
قدس | نماد مقاومت و آزادی
1.3K subscribers
About قدس | نماد مقاومت و آزادی
مطالبمان را بخوانید و برایمان دعایی داشته باشید!
Similar Channels
Swipe to see more
Posts

سلام بر تو ای دوست! دیشب زندگینامهٔ دوست عزیزم دکتر مصطفی محمود را میخواندم. قبلاً هم به تو گفتهام که برای دوست بودن، لازم نیست حتماً کسی را از نزدیک دیده باشی. برخی آدمها هستند که مطمئنی اگر روزی آنها را میدیدی، با هم دوست میشدید! مصطفی محمود کالبدشکافی را بسیار دوست داشت، تا جایی که در سال اول دانشگاه در دانشکدهٔ پزشکی، نصف یک جسد خرید و درون فرمالین زیر تختش گذاشت. او نمیدانست فرمالینی که اجساد را از فساد حفظ میکند، بوی قوی و تندی دارد که استنشاق طولانیمدت آن باعث آسیب دیدن ریهها میشود! پس از گذشت سه سال، ریههایش بهشدت آسیب دیدند و به مدت سه سال دیگر در اتاق کوچکی قرنطینه شد، در این مدت نمیتوانست به دانشگاه برود تا اینکه همدورهایهایش فارغالتحصیل شدند، و او در اتاقش زندانی ماند! مصطفی محمود گمان میکرد بدشانس است چون از فارغالتحصیلی بازمانده بود، و اجازهٔ انجام هیچ کاری جز مطالعه نداشت، در این مدت بیش از چهار هزار کتاب خواند! و پس از پایان این سختی و برطرف شدن این گرفتاری، دریافت که آن سالها، بهترین اتفاق زندگیاش بودند. همان سالها بودند که به خواست خدا، شخصیت او را ساختند! دوست من، خدا گاهی مهربانیاش را در قالبی از بلا و گرفتاری به ما میفرستد! اگر آن دوران انزوا نبود، شاید مصطفی محمود فقط یک پزشک معمولی میشد و از دنیا میرفت بیآنکه کسی نامش را بشناسد، اما خدا خواست تا صاحب برنامهٔ «العلم والإيمان» را با نظارت خودش بسازد! دوست من، اگر زندان نبود، یوسف علیهالسلام عزیز مصر نمیشد! اگر آزمون قربانیکردن نبود، ابراهیم علیهالسلام خلیلالله نمیگشت! و اگر امتحان بارداری بدون شوهر نبود، داستان مریم صدیقه علیهاالسلام در قرآن خوانده نمیشد! پس پاکی باد خدایی را که تو را میآزماید تا بلندمرتبهات کند! دوست من، به تدبیر خداوند اعتماد داشته باش! کشتهشدن آن پسربچه [در داستان خضر و موسی علیهماالسلام]، در واقع نهایت مهربانی خدا بود؛ زیرا خدا با امتحانهای کوچک، ما را از گرفتاریهای بزرگ نجات میدهد. شاید وقتی زندگینامهٔ پیامبر صلىاللهعليهوسلم را میخوانی، قلبت از شدت درد برای ایشان به تنگ آید، آنگاه که شب هجرت در آستانهٔ مکه ایستاده بودند و با چشمانی اشکبار زادگاهشان را وداع میکردند. اما اگر آن هجرت نبود، اسلام هم هیچگاه دولتی نداشت و اگر آن اشکهای وداع نبود، عزّت فتح مکه هم به دست نمیآمد! #و_سلام_بر_قلبت ❤️ ✍️ نبشته: د. ادهم شرقاوی 📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب

دوست، کَشنده و تأثیرگذار است؛ پس در انتخاب دوستتان دقت کنید! دوستی که خوی ناپسندی دارد، شما را نیز آلوده میکند؛ پس از او دوری نمایید! درست است که هیچکدام ما کامل و بیعیب نیستیم، اما هر عیبی مثل دیگری نیست و تفاوت بسیاری با هم دارند. دایرۀ آشنایی میتواند گسترده باشد و گنجایش میلیونها نفر را دارد، اما جای دوستان واقعی محدود است! انسان به کسی نیاز دارد که دستش را بگیرد و به خدا برساند، نه به کسی که او را از خدا دور کند! همنشینی طولانی، اخلاق دیگران را به شما منتقل میکند؛ پس از دوستیهای ناسالم فاصله بگیرید! ✍️ د. ادهم شرقاوی 📝 خلیل الرحمن خباب

