Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر WhatsApp Channel

Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر

35 subscribers

About Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر

“فرهنگ‌سرا پنجشیر”: کانال “فرهنگ‌سرا پنجشیر” محلی است برای معرفی فرهنگ، تاریخ، هنر و ارزش‌های اجتماعی مردم سربلند پنجشیر. هدف این کانال زنده نگه‌داشتن میراث غنی پنجشیر، بازتاب فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و هنری، و ایجاد فضایی برای تبادل نظر و ارتباط بین علاقه‌مندان به این منطقه است. در این کانال می‌توانید با رویدادهای فرهنگی، تصاویر زیبا، داستان‌ها و شخصیت‌های برجسته پنجشیر آشنا شوید و با تاریخ و افتخارات این منطقه پرغرور همراه شوید. با ما همراه شوید تا فرهنگ و اصالت پنجشیر را به دنیا معرفی کنیم. https://t.me/PCC_Afghanistan

Similar Channels

Swipe to see more

Posts

Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
5/19/2025, 4:09:27 PM

بی‌کینه بودن؛ هنر انسان‌های آزاد مقدمه دل بی‌کینه از آن کسی است که احساس حقارت ندارد؛ کسی که دنیا را برای دیگران کوچک نمی‌بیند و برای هر انسانی، در این کره خاکی، جایگاهی قائل است. شعار انسانیت سر دادن ساده نیست و تمسک جستن به آن، در بسیاری موارد، به‌جز تظاهر و فریب چیزی نیست. بااین‌حال، انسانیت دست‌یافتنی است؛ نه ستاره‌ای دور و دست‌نارس. نقش نخبگان در جامعه نخبگان در جامعه، پیشوایان و پیش‌گامان محسوب می‌شوند. هر گفتار، پندار و کردار آن‌ها الگویی است؛ چه خوب و چه بد. جامعه امروز تفاوت‌های چشم‌گیری با دیروز دارد. این تفاوت‌ها غالباً به جنگ و پیامدهای ویرانگر آن نسبت داده می‌شود. چنین توجیهی، بهانه‌ای شده است برای برخی تا بی‌ادبی، بی‌بندوباری و انحرافات ناشی از عقده‌های روانی خود را موجه جلوه دهند. پیامدهای جنگ بر جامعه نمی‌توان نقش جنگ را نادیده گرفت؛ جنگ‌ها خانه‌براندازند و خانواده، که بن‌مایه جامعه است، را از هم می‌پاشند. جامعه‌ای که از جنگ بیرون می‌آید، دیگر آن جایگاه اخلاقی و معنوی پیشین را ندارد. سال‌ها و شاید قرن‌ها طول می‌کشد تا دوباره به حالت عادی بازگردد، آن هم اگر ساختار قانونی و انسانی شکل گرفته باشد. حسرت نسل جدید امروزه نسل جدید در بسیاری زمینه‌ها حسرت جامعه دیروز را می‌خورند و حتی آرزوی زیستن در آن دوران را دارند. اما زمان بازنمی‌گردد. انسان برآیند زیست‌گاهی است که در آن رشد می‌کند و رؤیاها نمی‌توانند جامعه‌ای ایده‌آل همچون مدینه فاضله را برای ما به ارمغان آورند. بااین‌حال، می‌توان با کار، تلاش و برنامه‌ریزی فرهنگی برای بهبود فضای جامعه، دست به اقدام زد. آسیب‌های اجتماعی پس از جنگ جنگ‌های طولانی، مهاجرت‌ها و اختلافات قومی شکاف‌های اجتماعی بسیاری ایجاد کرده‌اند. این شکاف‌ها نه‌تنها مردم را در برابر یکدیگر قرار داده بلکه بر اساس طرح‌های بیرونی، موجب تشدید اختلافات زبانی و فرهنگی نیز شده است. در این فضای آلوده، برخی بدون هیچ تعهد اخلاقی و مسئولیت‌پذیری، به زبان‌درازی، دشنام‌گویی و گستاخی می‌پردازند؛ رفتارهایی که برخلاف فرهنگ، ادب و انسانیت است. نقش بانوان در جامعه بانوان افغانستانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، با صداقت، فداکاری و اراده استوار در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خوش درخشیده‌اند. اما برخی افراد با ترفندهای سرکوب‌گرانه و توهین، تلاش می‌کنند این صداها را خاموش کنند. این ترفندها نه‌تنها پیروز نشده‌اند، بلکه فرهنگ فحاشی را به حاشیه رانده‌اند؛ چرا که جوهره جامعه سنتی و فرهنگی بومی با نیروی شیطانی زدودنی نیست. تروریسم زبانی؛ تهدیدی برای فرهنگ در جامعه‌ای که برای ارزش‌های فرهنگی، تاریخی و دینی جنگیده، چگونه می‌توان انتظار داشت فرهنگ زشت و رکیک بیگانگان جای خود را باز کند؟ در جهان امروز، فحاشی، چه در فضای واقعی و چه مجازی، به‌نوعی ترور روانی تبدیل شده است. این تروریسم زبانی که بیشتر بانوان را هدف قرار می‌دهد، از ناتوانی در گفت‌وگو و شکست در منطق سرچشمه می‌گیرد. ریشه‌های خشونت زبانی این خشونت زبانی، غالباً از یک خودکم‌بینی عمیق و نفرتی تاریخی ناشی می‌شود. افرادی که به جایگاه واقعی خود در جامعه نرسیده‌اند، تلاش می‌کنند با لگدمال کردن دیگران، احساس قدرت کنند. اما این قدرت پوشالی‌تر از آن است که بتواند زخم‌های درونی آنان را التیام بخشد. سقوط اخلاقی؛ فاجعه‌ای جمعی سقوط اخلاقی یک فرد، زمانی به فاجعه جمعی بدل می‌شود که جامعه برای آن کف بزند. آنچه به‌ظاهر تخلیه یک خشم است، در باطن ادامه زخمی‌ست که هنوز التیام نیافته است. این‌بار نه بر دشمنان، بلکه بر پیکر جامعه‌ای که نیازمند بلوغ و التیام است، نه زخم و جنون. در جهانی که جنگ و اختلافات قومی و زبانی همچنان بر جامعه سایه انداخته، باید با ترویج فرهنگ گفتگو، ادب و همدلی، از آلوده شدن جامعه به زشتی‌ها و کینه‌ها جلوگیری کرد. بانوانی که در جامعه روشن‌گری می‌کنند، باید مورد حمایت قرار گیرند، نه توهین. چرا که پیروزی از آن کسانی است که در برابر دروغ، جعل و نفرت ایستادگی می‌کنند. مژده ظفری بخشی

