داســتان ســࢪا┆𝑫𝒂𝒔𝒕𝒂𝒏 𝑺𝒂𝒓𝒂
داســتان ســࢪا┆𝑫𝒂𝒔𝒕𝒂𝒏 𝑺𝒂𝒓𝒂
June 19, 2025 at 08:00 PM
*_رومــا: قــصه هــزار و یــك شــب 🌙_* *_از نفرت مــن تا عشــق تـو_* *_قســمت: پنجم_* *_نـویــسنده:𝓓𝓪𝓫𝓪 𝓢𝓪𝓶𝓪𝓻_* *_ژانـر: عـاشـقانه،درام،کمــیدی_* *_نشــر از کــآنـال واتــساپ_* *_داســتان ســرا 𝑫𝒂𝒔𝒕𝒂𝒏 𝑺𝒂𝒓𝒂_* *_تــرتیــب کننــده_* ♥︎ ‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ > _*`𝓢𝓾𝓷𝓲𝓵`*_ *_`☺︎`_* *_لیــنك قــسمت گـذشــته_* https://whatsapp.com/channel/0029VaaisAR5vKAH53Arxj3E/10915 از زبان سونیل ...... من سونیل اونال پسر خشن و مغرور پسر ی که بؤدن و نبودن هیچ احدی برایم مهم نیس تقریبا ده سال میشه وارد مجازی شدیم و فعالیت میکنم و تقریبا دوسال هم از جور کردن گروپ هزار و یک شب در واتسپ میشه گروپ واتسپم هم قسمی آس که هیچ پسری اجازه ورود به گروپ ندارن فقط مختص دخترا آس ده ای مدت با اشخاصی. متفاوت با خصلت های متفاوت روبرو شدم ولی یک روز بنابر درخواست یاسمین جان ادمین گروپ هزار و یک شب 🌙 دختر به اسم آسو وارد گروپ شد خیلی برایم متفاوت بود یک دختر مغرور شرور و شوخ مجاز و البته خیلی هم خوش اخلاق بود همرایش مسچ نمی‌کردم چون برم یک خاصیت عجیب داشت نمی‌فهمم چرا ولی متفاوت بود برم مغرور بود و مه از آدمهای مغرور خشم نمی آمد اما آسو متفاوت بود او مغرور نبود فقط طرز رفتارش خیلی فرق داشت اوهم با یک پسر بیگانه اما چون از جنگ کردن با او لذت می‌بردم به همین خاطر همیشه همرایش جنگ میکردم چون ازیت کردنش خشم می‌آمد چون آسوگک هم عادت مره داشت به کسی اجازه نمی‌داد کسی سرش گپ بزنه و منم چون همین عادت داشتم و خشم نمی آمد که گپی کسی ره سری خود بانم و همین بود که روز دو یا سه بار با هم جنگ میکردیم اما مه باز آرام میشدم چون از طرز رفتارش خشم می آمد همین دلیل بود که زیاد پیش نمیرفتم که گپ خراب نشه نمی‌فهمم چی باعث میشد تا در مقابل اش اینقدر خوده عاجز بگیرم و سکوت کنم اما اگر جز آسو دگر دختران گروپ می‌بود وقتی کدیم جنگ میکردن یا هم چیزی بدی میگفتن ریموف میکردم اما در مقابل آسو دستم کار نمی‌داد که ریموفش کنم ولی ناگفته نماند یک بار در شروع ریموف کدم چون خیلی دختر ضدی بود باید جزایی میکردم و منم ریموف اش کدم ولی چون طاقت نیاوردم دفعتا اد کدم در گروپ خیلی دختر لجباز آس ای آسو با وجود که میفهمید از طرف روز مسچ بند آس باز هم مسچ میکرد اما اگر جز آسو دگر کسی مسچ میکرد زود ریموف میشد ولی در مقابل او فقط میگفتم مسچ بند آس اما ای گوساله گکم 😉 خب چون بالای مه اسم میر غضب مانده بود منم برش گوساله گکم میگفتم همیشه از چپ بودن مه سواستفاده میکد و قوانین گروپ هیچ مراعت نمی‌کرد که همین عادت اش باعث میشد که با هم جنگ کنیم کاملا به مثل موش و پشک در جنگ بودیم