هر چیزی در زمانی میآید که خدا آن را برایمان مناسب میداند، حتی اگر ما با نگاه محدود خود نتوانیم آن را درک کنیم. همهچیز زمان مشخصی دارد، و وقتی زمانش برسد، خواهید دید که با کمترین تلاش اتفاق میافتد. آنچه که باید به پایان برسد، به پایان میرسد. آنچه که باید آغاز شود، آغاز خواهد شد. و آنچه که باید فراموش شود، آن را فراموش خواهید کرد. و سرانجام هر چیزی در مسیر درست خودش قرار خواهد گرفت! ✍️ د. ادهم شرقاوی

گاهی خداوند چیز زیبایی را از زندگیتان برمیدارد تا چیز زیباتری به شما بدهد. و گاهی با گرفتن چیزهایی که خیری در آنها نیست، شما را از شر بزرگتری نجات میدهد! روزگار همچون مرهمی است که خدا با آن دلها را درمان میکند، و شاید زیباترین روزهای زندگیتان هنوز از راه نرسیده باشد! موسی علیهالسلام، همان پیامبری که دریا را با عصایش شکافت، روزی نوزاد ناتوانی بود، در صندوقی که امواج آب او را به اینسو و آنسو میبردند! خیر و رحمت خدا در راه است، پس به خدا گمان نیک داشته باشید! ✍️ د. ادهم شرقاوی 📝 خلیل الرحمن خباب

(۵۱) پیامدهای گناه! در کتاب «سیر أعلام النبلاء» از امام ذهبی رحمهالله آمده که فضیل بن عیاض رحمهالله میگوید: «من وقتی نافرمانی خدا را میکنم، نتیجهاش را در رفتار الاغ و خدمتکارم میبینم!». دوست من، هر گناهی حتماً نتیجهای دارد؛ اما ما فکر میکنیم مجازات گناه فقط در تنگی رزق و روزی است! از جملۀ پیامدهای گناه این است که خداوند محبت و پذیرش شما را از دلهای مردم برمیدارد. برکت را از وقتتان میگیرد، بهگونهای که وقتتان برای انجام کارهایتان کافی نیست. برکت را از مالتان میگیرد، آنقدر که حتی زیادش هم برایتان کافی نیست. و دل مردم را نسبت به شما سخت میکند، در حالیکه قبلاً مهربان بودند! فکر میکنید که بهخاطر گناهان مجازات نمیشوید؛ درحالیکه از نماز شب، انس با قرآن و ذکر خدا محروم شدهاید! فکر میکنید چون روزیتان بهظاهر کم نشده، پس در امان هستید؛ درحالیکه چه مجازاتی سختتر از اینکه خدا درِ طاعت و بندگیاش را به رویتان ببندد؟! 📚 پیامهایی از تابعین رحمهمالله ✍️ نبشته: د. ادهم شرقاوی 📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب #پیامهایی_از_تابعین مطالبمان را در واتساپ نیز دنبال کنید: https://whatsapp.com/channel/0029Va9OEEr9xVJZugSunF3h

مردم پیش از آنکه نیازمند باشند، انساناند و کرامت دارند! ندادنِ بیآزار بهتر از بخششی است که با آزار همراه باشد! نیازمند، دلشکسته است؛ پس با احترام و ادب دلش را ترمیم کنید؛ چرا که خرد کردن عزت یک انسان، مانند ریختن خون اوست! ✍️ د. ادهم شرقاوی

برای کسانی که ظاهر را مقدس میدانند! به یاد داشته باشید که کوچکترین گنجشک میتواند از بزرگترین شترمرغ بالاتر پرواز کند! ✍️ د. ادهم شرقاوی

(۵۸) این چیزی است که حتی برای خودم قرار ندادهام! در کتاب «سیر أعلام النبلاء» از امام ذهبی رحمهالله آمده که امام اوزاعی رحمهالله میگوید: «به مردی گفتم: «میخواهم خانهای در کنار کسانی داشته باشم که نه غیبت میکنند، نه حسادت میورزند و نه در دل کینهای دارند!». دستم را گرفت و بهسوی قبرستان برد و گفت: «چنین افرادی را فقط اینجا میتوانید پیدا کنید!». دوست من، کسی که فکر میکند از گزند مردم میتواند در امان بماند، در توهم و اشتباه است. این باور که چون به مردم آزار نرساندهاید، آنها هم آزارتان نمیدهند، مثل این است که باور داشته باشید چون شما گیاهخوار هستید، شیر شما را نخواهد درید! نه پیامبران از آزار مردم در امان ماندند و نه حتی خود خداوند؛ حالا انتظار دارید که شما در امان باشید؟! در روایتی آمده که حضرت موسی علیهالسلام به درگاه خدا دعا کرد و گفت: «پروردگارا، از تو میخواهم که مردم مرا به بدی یاد نکنند!». خداوند فرمود: «این چیزی است که حتی برای خودم قرار ندادهام، چگونه برای تو قرارش دهم؟!». 📚 پیامهایی از تابعین رحمهمالله ✍️ نبشته: د. ادهم شرقاوی 📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب #پیامهایی_از_تابعین