❤️ 1
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/3/2025, 4:22:09 PM

‏ادامه …… ‏او در سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی به ‌خدمت سربازی خوانده شد و از سوی حکومت کابل به‌ هرات باستان برده شد. البته رفتن به‌ سربازی و به‌ هرات انتخاب او نبود؛ انتخاب حکومت وقت بود. در آن روزگار سربازی جبری بود و کسی چاره‌ای جز پذیرفتن دستور حکومت را نداشت. سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی سال جنگ بود. از یک‌سو طبل کودتای هفت ثور نواخته می‌شد و از سوی دیگر قیام‌های جهادی و مردمی علیه دولت خلق و پرچم شعله ‌ورتر و دامنه‌ دارتر می‌شد. درهرات زمزمه‌ ی یک قیام ضد حکومت قومی و پوشالی کابل به‌ گوش می‌رسید. در پنجشیرتعداد چریک‌های مجاهدین هرروز زیاد ترمی‌شدند. آن‌هم پس از سه‌ سال همچنان سه‌ سال پیش در سال ۱۳۵۴هجری خورشیدی نیز تعداد از گروه های مجاهدین ضد حکومت کابل به فرماندهی احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشوردر پنحشیربه جنگ شروع کردند. درنهایت حرکت ‌شان دراثری خلاف‌ کاری های گلبدین حکمتیار، شکست خورد. البته بعد از این حرکت برای مدتی هیچ مجاهدی در پنجشیر دیده نشد و همه به بیرون از کشور وولایات چون نورستان و کنر پناه بردند. اما بعد از گذشت سه‌ سال در ۱۳۵۷ هجری خورشیدی تعدادی از چریک‌های مجاهدین دوباره به‌ پنجشیر برگشتند و آمادگی جنگ سخت و سنگر آتشین را علیه حکومت پوشالی کابل گرفتند. ‏بنآ اینجا می خواهم در مورد اولین دوره تعلیمات نظامی جنرال محمد پناه خان می پردازیم که در هرات مصروف تعلیمات نظامی می‌دید و و ظیفه‌ی خود را انجام  می‌داد. اوبه‌ گونه‌ی مخفیانه در قیام مجاهدین هرات به ‌ضد نیروهای حکومت پوشالی کابل شرکت کرد. گاهی در تظاهرات مردمی و گاهی در جبهات جنگ. باورهای دینی و انسانی او اجازه نمی‌داد در برابر کسانی که داعیه‌ ی آزادی از چنگال ارتش مجاوز اتحاد جماهیر شوری و جهاد علیه حکومت‌های مزدور آن داشتند شلیک کند و یا در سنگری در مقابل آن‌ها بخوابد. او روحیه‌ی آزادگی و دینی داشت؛ ازین بابت از حکومت مزدور شوروی بی‌زاری می‌جست و تمایل ویژه‌ای به مجاهدین داشت. محمد پناه نبوغ نظامی داشت. بزودترین فرصت توانست جای ‌گاه خوبی در بین سربازان پیداکند. او توانست نبوغ خویش را نشان دهد و مورد احترام همه قرار بگیرد. در دوران سربازی مورد توجهی ویژه‌ی فرماندهای بزرگ بود. چون زیرکانه حرکت می‌کرد و آگاهانه دست می‌زد و به وجه به‌تر از عهده‌ی مسوولیت خود برمی‌آمد. از آن‌جایی‌که او روحیه‌ی دینی و آزادگی داشت با فرماندهای حکومت رویه‌ ی خوبی نداشت؛ مطابق خواست آن‌ها مطیع‌شان نبود و به ‌نوعی در مقابل آن‌ها می‌ایستاد. او بیش‌تر از خدمت درچهارچوب حکومت وقت، شیفته‌ی پیوستن به جرقه‌های جهادی بود. او به همان‌ قدری‌که از بزرگان خلق و پرچم نارضایتی داشت، همان‌قدر به‌ مجاهدین تمایل داشت. محمد پناه پس از تمام کردن دوران سربازی خویش به پنحشیربازگشت و با شدت‌گرفتن نبرد مجاهدین به فرماندهی احمدشاه مسعود علیه حکومت‌هایدست شانده شوروی درکابل، به‌ مجاهدین پیوست. او که تعلیمات سربازی دیده بود و در سخت ‌ترین شرایط نبوغیت خود را نشان داده بود، توانست بزودی درمیان مجاهدین ازمحبوبیت خاص برخوردار شود و در اسرع وقت تبدیل به یک ‌چریک بی بدیل شناخته‌ شد. او بعد از پیوستن به‌ صف مجاهدین و نشان‌دادن مهارت خود در جنگ در سال ۱۳۵۹ هجری خورشیدی که بهصفت فرمانده قطعات متحرک در پنجشیر انتخاب شد. این قطعه از مشهورترین قطعات جنگی بود که نیرو های حکومت کابل و شوروی را بی‌چاره ساخته بود. این قطعه همیشه در نبردهابرعلیه نیروها اشغالگر پیروز می‌شدند و به مخالفان‌شان جز شکست و اسارت چیزی نصیب ‌شان نمی ‌گردید. ‏گروه های تحت فرماندهی جنرال محمد پناه یکی از مشهورترین گروپ‌های جهادی ومجاهدان بودند که به‌ نیکویی یاد می‌شدند و نام ‌شان برای مجاهدین انگیزه‌ی مبارزه و پیروزی را می‌داد. او پس از مدتی به فرماندهی قرارگاه چمال‌ ورده تعیین شد. این قرارگاه نام‌ آشناترین قرارگاه مجاهدین در پنجشیر بود و در بین همه‌ی قرارگاه‌ ها مهم ‌ترین و قوی‌ترین قرارگاهی درپنجشر بود. تاوقتی‌ که فرمانده محمد پناه مسوولیت فرماندهی آن را به عهده داشت، الگوی برای قرارگاه‌های دیگر پنجشیربود. این قرارگاه در برابر تهاجم  نیروهای اشغال‌گر شوروی پایگاه مهم و محکم بود و توانست در مقابل سخت‌ ترین حملات شوروی پایدار بماند. ‏ادامه دارد ………….