و حتا چندین بار در مقابل اش از کلمات بد استفاده کدم و لی ای نسق با مه دشمنی داشت و همیشه بر ضد مه کار میکرد که باعث اعصبانیت مه میشد با عث میشد که زورم بته عکس العمل از خود در مقابلش نشان بتم چون آسوی ضدی کاری میکرد که مه ازش نفرت داشتم ما کاملا تضاد همدیگر خود بودیم یک روزی خبر شدم آسو به آنیل مسچ ماند و شکایت کرده که از گروپ برش مزاحمت شده اوووووف خیلی عصبانی شدم چرا آنیل چرا به مه مشکل خوده نگفت رفتم گروپ و خطاب به چشم چران کدم فک کدم جدی نمیشه ولی اول گروپ آمد و به مسچ هایم ریپلی داد و بعداً هم در شخصی برم مسچ ماند و از مسچ هایش فهمیده میشد که خیلی ناراحت آس و خود مام از کاری که کردم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم از دلش دربیارم و یخ میان ما ره آب کنم اما واقعا زورم داد که به آنیل مسچ کده بود سرش عصبانی بودم ولی همینکه مسچ هایش خواندم دلم نیامد تا بیشتر ناراحتش کنم به همین خاطر همرایش خیلی صمیمی برخورد کدم و ازش معذرت هم خواستم خیلی مهربان تر از چیزی که فک میکردم بود مانند اطفال که منتظر یک معذرت خواهی باشه همین که ازش معذرت خاستم خش شد دلشه بدست آوردم و شد برایم بهترین دوستم و بعد همین روز دگر با هم جنگ نکردیم و با هم صمیمی شدیم مه برش در شخصی مسچ نمی‌کردم تا مسچ نمیکرد ولی ای آسوی شیشک از مه بدتر کلان کار بود هیچ مسچ نمیکرد فقط در گروپ با هم یگان مسچ میکردیم و بس و فردای همان روز بود که آسو دیگر آن نشد چند روزی بود که آفلاین بود آسو ومه هم نه در شخصی برش مسچ کردم نه هم در گروپ منشن کردم و یکی از عادتم آس تا زمانیکه کسی برم ارزش بته ارزش میتم و قتی ارزش نداد برم مام هیچ حساب میکنم شأن دخترا در گروپ مصروف مسچ و قصه های خودشان بود و منم مصروف کارای خودم چند روزی گذشت و از آسو خبری نبود منم تصمیم گرفتم دلیت اکانت بزنم مسچ ها ره می‌دیدم که چشمم به مسچ مژده افتاد دقت کردم که نوشته بود آسو نامزد شده ☹️فک کردم دنیا سرم آوار شده برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ ! برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ ! تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر ... برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ ! یک حس عجیبی سراغم آمد و بهانه بخاطری دلیت اکانت زدن برم مهیا شد چون دلیل نداشتم دگر و مه هم دلیت اکانت زدم و قبل دلیت یک وات دگه جور کدم و از طریق آنیل وارد گروپ شدم چون میخواستم دگه او سونیل نباشم یک شخص دگه با یک شخصیت دگر بدون آسویم بدون چشم قهوه ای ام ☹️🥹 700 لایک قسمت بعدی نشر میشه
Image from داســتان ســࢪا┆𝑫𝒂𝒔𝒕𝒂𝒏 𝑺𝒂𝒓𝒂: *_رومــا: قــصه هــزار و یــك شــب 🌙_* *_از نفرت مــن تا عشــق تـو_* ...
❤️ 👍 😂 😢 🆕 😮 🤍 🥹 458

Comments