از فضاله بن عبید رضیاللهعنه روایت شده که میگوید: «پیامبر صلیاللهعلیهوسلم صدای مردی را شنیدند که در نمازش دعا میکرد، ولی بر ایشان درود نفرستاد. پس فرمودند: «این مرد شتابزده عمل کرد!». سپس او یا فرد دیگری را صدا کردند و فرمودند: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ فَلْيَبْدَأْ بِتَحْمِيدِ اللَّهِ وَالثَّنَاءِ عَلَيْهِ ثُمَّ لِيُصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم ثُمَّ لِيَدْعُ بَعْدُ بِمَا شَاءَ». «هرگاه یکی از شما نماز میگزارد، باید با حمد و ستایش خداوند شروع کند، سپس بر پیامبر صلیاللهعلیهوسلم درود بفرستد، آنگاه هرچقدر خواست دعا کند!». 📚 سنن الترمذی (۳۴۷۷). 📝 خلیل الرحمن خباب ▪️ برای آگاهی بیشتر از فضایل درود، این رساله را دانلود کنید https://t.me/Khademulislam/1115

من در دنیایی بزرگ شده و رشد کردهام که بهجای دوست و حامی، بیشتر با بدخواهان و حسودان احاطه شده بودم. کسانی که با دیدن موفقیتهایم میسوختند و با پیشرفتهایم عزادار میشدند. الحمدلله از همان ابتدا، جز خانوادهام به هیچکس تکیه نکردهام و مجال منتگذاری به کسی ندادهام. با این حال، بسیاری از اطرافیان طوری رفتار کردهاند که گویی من بدهکارشان هستم و هر آنچه دارم از برکت وجود آنهاست. تلختر از همه این است که سنگینترین ضربهها را از کسانی خوردهام که خود را دوست مینامیدند؛ همانهایی که هنگام نیازشان با تواضع و تملق ظاهر میشدند و دست به سینه تعظیم مینمودند. اما حقیقت این است که همین بدخواهان و حسودان، رمز موفقیت من بودند. هر زمان که آتش حسادتشان را میدیدم، انگیزهام بیشتر میشد. هر وقت که ماتم و اندوهشان را میدیدم، گامهایم را استوارتر برمیداشتم و قویتر حرکت میکردم. از تیشهها و ضربههایشان آموختم که نباید از زخم خوردن بترسم، چرا که هر زخم، نشانی از عبور است؛ عبور از مرحلهای که قرار بود مرا زمین بزند اما نتوانست. به تجربه دریافتهام که گاهی بزرگترین انگیزهها از دل تلخترین نامهربانیها زاده میشوند. دیگر نه از تنهایی میترسم، نه از بیمهری؛ چون فهمیدهام که گاهی سکوت، شریفتر از هزار زبان پر زرق و برق است، و تنهایی، وفادارتر از بسیاری از جمعهای پرهیاهو. امروز ایستادهام، با قامتی که خم نشد، و دلی که با وجود تمام تیرهایی که به آن پرتاب شد، هنوز میتپد؛ هنوز میخندد و هنوز میسازد. و چقدر شکرگزارم... که اگر خوبی دیدم، دلگرم شدم؛ و اگر بدی دیدم، قویتر. همینها مرا ساختند، و همینها هستند که مرا پیش میبرند. همینها، بدون آنکه خود بدانند، بزرگترین معلمان زندگیام بودند. هر مانعی که بر سر راهم میچیدند، برای من نردبانی میشد بهسوی رشد. هر تلاشی که برای توقفم میکردند، انگیزهای میشد برای حرکت پرقدرتتر. نمیدانستند با هر زخم، با هر بیمهری، با هر نیشخند پنهانی، در من چیزی زنده میشود که نه میشکند و نه خاموش میشود؛ بلکه شعلهورتر، آرامتر و استوارتر ادامه میدهد. ✍️ خلیل الرحمن خباب https://whatsapp.com/channel/0029Va9OEEr9xVJZugSunF3h