❤️ 🙏 3
Video
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/7/2025, 2:59:07 AM

‏ژنرال محمد پناه؛ فرمانده‌ی دره‌ی مرگ! بدون شک، در میان مجاهدین، مردان دلیری بودند که قلندرانه زیستند، شجاعانه مبارزه کردند و سرافرازانه پوز متجاوزان خارجی و فاشیست‌های وطنی را به خاک کشاندند. محمد پناه یکی از همان چریک‌های سرافراز هندوکش بود؛ مردی ساده‌زیست و یکی از راستین‌ترین مبارزان راه خدا که در برابر حکومت‌های پوشالی خلقی‌های چون ترکی، امین، نجیب و دیگران ایستاد و برای افسران و سربازان اتحاد جماهیر شوروی به یک سرطان کشنده تبدیل شد. این چریک افسانه‌ای که به‌عنوان چشم و گوش احمدشاه مسعود شناخته می‌شد، سال‌ها در منطقه‌ی سالنگ‌ها زندگی را بر قشون سرخ شوروی و مزدوران کابل‌نشین آن‌ها تلخ کرده بود. او یک‌بار به اسارت شوروی‌ها درآمد، اما به‌طرز معجزه‌آسایی از چنگال آن‌ها گریخت. تولد و دوران کودکی ژنرال محمد پناه، فرزند محمد امیر، در سال ۱۳۳۳ خورشیدی در یک خانواده‌ی دین‌دوست در ده‌کده‌ی سفیدچهر، در قریه زریه، از قوم عبدالله، در استان پنجشیر به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی محلی زادگاهش به پایان رسانید و از همان دوران، مطالعات دینی و جهادی را آغاز کرد. در آن زمان، مدرسه‌خوانی در پنجشیر بیش از مکتب ارزش داشت و بسیاری از خانواده‌ها فرزندان خود را برای یادگیری دین به مدرسه می‌فرستادند. محمد پناه نیز از این قاعده مستثنا نبود. او با شور و علاقه درس می‌خواند و در کنار آن، به مطالعه‌ی کتاب‌های دینی و جهادی پرداخت. فضای سیاسی آن دوران، جوانان را به دو جبهه تقسیم کرده بود: 1. حزب‌های خلق و پرچم، که وابسته به شوروی بودند و خود را خادمان مردم افغانستان می‌دانستند. 2. مجاهدینی که طبل مبارزه و جهاد را علیه حکومت کمونیستی به صدا درآورده بودند. این کشمکش‌ها باعث می‌شد که درگیری‌های شدیدی بین دانش‌آموزان رخ دهد، زیرا حکومت کمونیستی برخلاف ارزش‌های دینی و اعتقادی مردم، سیاست‌های خود را تحمیل می‌کرد. فرمانده محمد پناه با چالش‌های پیچیده‌ی فرهنگی در مدرسه روبه‌رو شد، اما با استقامت و درایت، مسیر خود را پیدا کرد. دوران سربازی و آغاز جهاد در سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی، محمد پناه به‌طور جبری به سربازی فراخوانده شد و از سوی حکومت کابل، به هرات اعزام شد. این سال، سال جنگ و تحولات بزرگ در افغانستان بود: • از یک‌سو کودتای هفت ثور به وقوع پیوست و حکومت کمونیستی قدرت را به دست گرفت. • از سوی دیگر، قیام‌های جهادی علیه دولت خلق و پرچم شعله‌ورتر شد. در همین زمان، پنجشیر نیز شاهد افزایش تعداد مجاهدین بود. محمد پناه که در حال گذراندن دوره‌ی سربازی بود، در قیام مجاهدین هرات به‌طور مخفیانه شرکت کرد. او در تظاهرات مردمی و جنگ‌های جبهه‌ای حضور داشت، اما هرگز حاضر نشد که بر مردم بی‌گناه و مجاهدین شلیک کند. روحیه‌ی دینی و آزادی‌خواهانه‌ی او، اجازه‌ی همکاری با حکومت مزدور شوروی را نمی‌داد. پس از پایان دوران