World Roman ¦ دنیـای رومان
World Roman ¦ دنیـای رومان
June 18, 2025 at 05:16 PM
*رومــُ ـان : رومان دختر مزار بچه پنجشیر 🙂♥️* *‌قٌسـٌ ـمت : ( دوازده هم)* *نـــاشر : ساحل پنجشیری* *نــ ـشــ‌ـر: دنیــــای رومــــان* ✐✎✐✎✐✐✎✐✎✐✐✎✐✐✎✎✐✎✐✎✐✎✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐ *`برای مطالعه قسمت یازده هم روی لینک ابی کلیک کنی♥️📚👇🏼`* *`https://whatsapp.com/channel/0029VabrEFDD38CXUlV3c32r/8090`* دیبا:هااا گریه دارم دلیت جمع شد شمس:خدا نکن که به گریه تو دل مه جمع شوه هر وقت که وصلت کردیم باز دلم جمع میشه ههه دیبا:شمسس واقعن دیگه مه ره ببین که از دوریت گریه میکنم توره ببین ده فکر چیستی شمس؛نکن دیگه گریه جان شمس هیچ غمت نباش فقط چند روز بعد شمس میایه پیشت و توره به همیشه بنام خود میکنه و دیگر ای که فکر نکنم هیچ کسی به اندازه مه ای درد دوری ره تحمل کنه فهمید.... دیبا؛خوو مه نفهمیدم که غیر جنگ کردن و حس اعصبانی شدن دیگر احساس داشته باشی ههه شمس؛چییی منظورت چیست یعنی مه جنگی هستم عاا دیبا؛نیستی پس او روز چرا بچه خالیت لت کردی همرای دوتا حرفش ایقدر زود اعصبانی میشی نه تنها او حتا با سر گپ های مه هم همین قسم هستی شمس:دیباااا خوبستی چی گفته میریی اول اینکه تو به غیرت مه جنگره گفته‌نمیتوانی مه حتا طاقت ای ره ندارم کسی نام توره به زبانش بیارید باز چی برسه که توره ببینند یا گپ بزنند همرایت که وحید احمق هردویش کرد مامم حقش ده کف دستش دادم دو بالا گپ هایت اعصبانی نمیشه فقط کم بی حوصله گک میشم و خیر دیگه بگو کدام عادتم خوب کنم مه نفهمیدم ایقدر شناخت درست داری از مه دیبا؛اینه بخیرر ببین حال هم اعصبانی شدی واقعن دیگه طاقت دوتا گپ ندار دیگه مزاق نمیکنم همرایت شمس:ههه خودت هم نداری مه هم مزاق کردم هههه دیبا:باور کردم شمس؛خوو جانم وقتت نمی‌گیرم فعلان در موتر طرف کار روان هستم بعد گپ میزنم درست هست جان شمس دیبا؛با جان گفتن در دلم گلستان بوستان میشد ههه خب بعد خدا حافظی کردم و خیلی خوشحال بود بخاطر که یک هفته بعد می آمدن ...................................... چند روز از آمدن میشه هر دقه نجيب لالایم دیوانه میکنه مامم گفتم باش که گپ همی ره سر پر کنم رفتم‌پیش مادرم دیبا:چیکار داری مادر جانم ای چیست مادر دیبا:دخترم ای لباسک به برادر زاده گکت می بافم دیبا:واییییییییییی چقدر مقبول اینه مادر شما هم نواسه دار شدین ههه خدا از نجيب برتان بیته بخیر بزودی مادر دیبا:امین دختر بخیر که زندگیم همین اولاد هایم هست بخیر پا همی بچه ره بسته کنیم دلم جمع شوه دیبا:خووو چقدر خوب بسته کنن بخیر زود دیگه بیچاره خودش هم ورخطا گک هست ههههه مادر دیبا:چی میگی دیبا چرا ورخطا هست دیبا:خو لالایم یک نفر زیر چشم کرده مادر خیر همو ره بیگرن خوب دختر هست مادر جان مادر دیبا؛چی میگی او دختر کیست اودختر دیبا:شکوه ننوی خواهر لیدا مادر دیبا:چیی اااالا چرا وخت نگفتی او دختر اگر کدام گپی میشد باز چییی دیبا:ویی مااادر جان آرام چپ تنها لالا نجيب خوش داره و گفته که دوست داره مثلا او دختر هیچ خبر هم نیست مادر دیبا :خووو خوبست خی فامیل شان خو خبر نیست اگر نباشن بخیر بیریم همی خوشی بچه ام خوشی مه هست *لایک رومان به 300 برسانید ادامه بانم قند هایم🙂❤️💋✋🏼*
Image from World Roman ¦ دنیـای رومان: *رومــُ ـان : رومان دختر مزار بچه پنجشیر 🙂♥️* *‌قٌسـٌ ـمت : ( دوازده ...
❤️ 👍 🆕 😂 🥰 🤍 🫠 🫶 418

Comments