
💥#رقص_واژهها💥
111 subscribers
About 💥#رقص_واژهها💥
شعر: گهواره آرامش جهان اندیشه
Similar Channels
Swipe to see more
Posts

از تن های آفتاب سوخته تاگَندم های برشته صدای هی هی چوپان و تور بسته به کمر برای گرفتن ماهی های زبان بسته من از بوی کاه می گویم از اصالت نان باران هایی که کاه و گِل را جان می بخشید و نان و کره ی تازه سرمستمان می کرد حال با جیب هایی مست از شعار های تو خالی با چشم هایی گرد از هر گَردی بر گُرده ی دردناک ثانیه ها بر فرزند احساس مرده ی شرف زجه میزنیم زوج ها فرد می شوند و فردها در بی نامی زمانه بی آنکه شاهدی باشد عقد می شوند با حسرت ها من از شکم نهنگ چیزی نمی دانم اما یونس زمان خویشم بی آنکه هیزمی باشد ابراهیم وار در هیزم اجاق خودخواهی دیگران گلستان کرده ام نامم را از بوی گردن آویز مادر واز نفس های گرم پدر وآغوش مهر مادربزرگم که هنوز بوی آویشن می دهد ، پرت شده شده ام به نورسته ای که از آن من نبود... حال در تولدی دوباره برانگیخته میشوم با بال عقاب با احساس پروانه.... #ابراهیم _وطن خواه https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K/9223372036854675807

همه از خود گریزان و چرایش را نمیدانم درون خویش زندان و چرایش را نمیدانم یکی اَبرو کمان دارد ، یکی مژگان به پیکار است و من بر نیشِ پیکان و چرایش را نمیدانم تبسم میزند بر قلب من نفرین قدیسان خدا پیدا و پنهان و چرایش را نمیدانم گهی تنها چراغی سوی مردم میبرم امّا فقط شب مانده بر جان و چرایش را نمیدانم شبیه مرغ توفانم در این دریا ولی جانم همیشه خیس و گریان و چرایش را نمیدانم گلویم را بریدند و به تَلخندی فرو بستند دهم پیوسته تاوان و چرایش را نمیدانم شُغاد از راست میآید و گرسیوز به چپ راهی و رستم توی دالان و چرایش را نمیدانم بگو پورِ شَه ایران گذشت از آتش بُهتان همیشه رنج توران و چرایش را نمیدانم بگو خونِ رگِ بابک درون جان هر مردیست سیاوُشها به زندان و چرایش را نمیدانم منی که مرد دین بودم در این قحطی دینداری ندارم دیگر ایمان و چرایش را نمیدانم #امیر_جشن @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K/9223372036854675807

تا آهمان را الک نکرده وُ آخمان را نیاموختهاند یا مثل آقای میم تا دشنه در قبایمان نکردهاند بیایید از اتفاقاتی بگویم که هراس روشن وطنمان را پر کرده است سالهاست حتی نیمه سوختههای نان هم در گلویمان گیر میکنند! لقمههایمان جیره بندی شده با گریه تداوم مییابد! میگویند ما که به اقتصاد مردمی کاری نداریم گاهی فقط از سر بیکاری دست در سفرههایتان برده به قدر قناعت از شام نیمه تمامتان بر میداریم اینکه در خیابانی بالاتر از خانهی شما از دیواری آویزان شده نان همسایه را بردهایم توهمات شاعرانه شماست باری به هر جهت فرصتی خفیف میخواهم میخواهم در پی خطابههایی که نصفشان دستچین ادبیات #نانونیست گشته ، بگویم مردم این آبادی سالهاست [[نان خشکیده را ، با آب دهانشان خیس میکنند.]] #لیلا_دیلمی (آبان) #نانونیست ( نان نیست) @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K/9223372036854675807

استفاده از اشعار بزرگان ادبیات در موسیقی معاصر بسیار کار پسندیدهای است و نوعی فرهنگسازی و تشویق مردم به مطالعه ادبیات اصیل است. اما نسبت دادن شعری جعلی به شاعری بزرگ(یک بار مولانا و بار دیگر صائب تبریزی)، تخریب فرهنگی محسوب میشود ، مخصوصا اگر به تذکر مخاطبان مبنی بر جعلی بودن شعر، بیاعتنایی شود. این پست بیش از سی هزار لایک داشته است که نشانه بازدید بیشتر است. یعنی انتشار گسترده جعلیات! اگر میخواهید کار فرهنگی کنید و به ادبیات فارسی تسلط کافی ندارید، با یک کارشناس ادبی خبره مشورت کنید و یا حتی به سادگی به کتابهای چاپی معتبر مراجعه کنید. زبان و ادبیات فارسی، میراث ملی ماست. همه ما نسبت به فرهنگ و ادبیات کشورمان مسئولیم. #کتاب_بخوانیم @Raghse_Vazhehha @AsvarAndisheh https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