سربازی، او به پنجشیر بازگشت و به صفوف مجاهدین احمدشاه مسعود پیوست. با مهارت نظامی و تجربه‌ای که در ارتش کسب کرده بود، به‌سرعت میان مجاهدین به‌عنوان یک فرمانده‌ی کارآزموده شناخته شد. فرماندهی قطعات متحرک و قرارگاه چمال‌ورده در سال ۱۳۵۹ هجری خورشیدی، محمد پناه به‌عنوان فرمانده‌ی قطعات متحرک در پنجشیر منصوب شد. این قطعات متحرک، از نخبه‌ترین و چابک‌ترین یگان‌های مجاهدین بودند که نیروهای ارتش شوروی و حکومت کابل را به‌شدت زمین‌گیر کرده بودند. او بعد از مدتی، به فرماندهی قرارگاه چمال‌ورده منصوب شد. این قرارگاه، مهم‌ترین پایگاه جهادی در پنجشیر بود و در برابر شدیدترین حملات شوروی مقاومت کرد. در بهار سال ۱۳۶۰، ارتش شوروی چهارمین حمله‌ی خود به پنجشیر را آغاز کرد. در این حمله، بازارک و دیگر مناطق پنجشیر به‌شدت بمباران شدند، اما نیروهای شوروی نتوانستند از دره عبور کنند. در سال ۱۳۶۱، شوروی حمله‌ی پنجم خود را اجرا کرد که وسیع‌ترین و طولانی‌ترین نبرد در پنجشیر بود. در این جنگ، مجاهدین تحت فرماندهی محمد پناه، حماسه‌های بزرگی آفریدند و دشمن را با شکست سنگین مواجه کردند. فرماندهی سالنگ‌ها و نبردهای بزرگ در سال ۱۳۶۳ هجری خورشیدی، محمد پناه به فرماندهی عمومی سالنگ‌ها منصوب شد. تونل سالنگ، مهم‌ترین مسیر اکمالاتی شوروی در افغانستان بود. حفظ این مسیر برای شوروی‌ها بیش از پنجشیر اهمیت داشت، زیرا از طریق آن، تجهیزات و نیروی کمکی از شمال افغانستان به کابل منتقل می‌شد. محمد پناه، با طراحی عملیات‌های بی‌نظیر، مسیر سالنگ را برای ارتش شوروی به جهنم تبدیل کرد. او در چندین عملیات، کاروان‌های اکمالاتی دشمن را منهدم کرد و مسیر را به‌مدت طولانی بست. همین اقدامات، ارتش سرخ را با بحران جدی مواجه ساخت. دستگیری و فرار معجزه‌آسا در یکی از مأموریت‌های اطلاعاتی، محمد پناه توسط نیروهای شوروی شناسایی و دستگیر شد. او را از موتر پایین کشیدند و به اسارت گرفتند. اما با هوش و سرعت عمل خود، به‌طور معجزه‌آسا از اسارت فرار کرد و در میان موترهای کاروان دشمن پنهان شد. او با استفاده از جمعیت و مسیرهای مخفی، توانست به یک پوسته‌ی دیگر دشمن نزدیک شود و با کمک یک زن سالخورده، از آخرین سد امنیتی شوروی عبور کند. حضور در شمال و نقش کلیدی در جنگ‌ها در سال ۱۳۶۵، با گسترش جبهات مجاهدین در زون شمال، احمدشاه مسعود، محمد پناه را به آن منطقه فراخواند. او در حملات فرخار، نهرین، کلفگان، و تخار نقش کلیدی ایفا کرد. همیشه در خط مقدم نبرد حاضر بود و مجاهدین را رهبری می‌کرد. فرماندهی کابل و شهادت با ورود مجاهدین به کابل، محمد پناه به‌عنوان قوماندان فرقه‌ی ۲ جبل‌السراج منصوب شد و به درجه‌ی تورن‌جنرالی ارتقا یافت. او نقش برجسته‌ای در دفاع از کابل ایفا کرد. در خطوط مقدم نبرد، شجاعانه می‌جنگید و نیروهای متفرق را گردهم می‌آورد. اما سرانجام، در ۲۴ حوت ۱۳۷۳ هجری خورشیدی، در غرب کابل، در نبردی مستقیم با نیروهای طالبان، جان را به جان‌آفرین تسلیم کرد. یادش گرامی، راهش پایدار و جاویدان باد!

