکنه ملاصاحب
و گفتم من به اجازه تان میروم که کار زیاد دارم
گفت برو بچشم پشت پناه ات خدا
رفتم یک دوستم احمد نام داشت اوره گرفتم و رفتیم که یک رستورانت را صحبت کنیم .
نزدیک خانه ما یک رستورانت خیلی قشنگ و کوچک بود
همرایش گپ زدم
به تمام رفیق هایم زنگ زدم
گفتم شب پنج شنبه در این رستورانت عروسیم است بیاین کسی که با فامیل است هم بیایه کسی که مجرد هم است بیایه
این ها حل شد زنگ زدم به گل سفیدم .گفتم عزیزم حاضر شو که میرویم جایی گفت باشه
گل سفیدم را گرفتم رفتیم یک آرایشگاه را صحبت کردم
به روز پنج شنبه بعد از چاشت
صاحب کارم موتر گل پوش را به گردن گرفته بود از اون خیالم جمع بود
تقریباً همه چیز حل شده بود خدا را شکر🤲🕋
نزدیک های شام بود که رسیدیم خانه من کمی خسته هم بودم گل سفید چای ماند
چای را نوش جان کردیم داخل یخچال غذا چاشت پخته بود غذا بود داغ کردیم نوش جان کردیم
گفتم عرووووس خانم 👸
خندید گفت جان شهزادیم 🤴
گفتم فردا روز خوبی پیش روی داریم شکر خدا
گفت بلی عزیزم خدا بخیر سپریش کنه
گفتم الهی آمین عزیزم 👸😘
گفتم جانم من میخوابم که فکرم آرام باشه کدام چیز را فراموش نکنم
گفت باشه جانم
نگران نباش همه چیز را گرفتیم چیزی نمانده گفتم خدا را شکر
یک دوستم یا خانواده اش ده ترکیه بود .برش گفته بودم که خواهر هایش را با مادرش روز پنج شنبه بفرسته خانه ما که عروس خانمم تنها نباشه اون ها امدن و گل سفید را جمع جور کردن خیلی انسان های مهربان بودن همه جا را جمع جور کردن مادرش به گل سفیدم با هر نگاه میگفت دختر نازم ناااام خدا چقدر زیباستی 👸😘
.گل سفیدم باز میگفت ممنون خاله جان چشمایتان زیباست
چند دانه دوست های نزدیکم آمدن
و مره گرفته بردن سلمانی
و سونا
گل سفیدم را گل پوش آمد گرفته بردن آرایشگاه😍
ما سونا رفتیم بعدش سلمانی ساعت پنج شام شده بود برم زنگ آمد از دوستا گفتن داخل رستورانت جمع جووووش است همه چیز حل است
گفتم بیشک
گفتم خی تو هوایشان را داشته باش
من بروم پشت ینگیتان گرفته بیارمش
گفت باشه نگران نباش آغا داماد 😂 الله به اولین بار بود این کلیمه را به خودم شنیده بودم فکر کردم کسی قت قتک میتیم بلند بلند خندیدم گفتم باشه رفیق ممنون 🤗
رفتیم آرایشگاه دنبال عروس خاااانمم
اووووووووو خدا جان چقه مقبول عروسم را درست کرده بود
از خانم آرایگر تشکاری کردم گفت هزار لیره میشه
گفتم خانم محترم نامزد من مقبول بود کاری نکردین که 🙄
خندید گفت فدای سرت داماد استی هیچ پول نتی گفتم نخیر شوخی میکنم پولش را دادم و رفتیم بخیر رستورانت
تمام مهمان ها در حدود پنجاه نفر بود
اوتو بزن برقص بود که هیچ نپرسین هیچ باورم نمیشد این حالت باشه چون از قوم خوش هیچ کس نبود تمامش دوست هایم و فامیل هایشان بودن اما این جان مرگی ها یک قرن شده بود نرقصیده بودن 😂🤣🤣😂😂 زیاد خوش شدم با دیدن این حالت نگو که شاه ره آهنگ ورداشت از دان دروازه تا پیش میز شاه و عروس بزن برقص رفتم عروس میگه نگو جانم 😂😂🤣🤣🤣🤣🤣
گفتم جانم بان که بخدا دو قرن شده من هم نرقصیدیم 🤣😂😂🤣
بلاخره رفتیم نشستیم
بخدا بیگانه از فامیل هم کرده یگان جای خوب است
همه گی هوای مارا داشت چون میدانستن که ما کس کوی نداریم ده ترکیه هیچ نگذاشتن که حسی برای ما رخ بته
بلاخره به همین روال ادامه داشت غذا اوردن اوره هم نوش جان کردیم
و همه گی رقص کردن صدا میزدن شاه و عرووووس
👸❤🤴یک موزیک عاشقانه رومانتیک را گذاشتن دستانم را ده کمر👸😘 گل سفیدم گذاشتم گل سفیدم دستانش را ده سرشانه هایم گذاشت🤴
استیج خیلی رومانتیک و شیک بود 😍👏باهم کمی عاشقانه رقصیدیم 👸❤🤴چشمانم را از چشمانش برنمیداشتم گل سفیدم را میدیدم که لبخند هایش از دل جان است👸😘 کیلو کیلو گوشت میگرفتم 🤗
بعد نشستیم
و بلاخره مهمان ها آهسته آهسته کم شدن
و موتر گلپوش آمد و مارا برد خانه ما
#ز_توانم_فراز_نشیب_حیات_بر_آید
#یک_خم_آبروی_یار_را_نتوان_کشید ..!😊
این تک بیت هم از دست نوشته های ارسلان
*`یک قسم آخرش باقی مانده عزیزا لایک کنین پسان نشر میکنم♥️🤞🏻✋🏼`*

❤️
👍
❤
😮
🥺
♥
🎀
💘
💜
😂
70