سال ها در به درِ عقل ، پِیِ مکتب و علم حال با این دلِ خوشباور خود در سفرم دفترم را بگشایم و غزل پشت غزل هر نفس شعر بگویم و همین شد هنرم روز اول که نگاهت به دلم راه کشید اضطرابی به دل افتاد که من در خطرم بَس که با اشک تو را روی زبان نقش زدم هر نَفَس آه شده روی کلامِ پدرم با خودم وعده دهم ، پشتِ دلم داغ زنم بار دیگر که نگاهت برسد بر نظرم می رسد چشم تو از راه و باز این دل و من پا گذاریم به آن عهد بدون ثمرم #فریده_کاظمینژاد (ف.تبسم) بداهه / یکی از شب های شاعرانه انجمن شعر جوان امیدیه @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

بیداران خوابیده در گوریم هیچ ندایی استخوانهای پوسیدهی شعورمان را به رستاخیز عبرت نمیرساند #پروا_پاچیده @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

میان ماندن و رفتن همیشه در سفری هزار و سیصد و اندی گذشته دربدری اوایلِ شب و راهِ دراز و تاولِ پا چگونه از بدِ این روزگار میگذری و در هجومِ غم و لحظههای دردآلود شبیه باغ خزان دیده؛ زرد و بیثمری هزار حادثه از جنس مرگ در پیش است سفالِ بغضِ گلوگیر و فصلِ بیپدری گمان نمیکنم این ؛بارِ بی کسی ها را به روی شانه بگیرد غریبه رهگذری درخت باورمان؛ از سکوت آبادیست که تن سپرده به لبخند داغ هر تبری کسی سراغ مرا بعد از این نمیگیرد در این غروب پر از گریههای بیخبری #شهلا_نوروزی @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

پس از چل سال دیدم دوش "ماماتینِ عُلیا" را همان جایی که عاشق کرد یک روزی دل ما را همان جایی که روی تپه تل های گُل آذینش کسی در گوش من میخوانَد انگار آب و بابا را همان جایی که روحِ مهربانی در زن و مردش شبیه موم می کرده ست حتی ،سنگِ خارا را همان جایی که روشن کرده بودم با تبِ شوقم میان سینه ی شب زادگان نورِ الفبا را کجایی آی سالِ شصت وسه دوشینه دیدم خواب که دارم می زنم خط از دوباره مشق" شهلا" را بریده فصلِ پیری پای من را از تو آنسان که بریدند از کتابِ سالِ دوم پای کبری را کجایید آی بانوهای ده زن های خوش سفره به دیدار شما آورده آن نان و نمک ما را غریبی می کنند این خانه ها بعد از شما با من به چشم خویش دیدم بی وفایی های دنیا را کجا رفته ست از ده شب نشینیِ صدا خوش ها کجا بردند با خود یار یارِ بهمئی ها را شما رفتید و بر سنگِ مزارِ "مشهدی حیدر" سرودم گوشه ای از خاطراتِ مانده بر جا را #حمداله احمدی "ماماتین عُلیا " روستایی در ۳۰ کیلومتری رامهرمز که آنجا درسال ۶۳ معلمی را آغاز کردم با بناهایی که از زمان ویلیام دارسی بجا مانده بود شیروانی شکل با گچ و سنگ اما از اهالی صمیمی آن موقع زنان و مردان مهربان کسی نبود جز سنگِ مزاری و .... https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

دلم تنگ است مانند گنجشکها وقتی پاییز را تکیهگاه میخوانند مانند کودکی که سبز میشود دور از چشمان حاصلخیز مادرش چقدر جای دوست داشتنت در دلم درد میکارد در این صبح ناتوان به راستی آزادی در بند کدامین درد است؟ و چه کسی مژده میدهد از هجرت باد و چشمهای بی آشیان لکلکها و چه کسی آنقدر شهامت دارد که شعرهای مرا به خودش نگیرد و آنقدری قوی که به خاطر من به جنگ ستارههای دلسرد برود. #طوبی_گودرزی @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K

🔆نظامهای دیکتاتوری و استبدادی در طول حیات خود سه دوره دارند. 🔹پرده اول: اکثریت مردم سرمست از ایدئولوژی به دنبال رهبران خود راه میافتند، انگار بهشت گمشده خود را یافتهاند، ایدئولوژی را دربست میپذیرند و خواهان کوچکترین تغییری در آن نیستند. 🔹پرده دوم: اندک اندک واقعیات چهره خود را نشان داده و هیچ کدام از وعدههای رهبران تحقق نیافته است و مردم از نظام دلزده و مایوس میشوند، در این دوره گروهی به فکر اصلاحات میافتند ولی به دلایل متعدد از جمله این که اصول ایدئولوژی را نمیتوان تغییر داد، اصلاحات سرانجام راه به جایی نمیبرد. 🔹پرده سوم: سرانجام در دوره پایانی نظامهای دیکتاتوری متولیان تمامیتخواه سعی میکنند از خشونت عریان استفاده کنند از بین همفکران سابق، هر کس با آنها کوچکترین زاویه دیدی داشته باشد را از دایره خودیها میرانند، تصفیههای گسترده شروع میشود و دایره خودیها کوچک و کوچکتر و ناکارآمدیها عمیقتر و تعداد مخالفین بیشتر و بیشتر میشود و نهایتا سیل اعتراضات میآید و همه چیز را با خود میبرد... #هانا_آرنت @Raghse_Vazhehha https://whatsapp.com/channel/0029VaWGLCIG8l5MPJ5Xs72K