❤️ 1
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/7/2025, 3:07:57 AM
Video
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/7/2025, 12:02:16 PM

شهید فرمانده محمد قسیم دره‌ای در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در دهکده عبدالله خیل، شهرستان دره، ولایت پنجشیر دیده به جهان گشود. پدرش عبدالجبار مردی متدین، باتقوا و پرهیزگار بود. فرمانده قسیم دره‌ای تحصیلات ابتدایی را تا صنف هفتم در لیسه کرامان ادامه داد و سپس در لیسه انصاری کابل شامل تحصیل شد و از صنف دوازدهم این لیسه با درجه عالی فارغ‌التحصیل گردید. پس از فراغت، که همزمان با تجاوز شوروی به افغانستان بود، ظلم و استبداد نیروهای شوروی و مزدوران داخلی آنان به اوج خود رسیده بود. با احساس پاک اسلامی و روحیه آزادی‌خواهانه‌ای که داشت، کابل را به مقصد جهاد در ولایت پنجشیر ترک کرد. نقش فرمانده محمد قسیم در دوران جهاد در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، با شدت گرفتن تجاوز اشغالگران شوروی و مزدوران داخلی‌شان، فرمانده قسیم دره‌ای تصمیم گرفت تا به صفوف مجاهدین در پنجشیر بپیوندد. او با شجاعت و دلیری در حملات شوروی به دره پنجشیر، به‌ویژه در سال ۱۳۶۳، ضربات سنگینی بر پیکر ارتش سرخ وارد کرد. به دلیل علاقه عمیق او به جهاد و مبارزه علیه دشمنان اسلام و وطن، به قطعه متحرک مجاهدین پیوست. نخستین مأموریت در قطعه متحرک نخستین مأموریت فرمانده قسیم دره‌ای به‌عنوان فرمانده قطعه متحرک در شهرک گلبهار ولایت پروان بود. در این مأموریت، همراه با فرمانده نواب، فرمانده خانه تمبنه و سایر مجاهدین محلی، عملیات موفقی علیه نیروهای شوروی انجام دادند و تلفات سنگینی به دشمن وارد کردند. در این حمله، برای نخستین بار، مجاهدین موفق به غنیمت‌گیری سلاح‌های مدرن روسی از جمله «کلاکوف» شدند. این موفقیت، روحیه‌ی جهادیان را تقویت کرد و آنان را در میان مردم و مجاهدین، نام‌آور ساخت. نبوغ نظامی و عملیات در شمال کابل ژنرال محمد قسیم دره‌ای، با نبوغ نظامی و شجاعت بی‌نظیری که داشت، قطعه متحرک را بیش از پیش آماده‌ی نبرد ساخت. او نقش اساسی در نبردهای شمال کابل ایفا کرد، به‌ویژه در: • ولسوالی میربچه کوت • دند قتندر • ولسوالی غوربند پس از شدت گرفتن جهاد در شمال کشور، به همراه مجاهدین قطعه متحرک به ولایت‌های تخار، بدخشان و بغلان اعزام شد. پس از برنامه‌ریزی‌های مشترک با مجاهدین منطقه، سلسله عملیات‌هایی را برای تصرف مناطق استراتژیک آغاز کرد. فتح شهرهای استراتژیک به رهبری فرمانده قسیم دره‌ای، پس از شکستن خطوط دفاعی دشمن، شهرهای زیر یکی پس از دیگری آزاد شدند: • کلفگان • ولسوالی نهرین • گارنیزیون کران و منجان • گارنیزیون خواجه غار • گارنیزیون تالقان به دلیل ابتکارات نظامی، شجاعت رزمی و نقش برجسته در جنگ‌های افسانه‌ای، از سوی شهید احمدشاه مسعود به لقب «قهرمان جنگ خواجه غار» و سایر مناطق آزادشده، مفتخر گردید. ورود به کابل و سقوط رژیم کمونیستی در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، فرمانده قسیم دره‌ای به‌عنوان فرمانده کندک اول جهادی پنجشیر تعیین شد. او در جمع نخستین مجاهدینی بود که از پنجشیر تا ولسوالی بگرام، مسیر تحت تسلط دشمن را با پای پیاده طی کرد. با ورود به بزرگ‌ترین پایگاه نظامی در بگرام، زمینه سقوط رژیم وابسته به شوروی را تسریع بخشید. سپس، مطابق دستور قهرمان ملی، شهید احمدشاه مسعود، با مجاهدین خود وارد میدان هوایی خواجه رواش کابل شد و در تأمین امنیت آن نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرد. استقرار در بالاحصار کابل پس از تثبیت موقعیت دولت اسلامی، فرمانده قسیم دره‌ای در بالاحصار کابل مستقر شد. در این دوران، در برابر حملات گسترده‌ی مزدوران پاکستان، با تمام توان مقاومت کرد. اما در یک کودتای غافلگیرانه از سوی بقایای کمونیست‌ها، مجاهدین بسیاری به شهادت رسیدند یا اسیر شدند. در این حمله، فرمانده قسیم دره‌ای به‌شدت مجروح شد. با زیرکی و شجاعت، اجازه نداد که تن مجروحش به دست دشمن بیفتد و موفق به فرار از منطقه شد. مدتی از او خبری نبود و همسنگرانش در نگرانی از سرنوشتش فرو رفتند. حتی شهید احمدشاه مسعود نیز گمان می‌کرد که فرمانده قسیم دره‌ای به شهادت رسیده است. اما ناگهان، صدای او در بی‌سیم شنیده شد و امید را در دل مجاهدین زنده کرد. فرماندهی در جنگ علیه طالبان در سال ۱۳۷۳ خورشیدی، به‌عنوان قوماندان غوند ۸۴۶ مرکزی و فرمانده جنگ در سمت میدان‌شهر تعیین شد. ماه‌ها در برابر هجوم طالبان و ملیشه‌های پاکستانی ایستادگی کرد و مانع ورود آن‌ها به کابل شد. سپس، مطابق دستور شهید احمدشاه مسعود، با تمامی قطعات مربوطه به ولسوالی سروبی اعزام شد تا از کابل دفاع کند. آخرین مأموریت و شهادت فرمانده قسیم دره‌ای در آخرین مأموریت خود، برای مقابله با طالبان در شرق کابل مستقر شد. در ولسوالی سروبی، با نیروهای تحت امرش، مانع پیشروی طالبان و نیروهای پاکستانی شد. اما با شدت گرفتن حملات و شکست خطوط دفاعی دولت، در یک توطئه‌ی پیچیده، ارتباط او قطع شد. سرانجام، در چهارم میزان ۱۳۷۵، در ولسوالی سروبی، صدای این فرمانده‌ی استوار برای همیشه خاموش شد. فرمانده شهید محمد قسیم دره‌ای، ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشت. کسانی که او را می‌شناختند، شجاعت، دلیری، تدبیر، ابتکار نظامی و عشق به جهاد را در او می‌دیدند. یکی از همسنگرانش نقل می‌کند: «فرمانده محمد قسیم شهید، چیزی به نام ترس نمی‌شناخت. قرآن را با صدایی دلنشین تلاوت می‌کرد، دین‌دار، خوش‌اخلاق و صمیمی بود.» سرنوشت پیکر فرمانده قسیم دره‌ای شیرمحمد بهادری، یکی از هموطنان که برادرش تورن نورآقا بهادری، قوماندان تولی ثقیله‌ی فرمانده قسیم خان بود، چنین روایت می‌کند: “پس از شهادت برادرم، مدت یک ماه در ولسوالی سروبی به دنبال جسدش گشتم. یک روز، در نزدیکی دریا، چوپانی به من گفت که او را شبانه در خواب دیده است و باید پیکرش را در جای بهتری دفن کند. او پیکر را دوباره دفن کرد، اما می‌گفت که شب‌ها، نوری از قبرش بلند می‌شود.” فرمانده قسیم دره‌ای، قهرمانی بود که نامش در تاریخ جهاد افغانستان جاودانه خواهد ماند. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پایدار باد.

Post image
❤️ 👍 4
Image
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/10/2025, 1:09:42 AM

فرهنگ کتابخوانی مردم پنجشیر مقدمه پنجشیر یکی از ولایات کوهستانی و استراتژیک افغانستان است که در شمال‌شرقی کشور موقعیت دارد. این ولایت از سمت شمال با بدخشان، از شرق با نورستان، از جنوب با کاپیسا و پروان، و از غرب با بغلان هم‌مرز است. پنجشیر دارای دره‌های سرسبز، رودخانه‌های خروشان و کوه‌های مرتفع هندوکش است که آن را به یکی از زیباترین مناطق طبیعی افغانستان تبدیل کرده است. مردم پنجشیر عمدتاً تاجیک‌تبار و فارسی‌زبان هستند. آنها به مهمان‌نوازی، شجاعت، غیرت، تعهد در دوستی و وفاداری مشهورند. این ولایت از دیرباز به‌عنوان یکی از مراکز مقاومت در برابر ظلم، ستم، بی‌عدالتی، تجاوزات خارجی، از جمله در برابر تهاجم شوروی و گروه‌های تروریستی، شناخته می‌شود. اقتصاد مردم پنجشیر بیشتر بر کشاورزی، دامداری، باغداری و تجارت سنگ‌های قیمتی، به‌ویژه زمرد استوار است. معادن زمرد پنجشیر از ارزشمندترین منابع طبیعی این ولایت محسوب می‌شوند و در بازارهای بین‌المللی شهرت دارند. علاوه بر این، مهاجرت کاری به کابل و دیگر ولایات و کشورهای خارج نیز از منابع درآمد مردم این ولایت است. فرهنگ کتاب‌خوانی پنجشیر، با پیشینه‌ای غنی از ادب، فرهنگ و عرفان، همواره یکی از مراکز مهم در پاسداری از میراث‌های فرهنگی و ادبی فارسی بوده است. مثنوی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی از جمله سنت‌های دیرینه در این ولایت محسوب می‌شود که در میان نسل‌های مختلف رواج دارد. این محافل علاوه بر جنبه‌های تفریحی و آموزشی، نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی حوزه فارسی‌زبانان منطقه و پیوند نسل جوان با ادبیات کهن فارسی دارند. مثنوی‌خوانی در پنجشیر مثنوی معنوی اثر مولانا جلال‌الدین بلخی، یکی از کتاب‌های مورد علاقه مردم پنجشیر، به‌ویژه بزرگان، صوفیان و اهل دانش است. این کتاب که سرشار از حکمت‌های عرفانی و آموزه‌های معنوی است، در محافل مختلف تلاوت و تفسیر می‌شود. این مجالس معمولاً در منازل بزرگان، نخبگان، مساجد، مدارس و دانشگاه‌ها برگزار می‌شود. شیوه اجرا یک فرد باسواد، که معمولاً به‌عنوان مثنوی‌خوان و مفسر شناخته می‌شود، اشعار مثنوی را با صوتی دلنشین می‌خواند. پس از خواندن، معانی و مفاهیم عرفانی و فلسفی آن را تفسیر و توضیح می‌دهد تا حضار بهتر بتوانند از آن بهره ببرند. گاهی اوقات سوال و جواب بین حاضرین انجام می‌شود که باعث گفت‌وگوهای فکری و دینی می‌گردد. مخاطبان: عالمان دینی، بزرگان قومی، دانشجویان، شاعران، و افرادی که به عرفان علاقه دارند، در این محافل شرکت می‌کنند و مشتاقانه می‌آموزند و فیض می‌برند. بسیاری از جوانان نیز به‌دلیل علاقه به معانی عمیق اشعار مولانا، جذب این جلسات می‌شوند و بهره می‌برند. اهداف و پیامدهای مثبت مثنوی‌خوانی: • آشنایی مردم با عرفان و حکمت اسلامی • تقویت روحیه معنوی و اخلاقی • ایجاد انسجام، وحدت و اخوت میان مردم • پرورش تفکرات فلسفی و عرفانی در جوانان و نوجوانان علاوه بر موارد فوق، این فرهنگ پسندیده توانسته طی ادوار مختلف ده‌ها تن از شاعران، ادیبان و نخبگان را تقدیم جامعه نماید که می‌توان از شاعران مشهور تاریخ معاصر حوزه فارسی‌زبانان، شهید عبدالقهار عاصی، استاد حیدری وجودی، نجیب بارور و … با افتخار یاد کرد. شاهنامه‌خوانی در پنجشیر شاهنامه فردوسی که روایت‌گر تاریخ، اسطوره‌ها و قهرمانی‌های حوزه پارسی‌زبانان و خراسانیان است، در میان مردم پنجشیر جایگاه خاصی دارد. به‌دلیل داشتن روحیه آزادی‌خواهی، عدالت‌طلبی، سلحشوری و مبارزه علیه هر نوع ظلم، ستم، استبداد، بی‌عدالتی و نابرابری، شاهنامه‌خوانی همیشه مورد توجه مردم پنجشیر بوده است. شیوه اجرا شاهنامه‌خوانان حرفه‌ای که بر زبان و وزن اشعار فردوسی تسلط دارند، با صدای رسا و آهنگین به خوانش اشعار می‌پردازند. داستان‌های جذاب مانند رستم و سهراب، سیاوش، اسفندیار، و جنگ‌های رستم با دشمنانش از محبوب‌ترین بخش‌های شاهنامه در پنجشیر است. مخاطبان: بزرگان، فرهنگیان، شاعران، دانشجویان، و حتی جنگاوران و فرماندهان محلی در این محافل شرکت می‌کنند و با علاقه خاصی می‌آموزند. اهداف و پیامدهای مثبت شاهنامه‌خوانی: • زنده نگه‌داشتن تاریخ و فرهنگ باستانی افغانستان • تقویت روحیه ملی و هویت فرهنگی • آشنایی نسل جوان با قهرمانان تاریخی و ارزش‌های مبارزاتی • مقاومت فکری در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان علاوه بر موارد یادشده، این فرهنگ پسندیده ده‌ها قهرمان را پرورانده است که می‌توان از قهرمان ملی افغانستان شهید احمد شاه مسعود و مارشال محمد قسیم فهیم یاد کرد. چالش‌های موجود با وجود چالش‌های متعددی از جمله ضعف اقتصادی، دسترسی کم به منابع کتابخانه‌ای، اینترنت ضعیف و تأثیرات جنگ بر زیرساخت‌های آموزشی، علاقه به کتاب‌خوانی و یادگیری در میان مردم پنجشیر، به‌ویژه نسل جوان، همچنان زنده و پابرجاست. راهکارهای تقویت فرهنگ کتاب‌خوانی در پنجشیر • ایجاد کتابخانه‌های عمومی و سیار در مناطق مختلف برای دسترسی آسان‌تر مردم به کتاب • تشویق کودکان، نوجوانان و جوانان به مطالعه از طریق برگزاری مسابقات کتاب‌خوانی • توسعه منابع دیجیتال و آنلاین برای استفاده از PDF کتاب‌ها • حمایت از نویسندگان و اهل قلم محلی برای تولید محتوا و انتشار کتاب‌هایی که مرتبط با فرهنگ و تاریخ پنجشیر باشند

❤️ 💚 4
Video
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/15/2025, 12:08:27 AM

عملیات نهرین دومین قدم در تعرض استراتژیک (١٥ عقرب ١٣٦٥) شعار سال‌های اخیر ببرک کارمل این بود: “به پیش از شهرها به سوی دهات”. افسران و فرماندهان ارتش سرخ، باوجود آنکه با پیروزی در جنگ جهانی دوم شهرت و هیبت جهانی کسب کرده بودند، می‌توان گفت در سال‌های اول ورود به افغانستان، در مقابله با جنگ‌های چریکی، بی‌سواد بودند. تا اینکه بعد از سال ۱۳۶۳ تجربه کافی به دست آوردند و ضربات مهیب و دقیقی را علیه پایگاه‌های مجاهدین به اجرا درآوردند. علاوه بر آن، دولت کار وسیع سیاسی را با ایجاد کندک‌های قومی و همچنین امضای نوعی موافقت‌نامه عدم تعرض با فرماندهان کوچک مجاهدین که به “پروتوکول” معروف بود، به حداقل رساند. پاداش دولت به پروتوکولی‌ها، نه‌تنها کمک اقتصادی، بلکه شامل اكمال مهمات حربی در جنگ‌های ذات‌البینی مجاهدین نیز می‌شد. این وضعیت، از نظر احمدشاه مسعود، خطرناک بود. استراتژی آمر صاحب نقطه مقابل آن بود. می‌توان آن را این‌گونه تعبیر کرد: “به پیش از دهات به سوی شهرها!” بنابراین، باید راه خود را به سه ولایت بدخشان، تخار و بغلان باز می‌کردیم تا سال آینده به شهرهای فوق‌الذکر دست یابیم. پایگاه نمک‌آب، وادی کاسه‌مانند محصور میان کوه‌ها است که در بین شیره، ماندره و فرخار موقعیت دارد. دامنه‌های سرسبز و خلوت آن قرارگاه موقت برای تعلیمات نظامی قطعات محلی شورای نظار بود که توسط معلمین نظامی قطعه مرکزی تربیه و تعلیم می‌شدند. اکنون، مرکز تجمع و مبدأ حرکت به سوی نهرین بود. تلاش و تحرکات مقدماتی هر عملیات با محوریت صالح ریگستانی، رئیس اوپراسیون شورای نظار، انجام می‌یافت. او باید از تعیین هدف تا مطالعه اراضی، ارزیابی نیروهای دشمن و راه‌های حمله به آن‌ها، و حتی شیوه‌های دقیق جابجایی قوت‌ها را طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که اصل غافلگیری برهم نخورد. اکنون او آخرین کار مقدماتی (تهیه میز ریگی) را انجام داده بود. برای اولین بار، عده زیادی از جوانان عرب برای اشتراک در عملیات در آنجا بودند. پیش از این، آن‌ها تحت تأثیر تبلیغات حزب اسلامی حکمتیار، احمدشاه مسعود را به خاطر دست دادن با زنان، رابطه خوب با خبرنگاران غربی، و نداشتن سخنرانی‌های احساسی دوست نداشتند. حضور آن‌ها اگرچه در عملیات تأثیر چندانی نداشت، اما می‌توانست کمک‌های مالی قابل توجهی را به جبهه جذب کند. آمر صاحب شخصاً پلان و اوامر عملیات را تشریح می‌کند. فاصله نمک‌آب با نهرین در عدم موجودیت وسیله نقلیه، سه روزه راه بود. چرا مبدأ حرکت این همه دور انتخاب شده بود؟ زیرا غافلگیری، اساسی‌ترین شرط یک حمله چریکی است. چه‌بسا افشای برنامه یک عملیات، مساوی به شکست آن است. سپس حرکت به سوی نهرین آغاز می‌شود. قطعات مرکزی گردنه بلند نمک‌آب را از میان درختان ارچه و ارغوان گذشته و وارد سلطان شیره می‌شوند. با سپری کردن شب در آنجا، دوباره به سمت هدف راه می‌پیمایند. فقط در یاهور، مردم محل توانستند قطاری از جوانانی را ببینند که با چهره‌های مصمم و نورانی، و ملبس با یونیفرم یکدست لیمویی‌رنگ روسی و کلاه پکول، در سکوت و آرامش کامل از آنجا می‌گذشتند. مردم از کوی و برزن، با نگاه‌های آمیخته با تعجب و تحسین، تا غایب شدن از نظرها، آن‌ها را بدرقه کردند. سپس، قطار رفتار در شب مهتابی و زیبا، راه همواری را که از کنار نهر آب زلال و رسته طولانی درختان بید می‌گذشت، طی کرد و در نزدیک‌ترین محل به هدف (فرقه نهرین) توقف نمود. این شب را تا فرا رسیدن عصر روز دیگر، که ساعت صفر یعنی آغاز عملیات بود، به استراحت پرداختند. قوماندان اسلحه ثقیله، ریگستانی بود و قطعات پیاده مرکزی را قوماندان پناه رهبری می‌کرد. قوماندانی قطعات محلی را نیز عبدالحی حقجو، قوماندان ملا شمس بغلان، و قاری رحمت‌الله قندز به عهده داشتند. همه فرماندهان باید از مرکز (آمر صاحب) دستور می‌گرفتند. آمر صاحب در نقطه‌ای که می‌توانست صحنه محاربه را ببیند، جابه‌جا شد. حدود یک ساعت مانده به شام، عملیات با شلیک ناگهانی اسلحه ثقیل مجاهدین آغاز می‌شود. نقطه اصلی و تعیین‌کننده سرنوشت جنگ، تپه درازی بود که حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰ متر طول داشت. سه پوسته در فراز آن بود که سپر اصلی فرقه نهرین محسوب می‌شد. قطعات مرکزی و متحرک وظیفه داشتند آن‌ها را تصرف کنند. اولین قطعه‌ای که موفق شد به سرعت به هدف خود دست یابد، قطعه متحرک پنجشیر بود. آمر صاحب به معاون و سرپرست قطعه، شیر دل حصارک، دستور می‌دهد که با همکاری نیروهای تحت قومانده آمر عبدالحی حقجو، به طرف مرکز فرقه حرکت کند. هم‌زمان، قطعه دوم مرکزی باید پوسته هاوان را که در حاکم‌ترین نقطه جابه‌جا بود، تصرف می‌کرد. اما وقتی گروه حمله به منطقه می‌رسد، متوجه می‌شوند که خندق از خاک پر شده و زمین برهنه میان آن‌ها و دشمن حایل است. بنا، گروه حمله متوقف می‌شود. آمر صاحب برای کمک به آن‌ها، به قطعه قوماندان مسلم (قطعه سوم مرکزی) که تا آن لحظه در احتیاط بود، دستور می‌دهد به موضع قطعه متحرک پنجشیر جابه‌جا شود. اما پوسته خطرناک هاوان به نیروهای قطعه سوم فرصت نمی‌دهد. چون از هیچ طرف زیر آتش نیست، آزادانه محل تجمع آن‌ها را زیر باران خمپاره‌ها قرار می‌دهد و آن‌ها را فلج می‌کند. وقتی گروه پیاده به نزدیکی فرقه نهرین می‌رسد، بیرق‌های سفید دشمن به علامت تسلیم بالا می‌شود. تپه هاوان که شب گذشته فتح نشده بود، این‌بار به‌راحتی تصرف شد. با فتح فرقه نهرین، پیروزی نهایی اعلام شد. آمر صاحب در مخابره دستور داد: “با اسیران رفتار بد نداشته باشید!” او می‌دانست که خطر این جنگ برای آینده، تنها با اخلاق و رفتار انسانی، کنترل خواهد شد. نوشته فرمانده حسین خان سعیدی

Post image
❤️ 😢 2
Image
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
Panjshir Cultural Center فرهنگ‌ سرای پنجشیر
2/2/2025, 5:58:22 PM

‏ژنرال محمد پناه؛ فرمانده‌ی دره‌ی مرگ! ‏بدون شک از بین مجاهدین مردان دلیری داشتیم که قلندرانه زیستند، شجاعانه مبارزه کردند و سرافرازانه پوز متجاوزان خارجی و فاشیست‌های وطنی را به‌خاک فروکشاندند. ‏محمد پناه از همان چریک‌های سرافراز هندوکش است که ساده‌ زیست ویکی از مردان راستین راه خدا بود که در مبارزاتش‌ حکومت‌های پوشالی خلقی‌های چون ترکی، امین، نجیب و غیره را زبون ساخته و برای افسران و سربازان ارباب خون‌ خوار آن‌ها یعنی اتحاد جماهیر شوروی به سرطان کشنده تبدیل شده بود. این چریک افسانه‌ ای و فرمانده‌ ی که چشم و گوش احمدشاه مسعود بود که مدت طولانی از منطقه‌ی سالنگ‌ها زندگی را برای قشون سرخ شوروی و مزدوران کابل‌نشین آن‌ها تلخ کرده بود، باری به اسارت شوروی‌ها درآمد، اما این مبارز کم‌ نظیر به‌صورت معجزه ‌آسا از چنگال زهرآلود سربازان و افسران این خرس قطبی فرار‌ کرد. ‏آری! ما شناخت این مجاهد با تقوا و شب ‌زنده‌دار را برای شما علاقه ‌مندان محترم ضروری دانسته در این بخش به سرگذشت این یل دوران  پرداخته و برانیم تا روشنی‌ای کوتاه از زندگی ایشان ارایه کرده و یاد و خاطره‌ی این سیف‌الله زمان خویش را گرامی بداریم. ‏ژنرال محمد پناه فرزند محمد امیر در سال ۱۳۳۳ خورشیدی در یک خانواده‌ی دین‌دوست در ده‌کده‌ی سفیدچهرِ در قریه زریه از قوم عبدالله از توابع استان پنجشیر بدنیا آمد. او تعلیمات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی ده‌کده‌ی خود در سفید چهر به ‌پایان رسانید. ‏ازین‌ رو معلومات خوبی از دین داشت و با روی‌ کرد و برداشت معتدل از دین خوی گرفته بود. در آن دوران مدرسه‌ خوانی در پنجشیر مروج بود و حتا بیش‌تر از رفتن به مکتب ارزش داشت. بزرگان بچه‌های خود را به‌ مدرسه می‌فرستادند تا دین را بیاموزند و بتوانند فرزندان صالحی برای‌ خویش و مردم خود شوند. ‏پناه خان شهید را پدرش به‌ مدرسه‌ی دهکده ا ش فرستاد تا درس‌های دینی را فرابگیرد. ‏او باشوق درس‌های ابتدایی خود را در مدرسه خواند و در ضمن به‌مطالعه‌ ی کتاب‌های دینی و جهادی پرداخت. ‏فضای آن زمان تقاضا می ‌کرد تا دانش‌ آموزان باخود کنار بیایند و راه خود را پیدا کنند. راهِ خود را از میانه‌ی راهای مختلف که رواج ‌شده بود. یک‌ سو خلق و پرچم بود که سخت وابسته به اتحادیه شوروی بودند و به ‌مثابه‌ی غلامان حلقه‌ به‌ گوش آن‌ها حساب می‌شدند. این گروه خود را حق می ‌پنداشتند و می‌گفتند خادمان واقعی مردم افغانستان، استند ازسوی دیگر زمزمه‌ی از جانب کسان دیگری به‌ گوش می‌رسید که طبل مبارزه و جهاد را در مقابل حکومت خلق و پرچم می‌کوبیدند و افغانستان را کشور اشغال ‌شده و استعمارشده می‌خواندند. قصه‌ی این دو گروه عبارتند از خلق و پرچم می باشد که از بدخشان تا هریوا، از هیرمند تا بامیان به‌ زبان‌ها جاری بود و این وضع نسل جوان و خواننده را هیجانی ساخته بود. از این بابت، دوران مدرسه بیش ‌تر برای‌ شاگردان چالش‌برانگیزبود  گاه ‌گاهی شاگردان بین خود درگیر جنگ و مشاجره می‌شدند. زیرا حکومت برای انجام مقاصد خویش از زور استفاده می‌کرد و به اطاعت از حکومت دستور می‌داد ولی آنچه‌ را که در کتاب‌های خود می‌خواندند چیزی شبیه دستور حکومت نبود. ‏بل‌که علیه حکومت جبهه می‌گرفت. کارکرد حکومت ضد ارزش‌ها و کتاب‌های دینی بود. ‏پس آنچه را که حکومت امر می‌نمود،سبب تفرقه و چالش بین آن‌ها می‌ شد. ‏از اینرو درگیری رخ می‌داد. فرمانده محمد پناه با چالش‌ها و درگیری‌های پیچیده‌ی فرهنگی مدرسه را تمام کرد………. ادامه دارد………..

❤️ 3
Image
Link copied to clipboard!